آزادی بیان در عصر خلفا (قسمت اول)
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مولوی عبدالحمید در سخنان اخیر خود با اعتراض به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران می گوید در ایران آزادی نیست؛ آزادی بیان وجود ندارد؛ آزادی بیان و عقیدهای که در زمان رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) و خلافت خلفای چهارگانه بوده، امروز در جمهوری اسلامی وجود ندارد.
در جواب به کفران نعمت فردی که قصد دارد رهبری اهل سنت ایران را بر عهده گیرد و هر هفته همه منتظر آن هستند تا ببینند در این هفته، ایشان با سخنان خود چه آشوبی به پا میکند، باید چند گزارش تاریخی از صدر اسلام را بیان کنیم تا متوجه گردد، همین اجازه سخنرانی و تریبونی که دارد و مخالفتش را هر هفته علیه نظام اسلامی بیان میدارد، نشان از آزادی بیان بی حد است که در زمان برخی از خلفا چنین اجازهای وجود نداشت.
در منابع حدیثی از ابوهریره نقل شده است که من احادیثى را بازگو مى كنم كه اگر آنها را در زمان عمر مى گفتم و یا نزد عمر مى گفتم، سرم را مىشكست!(1)
ابن عبدالبر مىنویسد: «ابوهریره گفت: احادیثى كه من الآن براى شما نقل مىكنم، اگر در زمان عمر نقل مىكردم، مرا با تازیانه مىزد.»(2)
ذهبى مىنویسد: «ابوسلمه از ابوهریره پرسید: آیا در زمان عمر هم مانند حالا حدیث مىگفتى؟ گفت: اگر در زمان عمر همانند حالا حدیث نقل مىكردم، مرا با تازیانهاش مىزد.»(3)
ابن كثیر دمشقى به نقل از ابوهریره مىنویسد: «تا زمانى كه عمر زنده بود، ما جرأت نداشتیم روایتى را از رسول (صلیاللهعلیهوآله) نقل كنیم.»(4)
در صحیح بخاری آمده است: «ابن عباس مى گوید: یك سال منتظر ماندم تا شاید بتوانم از عمر درباره یك آیه قرآن، چیزى بپرسم، ولى نتوانستم؛ چون ترس از عمر اجازه نمىداد تا اینكه قصد سفر حج كرد، من نیز با او همراه شدم، هنگام بازگشت، در میان راه براى قضاى حاجت به طرف محل پر درختى رفت، من ایستادم تا او فارغ شد، به او ملحق شدم و گفتم: اى امیر مؤمنان! آن دو زنى كه از بین زنان رسول خدا براى مقابله با آن حضرت پشت به پشت هم دادند (هم پیمان شدند) چه كسانى بودند؟ عمر گفت: آن دو، حفصه و عایشه هستند. گفتم: قسم به خدا، یك سال است كه مىخواستم این سؤال را از تو بپرسم؛ اما ترس از تو اجازه نمىداد.»(5)
طبرى و ابن اثیر نیز از ابن عباس نقل مى كنند: «روزى عمر از من پرسید: آیا مى دانى چرا پس از محمّد (صلیاللهعلیهوآله) قوم شما خلافت را از شما (بنى هاشم) دریغ داشت؟ و من دوست نداشتم پاسخش را بدهم، لذا گفتم: اگر از سبب آن آگاه نباشم، امیرالمؤمنین (یعنى عمر) مرا به آن آگاه خواهد ساخت. گفت: چون مردم نمىخواستند نبوّت و خلافت در یك خاندان جمع شود و آنگاه شما بر مردم فخر كنید! از این رو، قریش براى خود خلیفهاى برگزید و موفّق نیز بود. گفتم: اگر اجازه بدهى من سخن بگویم و خشمگین نشوى، من سبب آن را خواهم گفت. عمر به من اجازه داد و من نیز سبب دور داشتن بنى هاشم را از خلافت بیان كردم (طبرى سخنان ابن عباس را آورده است) خلیفه دوم (در برابر سخنان ابن عباس عصبانى شد و سخنانى گفت. از جمله اینکه) گفت: به خدا سوگند! در دلهاى شما بنى هاشم حسادتى است كه از بین نمىرود و كینه و عداوتى وجود دارد كه هرگز زایل نمىشود! گفتم: آرام باش اى امیرالمؤمنین! قلبهاى گروهى كه خداوند از آنها رجس و پلیدى را برده و به طور كامل آنها را پاك گردانیده، به حسادت و غش وصف نكن! زیرا قلب پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نیز قلب بنى هاشم است.»(6)
همانطور که مشاهده شد، روایاتی که با سلیقه خلیفه همخوانی نداشت، نباید بیان می شد؛ محدودیت آزادی عقیده و بیان در زمان خلفا، طبق این گزارشات مشهود است؛ ولی در نظام اسلامی ایران، مخالفین صاحب تریبون هستند و تا زمانی که بغی و شورش نکرده و عدهای را به مخالفت با نظام تحریک نکردهاند، آزادی بیان دارند.
پینوشت:
1. ذهبی، سير أعلام النبلاء، مؤسسة الرسالة، ج2، ص601.
ابن كثير، البداية والنهاية، مكتبة المعارف، ج8، ص107.
2. ابن عبدالبر، جامع بيان العلم وفضله، دار ابن الجوزی، ج2، ص1003.
3. ذهبی، تذكرة الحفاظ، دار الكتب العلمية، ج1، ص12.
4. ذهبی، سير أعلام النبلاء، مؤسسة الرسالة، ج2، ص602.
5. بخاری، صحيح البخاری، دار ابن كثير، ج4، ص1866، ح4629.
6. طبری، تاريخ الطبری، دار الكتب العلمية، ج2، ص578.
ابن اثیر، الكامل فی التاريخ، دار الكتب العلمية، ج2، ص458.
افزودن نظر جدید