عمر
عبدالحمید در انتقاد به نظام عنوان کرد که اسلام به زنان احترام بخشید، اما جمهوری اسلامی، به آنان بیاحترامی میکند؛ غیر از اینکه او بدون دلیل چنین سخنی گفته است، نظر اسلام نسبت به زنان را دقیقاً مخالف رفتار عُمر با آنان بیان کرده است.
زنی از امام صادق(ع) درباره دوستی خلفا سؤال پرسید و حضرت به دوست داشتن آنها امر کرد؛ اما تقیهای بودن این حدیث، از ادامه آن مشخص میشود. مخالفین ادعا دارند که این روایت تقیهای نیست، در حالی که اگر روایت به طور کامل بررسی شود، مشخص خواهد شد که امام خود به این امر (دوستی شیخین) معتقد نیست.
معاویه و یكى از فرزندان عمر لباس نو و زیبایی بر تن کردند؛ خلیفه با تازیانه به آنان كتك زد و علت آن را غرور پیدا نکردن آنان عنوان کرد. همچنین شخصی که گفته شد، رئیس و بزرگ قبیله است، خلیفه او را با تازیانه زد و گفت: ترسیدم با شنیدن سخن آن مرد، احساس غرور در تو پیدا شود، خواستم این احساس را از سر تو خارج سازم.
در منابع تاریخی آمده که خلیفه از بیان برخی احادیث اکراه داشت و از نقل احادیث منع می کرد و برخی صحابه را به خاطر نقل زیاد حدیث از پیامبر (ص) زندانی کرده، از مدینه ممنوع الخروج كرد و این ممنوعیت تا زمان مرگ خلیفه ادامه یافت.
یکی از خلفا، تازیانه ای داشت و تازیانه او چنان ترس و وحشتى در دلها ایجاد كرده بود كه برخى از بزرگان اهل سنت آن را به شمشیر حجّاج تشبیه كردند؛ نخستین كسیكه با خود تازیانه برمىداشت و افراد را با آن مىزد، این خلیفه بود. خلیفه اگر مىدید كسى از صف جلو یا عقب ایستاده، او را با شلاّق مىزد.
ابوهریره در زمان یکی از خلفا جرأت نمی کرد برخی از احادیث را نقل کند و می گفت اگر این احادیث را در زمان آن خلیفه مى گفتم، سرم را مىشكست! ابن عباس نیز مىگوید: یك سال منتظر ماندم تا شاید بتوانم از خلیفه درباره یك آیه قرآن، سؤال بپرسم، ولى نتوانستم.
وهابیون رسیدن نسب عمر به حضرت اسماعیل و فامیل بودن وی با پیامبر را دلیل بر فضیلتش میدانند و به آن فخر میکنند، باید بدانند که اجداد عمر بن خطاب بت پرست بودند و به روش مشرکین در امر ازدواج عمل میکردند و چنین نسبتی با پیامبر فضیلت نیست.
برخی بر این باورند که شیطان همواره از عمر بن خطاب فراری بوده و روایاتی را در این زمینه بیان کردهاند؛ در حالیکه ساختگی و جعلی بودن این روایات بر علماء پوشیده نیست؛ چرا که، این روایات، هم با شان نبی مکرم اسلام و اوصاف نبی ناسازگار است و هم اینکه روایاتی بر خلاف این مضامین نیز نقل شده است.
اخیرا برخی از علمای اهل تسنن، یا از روی عمد و به قصد ایجاد تفرقه بین شیعه و سنی، یا از روی جهل و بیاطلاعی از تاریخ، در محافل و مجالس مطرح کردهاند چون ایران در زمان عمر بن خطاب فتح شده، پس اسلام ایرانیان مرهون او است و بر ایرانیان لازم است کف پای عمر و کف سم اسب عمر را ببوسند!
یکی از دستاوردهای ظاهری خلفا با کنار زدن امیرالمؤمنین از خلافت، رسیدن به خلافت و مدتها حکومت بر مردم بود. «حب ریاست یا جاهطلبی»، از امیال دیگر در انسان شدیدتر و ضرر آن بیشتر است، و آخرین چیزی است که از دل انسان خارج میشود؛ ریاستطلبان برای رسیدن به ریاست، حاضرند از دنیا و مال و دین خود بگذرند.
پذیرش مسئولیت در حکومتهای ستمگر، همیشه با رویکرد میل به ظالمین نیست؛ روایات متعددی دلالت بر جواز مسئولیت از طرف سلطان ستمگر میکند؛ همچنین همیشه حضور در یک حکومت، به معنای تأیید آن حکومت و حاکم نیست؛ بنابراین به راحتی حضور سلمان و عمار در حکومت خلفا قابل توجیه است.
ابوبکر دربارهی عمر بن خطاب نظر خوبی نداشت، به همین خاطر عبدالرحمان بن عوف به او میگوید: عمر بهتر از آن است که تو میاندیشی؛ در اظهار نظر عثمان نیز دو هدف دنبال میشود، ابتدا جانشینی عمر بن خطاب را برای ابوبکر و سپس خلافت عثمان از زبان ابوبکر.
عمر در حادثه غدیر جزء کسانی بود که به امیرالمومنین تبریک گفت و تبریک عمر در حادثه غدیر را مورخان بدین صورت نگاشتهاند: «در جامعالاخبار آمده است: اصحاب رسول خدا نزد امیرالمؤمنین آمدند و ولایتش را تبریك گفتند و اولین كسىكه به وى تبریك گفت، عمر بن خطاب بود كه گفت: اى على، مولاى من، و مولاى هر مرد و زن مؤمنى گردید.
از خباثتهای دشمنان اسلام است كه درست چند روز قبل از هفته وحدت در آتش مراسماتی به نام نهم ربیع «قتل خلیفه دوم» میدمند و جشن میگیرند، كه بر هم زننده وحدت ميان مسلمين است. در حالی که در این روز اصلا خلیفه دوم «عمربن خطاب» به قتل نرسیده است.