شباهت اغتشاشات اخیر با جنگ احزاب
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مولوی عبدالحمید به جهت مخالفت با حکم اعدام محاربان اغتشاشات اخیر، گفته است پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) حتی یک نفر از اسیران بدر را نکشتند؛ پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) با بخشش اسیران در بدر و در برخورد در فتح مکه با دشمنان، برخورد نیکی انجام داد.
به اطلاع مخاطبین مولوی باید رساند که اسلام فقط جنگ بدر و فتح مکه نیست؛ اکنون نیز شرایط مانند این دو زمان نیست، بلکه شبیه جنگ احزاب است که عدهای در حکومت اسلامی، از پشت به امنیت جامعه خنجر زدند. غزوه خندق یا غزوه احزاب، در سال پنجم هجری قمری رخ داد. این جنگ با توطئه قبیله بنی نضیر آغاز شد و قریش با تمام متحدان خود برای ریشهکن کردن اسلام، همدست شدند. برای مقابله با مشرکان به پیشنهاد سلمان فارسی، مسلمانان در اطراف مدینه خندق حفر کردند.
بنی نضیر پس از اخراج از مدینه، به خیبر رفتند و دیگر یهودیان را به جنگ با پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) تحریک کردند و این را میتوان علت اصلی آغاز جنگ شمرد. پس از آن، نمایندگانی از یهودیان بنی نضیر و بنی وائل، به مکه رفتند و ابوسفیان و قریش را به جنگ با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) برانگیختند. ابوسفیان از پیشنهاد هم پیمانی در دشمنی و جنگ با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) استقبال کرد. سپس یهودیان نزد قبیله غطفان رفتند و با وعده دادن یک سال خرمای خیبر، آنان را برای جنگ با پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) با خود همراه کردند. آنگاه نزد بنی سُلَیم رفته و موافقت ایشان را نیز به دست آوردند.
احزاب متشکل از سه لشکر به فرماندهی ابوسفیان به مدینه رسیدند. اوج سختی و فشار بر مسلمانان در این جنگ وقتی ظاهر شد که خبر رسید بنی قریظه (قبیله یهودی که در جنوب مدینه ساکن بود) با اینکه تعهد کرده بودند در صورت وقوع جنگ، نه با پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) باشند و نه علیه او، نقض عهد کرده و با مشرکان هم پیمان شدهاند.
رئیس بنی قریظه هر چند در ابتدا تمایلی برای نقض عهد نداشت، به تحریک حُیی بن اَخْطَب این کار را کرد. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) برای حصول اطمینان از این خبر، رؤسای دو قبیلۀ اوس و خزرج (سعد بن معاذ و سعد بن عُباده) را سوی بنی قریظه فرستاد و از آنان خواست تا در صورت صحت نقضِ عهد بنی قریظه، مطلب را سربسته به او منتقل کنند تا باعث ضعف روحیه مسلمانان نشود. بنی قریظه با شدیدترین لحن و زنندهترین جملات با آن دو برخورد کردند. آن دو برگشتند و خیانت بنی قریظه را پنهانی به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) خبر دادند.
مسلمانان که از پشت سر خود (داخل مدینه) از جانب بنی قریظه در مورد خانواده هایشان ایمنی نداشتند و نیز از مقابل، با سپاه انبوه مشرکان که گاه از قسمتهای تنگ خندق میگذشتند، درگیر میشدند، دچار هراس زیادی شدند. قرآن وحشت مسلمانان و بدگمانی آنان به وعدههای خداوند را کاملاً وصف کرده است. این ترس به گونهای بود که یکی از منافقان گفت که محمد (صلیاللهعلیهوآله) به ما وعده گشایش قصرهای کسری و قیصر را میداد، در حالیکه اکنون کسی برای قضای حاجت هم جرأت بیرون رفتن ندارد. مسلمانان روز و شب در سرما و گرسنگی شدید به نوبت از خندق پاسداری میکردند. معجزاتی از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) درباره سیر کردن مسلمانان نقل شده است. بعضی از مسلمانان به بهانه اینکه خانههایشان بیحفاظ است و از حمله دشمن و سرقت خانههایشان بیمناک هستند، از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) اجازه بازگشت میگرفتند.
نقض عهد بنی قریظه، سرمای شدید، قحطی و گرسنگی و فشار بر مسلمانان به اوج خود رسید؛ قرآن نیز ضمن آوردن آیاتی به این مطلب اشاره کرده است. وقتی احتمال حمله شبانه بنی قریظه به مرکز مدینه زیاد شد، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) دو گروه از اصحاب (پانصد تن) را برای محافظت از خانههای مسلمانان اعزام کرد و آنان تا صبح تکبیر میگفتند، زیرا نگرانی مسلمانان از حمله بنی قریظه به زنان و کودکان، بیشتر از حملات قریش بود. شبی دو گروه از مسلمانان با یکدیگر برخورد کردند و نادانسته به سوی یکدیگر تیراندازی کردند. از آن پس، شعار «حم؛ لایُنصَرون» سر میدادند تا این اتفاق تکرار نشود.
شکست و بازگشت احزاب در غزوه خندق، ضربه ای بسیار سهمگین بر مشرکان بود، چنانکه نه تنها امکان هرگونه سازماندهی و لشکرکشی دوباره را از آنان گرفت، بلکه بر اقتدار دولت اسلامی مدینه افزود. پس از اینکه جنگ خندق با پیروزی مسلمانان به پایان رسید و مشرکان عقب نشینی کردند، مسلمانان قلعههای بنی قُرَیظه را محاصره کردند. پس از حدود یک ماه، یهودیان تسلیم شدند و حکمیت سعد بن معاذ را به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) پیشنهاد کردند. طبق برخی نقلها، سَعد با استناد به پیمان یهودیان با پیامبر و نیز حکم تورات، به قتل مردان جنگجوی قبیله، اسارت زنان و کودکان و مصادره اموال حکم کرد و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) این حکم را پذیرفت. برخی دیگر در اینکه سعد به قتل همه مردان حکم کرده باشد، تردید کردهاند.
این قضایا دقیقاً شبیه اتفاقاتی است که در جمهوری اسلامی ایران رخ داده است. افرادی که از ایران به دلیل ایجاد حکومت اسلامی در آن طرد شده بودند، با تمام دشمنان اسلام متحد شده و جنگ رسانهای گستردهای علیه نظام اسلامی به راه انداختند. عدهای نیز از داخل با آنان همسو شده و امنیت کشور را به خطر انداختند؛ در مدینه همین که بنی قریظه احساس ترس و ناامنی را در خانوادههای مسلمانان ایجاد کردند، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) با کشتن مردان آنان موافقت کردند.
این کار دقیقاً حکم محاربانی است که در این ایام با قمه کشی در خیابانها، امنیت کشور را به خطر انداختند؛ اگرچه کسی را نیز در این اتفاقات نکشته باشند و فقط در قلوب مؤمنین احساس ناامنی به وجود آورده باشند، میتوان حکم تأیید شده توسط رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) را در مورد آنان جاری کرد.
افزودن نظر جدید