رد فضیلت حضرت زهرا (س) جهت توجیه واقعه تاریخی

  • 1401/10/12 - 10:47
عده‌ای از مسلمانان با ابوبکر بیعت نکردند، ازجمله امیرالمؤمنین (ع) که عدم بیعت حضرت، ضربه‌ای به اعتبار خلافت بود؛ اما ابن کثیر برای دفاع از مقدسات خود، تاریخ را تحریف کرده و دو بیعت برای امیرالمؤمنین (ع) ذکر می‌کند و برای توجیه بیعت دیر هنگام، قضیه غضب حضرت زهرا (س) را مطرح می‌کند و عظمت حضرت را نادیده می‌گیرد.
رد فضیلتت حضرت زهرا (س) جهت توجیه واقعه تاریخی

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در کتب حدیثی شیعه و طبق نظر برخی علمای اهل سنت، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با ابوبکر بیعت نکرد و اگر بیعتی برای ایشان نقل شده، از روی اختیار نبوده، بلکه بیعت حضرت از روی اجبار و اکراه بود.

نووی در توجیه تأخیر حضرت برای بیعت می‌نویسد: «تأخیر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در بیعت با ابوبکر مشکلی ایجاد نمی‌کند؛ چون علما متفقند که در صحت بیعت، بیعت کردن همه مردم یا همه اهل حل و عقد شرط نیست؛ بلکه بیعت علما و رؤساء و بزرگان مردم، از آنانی که اجماعشان میسر است، شرط در صحت بیعت است؛

عدم بیعت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) ضرری نمی‌زند؛ چون واجب نیست هر کسی نزد امام بیاید و دست در دست امام قرار دهد و با او بیعت کند، بلکه لازم است هنگامی که اهل حل و عقد بیعت کردند، از آن تبعیت کند و اختلاف خود را ظاهر نکند که این شأن امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) قبل بیعتشان بود؛

تأخیر ایشان از بیعت حضوری، عذر ذکر شده در حدیث است؛ ... با اینکه مشکلی در حضور نیافتن حضرت نبود، با این حال رنجشی در نفس ایشان وجود داشت، برای رفع این رنجش، با تأخیر حضور یافت و سبب رنجیدن او این بود که با وجاهت و فضیلتش در هر چیزی و قرابتش به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) این امر بدون حضور و مشورت او محکم نمی‌شود. عذر ابوبکر و عمر و سایر صحابه روشن است؛ چون آنان بیعت را از بزرگترین مصلحت‌های مسلمانان می‌دانستند و می‌ترسیدند تأخیر در آن، باعث اختلاف در بین امت گردد که مفاسد بزرگی بر آن مترتب می‌گردید؛ به همین دلیل دفن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را عقب انداختند تا بیعت صورت گیرد و در زمان دفن و کفن و غسل و نماز بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نزاعی صورت نگیرد.»(1)
در حالی که در نقل های مختلف، اجبار و اکراه حضرت علی (علیه‌السلام) برای بیعت کردن اجباری با ابوبکر بیان شده است.(2)

ابن کثیر دمشقی نیز در بیان علت عدم بیعت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با ابوبکر ادعا می‌کند: «در نقلی آمده است که زید بن ثابت دست ابوبکر را بالا برد و درخواست بیعت کردن با او را مطرح کرد؛ ابوبکر بر منبر نشست و به قوم نگریست؛ امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را ندید. از او سؤال کرد؛ عده‌ای از انصار به دنبال حضرت رفتند و او را به مسجد آوردند.»(3) ابن کثیر چون می‌خواهد واقعه‌ای جعلی از تاریخ بیان کند که بر خلاف نقل صحیح بخاری است، ادامه داستان را نمی‌گوید و می‌نویسد، مانند آنچه درباره زبیر گفته شد، اتفاق افتاد، یعنی مدعی است که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با ابوبکر بیعت کرد و در پایان کلامش عبارت «فالله اعلم» می‌آورد که اگر کسی به او خرده گرفت که بخاری می‌گوید امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با ابوبکر تا شش ماه بیعت نکرد، بگوید من روایتی را آوردم و خدا داناتر است که چه اتفاقی افتاده است؛ وی از این نقل نتیجه می‌گیرد که طبق این گزارش، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در روز اول یا دوم رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با ابوبکر بیعت کرده است(4) که خلاف قول همه علما در مورد بیعت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با ابوبکر است.

ابن کثیر در ادامه، ماجرای غضب حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) از خلیفه را بیان کرده است و با جسارت به حضرت می‌گوید: «ایشان توهم داشت که مستحق میراث پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است، ولی ابوبکر طبق حدیثی که از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شنیده بود و این روایت به حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)، زنان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و عموی حضرت نرسیده بود، فدک را به حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) نداد؛ چون او جانشین پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شده بود و فردی راستگو، نیکوکار و در راه درست و تبعیت‌کننده از حق بود پس برای حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) دلخوری و غضب پیش آمد (در حالیکه فاطمه (سلام‌الله‌علیها) انسانی است غیر معصوم) و با ابوبکر تا آخر عمر سخن نگفت.»(5)
ابن کثیر می‌نویسد: «به همین دلیل لازم بود که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) خواست حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) را مراعات کند؛ پس از رحلت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)، شش ماه پس از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) تصمیم گرفت که بیعت خود با ابوبکر را تجدید کند، همانطور که از صحیحین و کتب دیگر ذکر می‌کنیم.»(6)

قیام حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) و خشم حضرت بر خلیفه اول و دوم، بزرگان اهل سنت را به زحمت انداخته است؛ زیرا از طرفی حدیث مذمت شدید اذیت کنندگان فاطمه (سلام‌الله‌علیها) متواتر و قطعی است و از طرفی روایات خشم حضرت بر آن دو خلیفه را که از مقدسات اهل سنت هستند، معتبر و صحیح است؛ لذا عده‌ای از بزرگان اهل سنت به توجیهات بسیار واهی و سبک روی آورده‌اند؛ ابن کثیر در قضیه بیعت نکردن امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با ابوبکر حداقل در شش ماه اول، به تناقض افتاده و می‌نویسد، همان روز اول و دوم بیعت صورت گرفت و پس از رحلت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) این بیعت تجدید شد(7) و برای اینکه بیعت دیر هنگام را توجیه کند، قضیه خشم و غضب حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) را مطرح می‌کند و می‌گوید به خاطر حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) باید ملاحظه می‌کرد، ولی برای اینکه به مقدساتش آسیبی نرسد، می‌گوید، غضب حضرت برای چیزی بود که حق او نبود و ایشان معصوم نیست و غضبش اهمیت ندارد!
جای بسی شگفتی است که به جای فهم عظمت حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) از سخن متواتر و مشهور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) که فرمود، خشم فاطمه (سلام‌الله‌علیها) مساوی با خشم من و خدا است، این عالم اموی به تحقیر حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) و خشم حضرت دست می‌زند؟!
اگر فاطمه (سلام‌الله‌علیها) بشر عادی بود، پس چه فرقی بین او و دیگران بود که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) تنها خشم او را مساوی با خشم خود و خدا دانست، نه خشم دیگران را؟! چگونه می‌شود که خشم بشر عادی، ملاک خشم پیامبر معصوم و خشم خداوند متعال شود؟!

پی‌نوشت:
1. شرح النووی على مسلم، نووی، ج12، ص78.
2. نهج البلاغه، نامه28؛ ابن قتیبة دینوری، الامامة والسیاسة، ص30 و مسعودی، اثبات الوصیة، ص146.
3. «أَنَّ زَيْدَ بْنَ ثَابِتٍ أَخَذَ بِيَدِ أَبِي بَكْرٍ فَقَالَ: هَذَا صَاحِبُكُمْ فَبَايِعُوهُ ثُمَّ انْطَلَقُوا فَلَمَّا قَعَدَ أَبُو بَكْرٍ عَلَى الْمِنْبَرِ نَظَرَ فِي وُجُوهِ الْقَوْمِ فَلَمْ يَرَ عَلِيًّا، فَسَأَلَ عَنْهُ فَقَامَ نَاسٌ مِنَ الْأَنْصَارِ فَأَتَوْا بِهِ فَذَكَرَ نَحْوَ مَا تَقَدَّمَ، ثُمَّ ذَكَرَ قِصَّةَ الزُّبَيْرِ بَعْدِ عَلِيٍّ فاللَّه أعلم.» البدایه والنهایة، ابن كثير، دارالفكر، ج5، ص249.
4. «وَفِيهِ فَائِدَةٌ جَلِيلَةٌ وَهِيَ مُبَايَعَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ إِمَّا فِي أَوَّلِ يَوْمٍ أَوْ فِي الْيَوْمِ الثَّانِي مِنَ الْوَفَاةِ.» البدایه والنهایة، ابن كثير، ج5، ص249.
5. «لَمَّا حَصَلَ مِنْ فَاطِمَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا عَتْبٌ عَلَى الصِّدِّيقِ بِسَبَبِ مَا كَانَتْ مُتَوَهِّمَةً مِنْ أَنَّهَا تَسْتَحِقُّ ميراث رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَلِمَ تَعْلَمْ بِمَا أَخْبَرَهَا بِهِ الصِّدِّيقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ. أَنَّهُ قَالَ «لَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَا فَهُوَ صَدَقَةٌ» فَحَجَبَهَا وَغَيْرَهَا مِنْ أَزْوَاجِهِ وَعَمَّهُ عَنِ الْمِيرَاثِ بِهَذَا النَّصِّ الصَّرِيحِ ... لِأَنَّهُ رَأَى أَنَّ حَقًّا عَلَيْهِ أَنْ يَقُومَ فِي جَمِيعِ مَا كَانَ يَتَوَلَّاهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ. وَهُوَ الصادق البار الراشد التابع لِلْحَقِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، فَحَصَلَ لَهَا- وَهِيَ امرأة من البشر ليست براجية الْعِصْمَةِ- عَتْبٌ وَتَغَضُّبٌ وَلَمْ تُكَلِّمِ الصِّدِّيقَ حَتَّى ماتت.» البدایه والنهایة، ابن كثير، ج5، ص249.
6. «وَاحْتَاجَ عَلِيٌّ أَنْ يُرَاعِيَ خَاطِرَهَا بَعْضَ الشَّيْءِ فَلَمَّا مَاتَتْ بَعْدَ سِتَّةِ أَشْهُرٍ مِنْ وَفَاةِ أَبِيهَا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ رَأَى عَلِيٌّ أَنْ يُجَدِّدَ الْبَيْعَةَ مَعَ أَبِي بَكْرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ كَمَا سَنَذْكُرُهُ مِنْ الصَّحِيحَيْنِ وَغَيْرِهِمَا.» البدایه والنهایة، ابن كثير، ج5، ص250.
7. نووی می‌گوید، بیعت نکردن همه مسلمانان لزومی ندارد؛ ابن کثیر می‌گوید، حضرت علی روز اول یا دوم بیعت کرد، بعد شش ماه تجدید کرد؛ اینکه می‌گوید بیعت تجدید شده، به این معنی است که یا بیعت اول نبوده یا بیعتش صوری بوده یا ...

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.