آسيب شناسي مشترك
در عالم هستى برخى از موجودات غيرمحسوساند و با حواس طبيعى قابل درك نيستند. يكى از اين موجودات جن است. جن كه در اصل معناى «پوشيدگى» دارد، از چشم انسان پوشيده است. قرآن وجود اين موجود را تصديق كرده و سورهاى به نام «جن» در قرآن وجود دارد. در قرآن گاهى از اين موجود به «جان» نيز ياد مىشود.
يكى از مباحث سنگين علمى، مسأله «تناسخ» است. تناسخ دو قسم است: تناسخ مُلكى به اين معنا كه نفس آدمى با رها كردن بدن مادى خود، به بدن مادى ديگرى وارد شود؛ و دیگری، تناسخ ملكوتى به اين معنا كه نفس با عقايد، انديشهها، نيتها، گفتارها و كردارهاى خود بدنى مثالى متناسب با عالم برزخ و بدنى قيامتى متناسب با عالم قيامت ساخته، به صورت آن مجسم مىشود.
سحر و جادو و طلسم و بستن بخت یا ایجاد محبت یا دشمنی از امورى است كه واقعيت دارد، البته انجام دادن آن حرام است. وجود چنين نيروهایی مقتضاى نظام دنيا مى باشد، كه تزاحم ميان زشتى ها و پليدى ها وجود دارد و همچنان كه انسانهاى شيطان صفت و زشت كار وجود دارد جنهاى پليد و آزاردهنده نيز وجود دارد که توسط آنها این اعمال انجام میگیرد.
سحر و جادو از امورى است كه واقعيت دارد ولی چنين نيست كه هر كس ادعا كند ادعاى او پذيرفته باشد. اكثر كسانى كه به اين امور مىپردازند كلاه بردارانى هستند كه از اين طريق قصد اخاذى و پر كردن جيب خود را دارند. لذا همان گونه كه هر كسى نمىتواند ادعاى طبابت كند سحر كردن نيز كار هر كس نيست ولى اگر بر فرض موردى پيدا شد كه سحرى در كار بود راههايى براى بطلان آن وجود دارد.
تهاجم فرهنگى به جوامع اسلامى، نهضت و برنامهاى است ويرانگر كه با سياستهاى فرهنگى استعمارى و با ترويج جنبشهای نوظهور و اخلاق بيگانه براى محو شخصيّت اسلامى و مسلمانان و ذوب آنها در فرهنگ و عادات و رسوم بيگانگان و برداشتن مرزهاى اخلاقى خصوصاً در روابط زن و مرد و تأسيس حكومت بر اساس حكومتهاى غربى، انجام شده است.
شايد بتوان گفت يكى از عوامل اساسى گسترش خرافات، جهل و نادانى افراد است. بنابراين بهترين روش برخورد با خرافات و گسترش آن، گسترش علم و دانش افراد است و هر چه افراد با دين و معارف دينى آشنا شوند و به نحو صحيح آن را بشناسند، كمتر به دامن خرافات میافتند پس به فكر گسترش معرفت دينى باشيم...
در اسلام، عرفان و طى مدارج سلوك عرفانى مطرود نيست بلكه سفارشهای زیادی در این زمینه شده است؛ اما قدم نهادن در مسير سلوك، مىتواند آفتهايى براى انسان داشته باشد كه گاهى جبران ناپذير است. مانند وارد آوردن فشار بيش از حد بر خود و خروج از تعادل روحى و روانى یا گرفتار شدن در دام كبر و عجب و يا عدم تشخيص القائات شيطانى که هر يك از آنها، براى سقوط معنوى انسان كافى است.
عرفان مدرن، آسان یاب، زودیاب، بدون پیششرط و در دسترس همگان است و نیاز به ریاضت و سالها وقت و پیششرطهای فراوان ندارد. انسان پسامدرن، از این سطحیت عرفان، بسیار لذت میبرد؛ زیرا احساس میکند آن دژ فتح ناشدنی و مهیب که جز خواص و اولیا بدان دست نمییافتند، هم اکنون برای همگان درب گشوده است. احساس فتح این برج و دستیازی به این مقولۀ سهمگین و عظیم، برای انسان معاصر، بسیار هیجانانگیز است.
عدهای بر این باورند موسیقی دارای جنبهی ملکوتی و ماورای طبیعی میباشد، و میتواند انسان را به عرفان الهی برساند در صورتی که اگر چنین بود؛ هرکسی که موسیقی را بیشتر مینواخت و یا بیشتر آن را میشنید، باید روحانیتر و ملکوتیتر از دیگران میبود؛ درصورتیکه چنین نیست. ظرافت، لطافت و معنیگرایی نفوس انسان، ریشهای فطری دارد...
برای مقابله با نقشههای شوم دشمنان تشیع در ترویج آیینهای انحرافی نوظهور، دو نوع فعالیت باید انجام دهیم؛ یکی فعالیتهای علمی و دیگری فعالیتهای عملی. در بُعد علمی و شناختی نیز باید دستکم، گروهی از دلسوزان اخلاقی و فرهنگی جامعه، به شکل دقیق و عمیق با فرقههای جدید آشنا شوند. این گروه باید مبانی فکری و علمی آنان را بدرستی بشناسند تا...
امروزه، به طور خاص، در ایالات متحده، سوپرمارکتی دینی شکل گرفته است که میتوان در آن، دینی خاص را به عنوان یک کالا از میان انبوه متنوع کالاها، به اراده و ذوق خود انتخاب نموده و مصرف کرد و چون با تبلیغات و جذابیتهای صوری، میل افراد دائما تحریک میشود، پایبندی به یک دین خاص، امری کمابیش موقتی است و نوکیشی دائما در جریان است.
علت اصلی تأثیرگذاری این فرقهها نادانی افراد است. بدون تردید میتوان نادانی را عامل اصلی همهی انحرافات در تاریخ اسلام دانست. در جریان جنگ جمل و تقدیس شتر عایشه و بوییدن فضلهی آن و بوی آن را بوی بهشت دانستن از سوی اصحاب جمل، آیا عللی جز نادانی دارد؟ اکنون نیز مهمترین عامل گرایش بهسوی آیینهای نوظهور معنوی، نادانی افراد است.
سلوک عملی عرفان مدرن، علاوه بر روبنایی بودن و پرهیز از ریاضتها و پرهیزهای سخت و طولانی، دارای ویژگی التقاط نیز هست. از آنجاکه غایت عرفان مدرن، شکوفایی انسان است و همۀ تلاشها معطوف به انسان است نه خدا، هیچ محدودیتی در انتخاب راه وجود ندارد. انسان مدرن با نگاهی شکلی و ظاهری، هر عنصر عرفانی را که با غایت فوق بیشتر سازگار به نظر آید، جذب میکند، چه آن عنصر از عرفان بودایی باشد یا از عرفان هندی، مسیحی، یا اسلامی.
برخی از عرفانهای کاذب، اعم از آیینهای سنتی همچون تصوف یا عرفانهای هندی، بودایی، مسیحی، یهودی و یا آیینهای نوظهور معنوی همچون اکنکار، عرفان اُشو و معنویت کوئلیو، آموزههایی را تبلیغ میکنند که میتوانند ابزار خوبی در دست سیاستبازان و قدرتمندان باشد. مثلاً از آموزههای گوشهنشینی و فردگرایی افراطی که در بسیاری از مکاتب عرفانی مورد تاکید قرار میگیرد، بهرههای فراوانی میبرند.