سلوک عرفانهای کاذب، سلوکی سطحی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عرفان مدرن، برای وصول به غایت اومانیستی که در نظر گرفته است، نگاهی سطحی و روبنایی به عرفان عملی سنتی خصوصا عرفانهای شرقی دارد. حال مقصود از روبنا در اینجا چیست؟ در عرفان عملی آنگونه که در سنت دیده میشود، میتوان دو بخش را از هم بازشناخت و تمییز داد:
1. بخش اول شامل عنصرهایی که دلانگیز، جذاب و برای همگان شنیدنی و دلکش و آرزو کردنی هستند؛ همچون عشق جانسوز، وصال یار، شور و جذبه، وجد، سکر، سماع، ادبیات استعاری می و مطرب، داستانهای رؤیایی یک عاشق و معشوق آرمانی، آثاری همچون آرامش و طمأنینه، قدرتهای خارقالعاده نظیر توان تصرف در امور جهان و انسانهای دیگر، تسلط بر بدن،... . این جنبه از عرفان را نسبت به بخش دوم میتوان روبنای عرفان خواند.
2. بخش دوم شامل عنصرهایی که دشواریاباند و جز تعداد بسیار اندکی از انسانها، کسی بدانها تمایل و رغبت ندارد. در عین حال، این عنصرها، مقدمات کمابیش ضروری برای راه پرپیچوخم عرفان هستند و بدون آنها به نتیجههایی آرمانی عرفانی نمیتوان رسید. عنصرهایی همچون: ریاضت، ترک دنیا، ترک شهوات، توبه، زهد، صبر، فقر، تواضع، خوف از عقوبت و مکر الهی، تقوا، ذکر، تجرید و تفرید، خلوت نشستن، ترک نفس و انانیت. این جنبه را میتوان با توجه به اهمیت و رکنیت آن برای وصول به نتیجههای عمیق عرفانی، زیربنای عرفان خواند.
عمدۀ عنصرهای بخش اول (روبنا و جنبۀ سطحی عرفان)، به نحوی مطلوب انسان مدرن هستند. درست به عکس، عنصرهای بخش دوم، ناسازگاری روشنی با اندیشۀ مدرن دارند. ترک دلخواهها و ترک نفس، درست نقطه مقابل محوریت انسان هستند. ترک شهوات، با نفی اتوریتههای [1] خارج از خویشتن ضدیت دارد. توبه و خوف از عقوبت و مکر الهی، با سرخوشی و وجد و آرامش ناهمخوانند. صبر با دم را غنیمتشمردن (که لازمۀ طبیعی نفی مابعدالطبیعه و آخرت است) نمیخواند و ریاضت با اصالت لذت تعارض دارد.
انتخاب عنصرهای روبنایی و سطحی عرفان عملی و میزان حداقلی از عنصرهای زیربنایی، قطعا به تحقق نتیجههای محیرالعقول و متعالی عرفان سنتی منجر نمیشود، اما احیانا بخشی از غایات اومانیستی را برآورده میسازد؛ به زندگی ماشینی روزمره، معنایی ولو سطحی میبخشد، آرامش روانشناختی نسبی به ارمغان میآورد، قدرتهای سخندانی دربارۀ پرسشهای غایی بشر ایجاد میکند و در برخی موارد، فرد را دارای قدرتهایی جالب توجه همچون شفابخشی مینماید.
سلوک عملی عرفان مدرن، علاوه بر خصوصیت فوق (روبنایی بودن و پرهیز از ریاضتها و پرهیزهای سخت و طولانی)، دارای ویژگی التقاط نیز هست. از آنجاکه غایت عرفان مدرن، شکوفایی انسان است و همۀ تلاشها معطوف به انسان است نه خدا، هیچ محدودیتی در انتخاب راه وجود ندارد. انسان مدرن با نگاهی شکلی و ظاهری، هر عنصر عرفانی را که با غایت فوق بیشتر سازگار به نظر آید، جذب میکند، چه آن عنصر از عرفان بودایی باشد یا از عرفان هندی، مسیحی، یا اسلامی.
این درست است که جداشدن عنصرهای عرفانی از بافت و زمینۀ اصلی خویش، به مسخ شدن آنها و گاه بیمعناییشان میانجامد، اما کنار هم قرار گرفتن آنها با محوریت اومانیسم، خود، قالبی جدید و فضایی نو ایجاد میکند، فضا و قالبی که برای انسان مدرن بسیار جذاب و دلکش است. هنگامی که او در کتاب یا سخنرانی یا محفلی شبهعرفانی، با نقلقولهایی توأمان از بودا، مسیح، پارماهانسا یوگاندا، حضرت علی (علیهالسلام) و گاندا مواجه میشود، یا دستورالعملهای یوگا را درکنار ذکر اسلامی و دهیانۀ ذن بودیسم میبیند، علاوه بر احساس معنایابی و تجربۀ اوج، احساس میکند، اولا، از قید دین ثابت انحصار طلب آزاد است؛ و ثانیا، در حال بهرهبرداری کامل از همۀ عرفانهاست، عرفانهایی که همه برحقاند. او خود را برتر از کسانی میبیند که عرفای ملل و نحل دیگر را نشناختهاند یا حتی اسمی از آنها نشنیدهاند، کسانی که عرفانهای دیگر را باطل میدانند. پلورالیسم معرفتی، برای عرفان مدرن، یک مبنا و شالوده محسوب میشود.
پینوشت:
[1]. به معنای: قدرت ونفوذ مادی یا معنوی ، اقتدار؛ فرهنگ فارسی معین، سایت واژه یاب.
برای اطلاع بیشتر؛ معنویت در سبد مصرف، بهزاد حمیدیه، پژهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ص 340.
افزودن نظر جدید