اهداف استکبار از ترویج عرفانهای کاذب
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برخی از اهدافی که دشمنان اسلام از ترویج معنویتهای نوظهور دارند، عبارتند:
1. بهره برداری از برخی آموزهها:
برخی از عرفانهای کاذب، اعم از آیینهای سنتی همچون تصوف یا عرفانهای هندی، بودایی، مسیحی، یهودی و یا آیینهای نوظهور معنوی همچون اکنکار، عرفان اُشو و معنویت کوئلیو، آموزههایی را تبلیغ میکنند که میتوانند ابزار خوبی در دست سیاستبازان و قدرتمندان باشد. مثلاً از آموزههای گوشهنشینی و فردگرایی افراطی که در بسیاری از مکاتب عرفانی مورد تاکید قرار میگیرد، بهرههای فراوانی میبرند. سیاستبازان غربی با ابزارها و رسانههای مختلفی که در اختیار دارند، برای غافل نگه داشتن مردم دنیا نسبت به سیاستها و اقدامات غیر انسانی خود تلاش بسیاری میکنند. یکی از کمهزینهترین راهها برای رسیدن به این هدف، ترویج معنویتهای انزواطلبانه و گوشهگیرانه است. طبیعی است کسی که از روی اعتقاد و با انگیزهی دینی، معنوی و عرفانی نسبت به سیاست و مسائل اجتماعی و جهانی بیتفاوت باشد، به سادگی از خواب غفلت بیدار نخواهد شد و خواسته یا ناخواسته در جهت هدفهای مستکبران و چپاولگران قدم برخواهد داشت.
بهطور مثال در عرفان اکنکار، روز جمعه را برای روزهی 24 ساعتهی خود انتخاب کردهاند؛ در حالی که میدانیم خواستگاه اکنکار، امریکاست و در میان کشورهای مسیحی، روز مقدس روز یکشنبه است نه جمعه. اما عرفان اکنکار برای روزهی سکوت و کنارهگیری از جامعه، روز جمعه را پیشنهاد میکند. روشن است که روز جمعه روزی است که مسلمانان در نماز جمعه شرکت میکنند، صله ارحام به جا میآورند، بسیاری از دید و بازدیدها در کشورهای اسلامی در روز جمعه صورت میگیرد، همچنین بسیاری از تجمعات اسلامی و راهپیماییهای مهم سیاسی در کشور ما نیز در این روز انجام میشود.
در بیشتر آیینهای جدید، اعتقاد به تناسخ وجود دارد. حتی این اعتقاد در آیین آمریکایی اکنکار جایگاه بسیار بالایی دارد. این مسئله ابزار خوبی در دست زورگویان و ستمگران است. با این اعتقاد میتوان جلوی بسیاری از شورشهای اجتماعی و سیاسی را گرفت و افراد را به امید زندگی بهتر در مرحلهی بعدی ساکت نگه داشت. آموزهی تناسخ برای سیاستبازان همان نقشی را ایفا میکند که ترویج جبرگرایی برای سیاستبازان اموی در قرون اولیهی اسلامی ایفا میکرد.
2. ایجاد پایگاه:
یکی دیگر از این اهداف، ایجاد تفرقه در صفوف دینی مردم و شکاف در وحدت مذهبی آنان، به وسیله مهرههای دستنشانده است. آنها در این زمینه از هیچکوششی دریغ ندارند. البته در سدههای اخیر این مسئله را نیز تجربه کرده و تقریباً موفق نیز بودهاند. ایجاد وهابیت در دل اهل تسنن و فرقهی ضالهی بابیت و بهائیت در تشیع، از جملهی نقشههای شوم آنان بود. آنها در هر دو مورد موفق شدند شکافهای عمیقی در جهان اسلام پدید آورند و هنوز هم از آنها بهرههای فراوان سیاسی، تبلیغی، اجتماعی و اقتصادی میبرند.
دشمنان اسلام پس از تجربهای که در ایجاد این دو فرقهی وحدت شکن و منحرف در دامن مسلمانان داشتند، هماکنون نیز تلاش میکنند با ابزار قرار دادن برخی از شخصیتهای سیاسی، مذهبی و اجتماعی ضعیفالنفس، فرقههای مشابهی را ایجاد نمایند. جنجال جریان کاظمینی بروجردی یکی از این نمونهها بود. کسی که حتی به درستی نمیتوانست قرآن را تلاوت نماید، اما در اثر سوء استفاده از باورهای دینی مردم و با تکیه بر حمایتهای دشمنان دین، خود را به عنوان یکی از رهبران بزرگ دینی در جهان اسلام معرفی کرد و با شگردهای عوام فریبانه توانست عدهی زیادی را گمراه نماید.
3. مقابله با معنویت اسلام شیعی:
دشمنان تشیع به خوبی توان بسیار زیاد معنویت شیعی برای تسخیر قلبهای آگاهان و حقیقتجویان را در سراسر دنیا دیده و میبینند. معنویتی که نه تنها داعیه تامین سعادت اخروی همهی انسانها را دارد، بلکه با پیوند زدن سعادت دنیوی، برای ادارهی عادلانهی دنیای افراد و جوامع نیز برنامه دارد. معنویتی که به همهی ابعاد و ساحتهای وجودی انسان میپردازد و هیچ کدام را فدای دیگری نمیکند.
دشمنان تشیع برای مقابله با این نظام جامع و معقول و جلوگیری از رواج روز افزون آن و گرایش فراوان معنویتجویان عالم به سوی آن، میکوشند با ترویج و تبلیغ تفاسیر نادرست و انحرافی از اسلام و تشیع، عظمت و شکوه این نظام را بشکنند و آن را مشغول خود سازند. طرح ایدههایی همچون اسلام منهای مدیریت، یا تفکیک مدیریت فقهی و مدیریت علمی و ادعای ناکارآمدی مدیریت فقهی، جدایی دین از سیاست، اسلام منهای روحانیت و خطرناکتر از همهی اینها ایدهی درستیِ قرائتهای متعدد و حتی قرائتهای متضاد و متعارض از دین، همگی در راستای همین نقشهی شیطانی میباشد.
4. مهار قدرت مرجعیت:
دشمنان تشیع نقش مرجعیت را در خنثی کردن توطئههای خود، آشکارا در سدههای اخیر دیدهاند. بر این اساس، با ترویج فرقههای دروغینی به نام معنویت و عرفان، و با محوریت دادن به نقش پیر و استاد، در حقیقت میخواهند بدیلی برای مرجعیت ایجاد کنند. به ویژه ان که بیشتر پیرها و رهبران این فرقهها در اختیار خود آنان و وابسته به غرب هستند؛ دستکم، محل سکونت بسیاری از مشایخ آنان در غرب است و از آنجا سکان هدایت معنوی پیروان را بر عهده دارند؛ البته سکان هدایت فکری و عملی خود آنان نیز در دست سیاستبازان غربی است.[1]
پینوشت:
[1]. دفتر تبلیغات اسلامی، جستارهایی دربارهی عرفانهای نوظهور و انحرافی، قم: نشر تبلیغات اسلامی، 1390، ص 70.
جهت مطالعه بیشتر بنگرید به: محمدتقی فعالی، آفتاب و سایهها...
افزودن نظر جدید