تهاجم فرهنگی و جنبش‌های نوظهور

  • 1395/06/17 - 12:09
تهاجم فرهنگى به جوامع اسلامى، نهضت و برنامه‌اى است ويرانگر كه با سياستهاى فرهنگى استعمارى و با ترويج جنبش‌های نوظهور و اخلاق بيگانه براى محو شخصيّت اسلامى و مسلمانان و ذوب آنها در فرهنگ و عادات و رسوم بيگانگان و برداشتن مرزهاى اخلاقى خصوصاً در روابط زن و مرد و تأسيس حكومت بر اساس حكومتهاى غربى، انجام شده است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ فرهنگ عبارت است از هر آنچه که در یک جامعه معیّن کسب می‌کنیم، می‌آموزیم و می‌توانیم انتقال دهیم. در فرهنگ، مجموع حیات اجتماعی از زیربنا‌های فنی و سازمان‌های نمادی گرفته تا اشکال و صور بیان، حیات روانی مدّنظر قرار می‌گیرد و تمامی آنان همچون یک نظام ارزشی تلقی می‌شود.[1]
بنابراین، ممکن نیست که فرهنگ جدای از جامعه یا جامعه، جدای از فرهنگ باشد. هرجا که جامعه هست، فرهنگ منطبق با آن وجود دارد، و به طبع چون جوامع با هم متفاوت‌اند، فرهنگ جوامع نیز با هم متفاوت است. برای مثال یکی از تفاوت‌های فرهنگی غرب و شرق این است که توله‌سگ‌هایی که در اروپا به عنوان حیوان خانگی مراقبت می‌شود، ممکن است در چین به عنوان غذای مخصوص و محبوب یک خانواده فروخته شود.
ارزش‌ها و هنجارهای فرهنگی به‌طور غالب در طول زمان تغییر می‌کنند. بسیاری از هنجارهایی که ما اکنون در زندگی شخصی خویش بدیهی می‌انگاریم حتی چند دهه‌ی قبل، با ارزش‌های مورد  اعتقاد همگان تناقض داشت. به‌طور مثال تا چند دهه‌ی گذشته در شهرهای بزرگ ایران صحبت زوجین قبل از ازدواج امری خلاف پنداشته می‌شد حال آنکه اکنون نه‌تنها ناپسند نیست، بلکه در بسیاری موارد به اجبار والدین شرایط آن فراهم می‌شود.
البته همه جامعه شناسان اتفاق نظر دارند که تغییر ارزش‌ها و هنجارهای فرهنگی به صورت تدریجی، آهسته، سخت و البته طبیعی، طی سالیان متمادی دستخوش تحول می‌شوند. دگرگونی فرهنگی به عنوان یک اصل ثابت در جامعه‌شناسی نشان از واقعیتی دیگر دارد که از آن به «فرهنگ‌پذیری» یاد می‌کنیم. گاهی اتفاق می‌افتد که یک عنصر فرهنگی از فرهنگ دیگر گرفته می‌شود؛ این جریان، فرآیند فرهنگ‌پذیری نامیده می‌شود. در چنین وضعیتی دگرگونی رخ می‌دهد هرچند این دگرگونی ممکن است در یک فرهنگ بسیار عمیق‌تر از فرهنگ دیگر باشد.[2]
فرهنگ‌های مهاجم به طور معمول برای تضعیف و آسیب‌پذیر کردن فرهنگ دیگر، از روش‌های متفاوتی بهره‌ می‌برند. در ایران غرب‌زدگی را به طور عموم نمونه‌ای از آسیب‌پذیری در برابر تهاجم فرهنگی تلقی کرده‌اند، و یکی از مصادیق غرب‌زدگی را استقبال از جنبش‌های نوظهور دینی می‌دانند.
جنبش‌های نوظهور دینی، جریانات معنوی‌گرا، جریان تفکرات درون‌گرایی مدرن، معنویت مدرن و ادیان و یا غیره...، همه نشان از واقعیتی دارد که در حال پیشرفت، تحول و زایشی نوین در عرصه‌ی معنویت‌گرایی معاصر است. منش این‌گونه جریانات باطنی، بر مبنای مخالفت یا بی‌اعتنایی به ادیان بزرگ است، نگاه این جریانات هیچ‌گاه از تحصیل تعالیم ادیان بزرگ پوشیده نیست. زیرا هرجا ضرورت، نیاز یا مصلحتی احساس شده، تعالیم ادیان بزرگ در مسیر پیشرفت و جذابیّت جنبش‌های نوپدید به کار رفته است.
بدون شک علت پیدایش جنبش‌های نوظهور دینی در کشورهای مبدأ دارای علل اجتماعی و یا لااقل گرایش فردی در مؤسسین بوده است. این جنبش‌ها در بسیاری از کشورهای غربی و شرقی گسترش یافته، حتی کشورهای شرقی که تفاوت‌های فرهنگی بسیاری با جوامع مبدأ این جنبش‌ها داشته‌اند. به عبارت دیگر، برای مثال مشکل معنویتی که در برخی از کشورهای غربی باعث پیدایش جنبش‌های نوین شده، به هیچ عنوان در بسیاری از کشورهای به اصطلاح شرقی وجود ندارد. پس به چه علت این‌گونه گرایش‌ها در آن کشور‌ها رواج یافته است؟ بدون شک تبادل فرهنگی صورت نگرفته است. چرا که در تبادل، رضایت طرفین لحاظ می‌شود، و چون در بسیاری از کشورها رضایت وجود ندارد، مسئله تبادل فرهنگی منتفی است. برای مثال بسیاری از مصادیق این گرایش‌ها در ایران وجود دارد. بدون شک علت گسترش آنان رغبت مردان سیاسی برای تبادل فرهنگی در این حوزه نبوده است. اما اینک آن سؤال اساسی وجود دارد، که آیا گسترش معنویت‌های نوظهور در ایران را نمونه‌ای از تهاجم فرهنگی می‌دانیم؟ وقتی می‌گوییم، گسترش جنبش‌های نوپدید در ایران نوعی تهاجم فرهنگی است، منظورمان فقط و فقط این نیست که دست سیاستمداران غربی برای تغییر فرهنگ دینی در کار است تا به‌واسطه‌ی ترویج این جریانات با عقاید دینی متدیّنین به مبارزه برخیزند. بلکه مراد آن است که گسترش وسیع انواع مصادیق جنبش‌های نوظهور در قالب کتاب‌ها، مقالات، لوح‌های فشرده و وب‌سایت‌ها در ابتدای امر به عنوان هجمه‌ای برعلیه اسلام، بدون میل و رغبت ایرانیان رخ داده است. هرچند در ادامه علل استقبال از آن‌ها بسیار وسیع می‌شود که علت‌های بسیاری که برخی باطل و مردود است و برخی دیگر نشان از فقدان واقعیت‌ها و خلأهای عظیم معنوی دارد که کمبود آن موجب جلب رضایت جوانان ایرانی شده است. از این‌رو در درجه‌ی اول، انتقاد به مسئولین مربوطه به‌واسطه‌ی کم‌کاری برمی‌گردد. اما قبل از اینکه بخواهیم به سؤال فوق پاسخ گوییم به سؤالات اساسی‌تری بر‌می‌خوریم، که عبارت‌اند از اینکه چرا گسترش جنبش‌های نوظهور منافی حیات فرهنگ معنوی ماست؟ در جنبش‌های نوظهور دینی چه مؤلفه‌هایی یافت می‌شود که می‌توان ترویج آن بر ضدّ فرهنگ دینی را نوعی تهاجم فرهنگی دانست؟
باید گفت روح تعالیم این جنبش‌ها حاوی مؤلفه‌های بنیادینی است که در تعارض بدیهی با فرهنگ معنوی ایرانیان است. برای مثال انسان‌محوری در برابر خدامحوری، تناسخ‌گرایی در برابر معاد‌باوری، لاابالی‌گری در برابر شریعت‌گرایی، دنیا پنداری در برابر عاقبت‌گرایی، عشق جنسی در برابر عشق معنوی، آسایش مادی در برابر آرامش معنوی، تفکر گریزی و همچنین تفکر ستیزی در برابر تفکر‌گرایی، خرافه پنداری در برابر واقعیت‌نگری، تکثر‌پذیری در برابر حقیقت‌طلبی، تعبد کورکورانه در برابر پیروی معقولانه، شادی بیرونی در برابر سرور درونی.[3]

پی‌نوشت:

[1] . فرهنگ علوم اسلامی، ۱۳۸۰، بی‌نا، ص ۷۸.
[2] . بروس کهن، مبانی جامعه‌شناسی، تهران: نشر سازمان مطالعاتی دانشگاه‌ها، ۱۳۸۱، ص ۶۹.
[3] . محمدحسین کیانی، معنویت جدید و تهاجم فرهنگی، قم: نشر عصر آگاهی، ۱۳۹۰، ص ۱۶.

جهت مطالعه بیشتر بنگرید به: محمدحسین کیانی، معنویت جدید و تهاجم فرهنگی...

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.