اصول دوازده گانه بهائیت
در حالی که پیشوایان بهائی در آثار خود مدام دم از اُلفت و محبّت در دین زده و پیروان خود را (در ظاهر) به پرهیز از کینهتوزی و دشنام توصیه میکنند، صفحات تاریخ انباشته از توهینهای سرکردگان بهائیت به دوستان و دشمنانشان میباشد. به عنوان مثال در این زمینه، میتوان به لجنپراکنیهای ولیامر بهائیان نسبت به مبلّغان بهائی اشاره کرد.
نویسندهی یکی از شبکههای بهائی، با بیان دیدگاه بهائیت نسبت به صلح جهانی مدعی میشود، راه رسیدن به صلح از جنگ نمیگذرد. این در حالیست که در ماجرای تهاجم ائتلاف آمریکایی به عراق و نسلکشی حدود سه میلیون نفر، تشکیلات بهائی، راه رسیدن به صلح را در پس وقوع چنین ناآرامیهایی دانسته و پیروان خود را از تجمع صلحطلبانه بازمیدارد!
یکی از خبرگزاریهای بهائی، با برشمردن بهائیت به عنوان پیشگام در زمینهی رعایت حقوق زنان مدعی شد، سایر جنبشهای تساویطلب، سالها بعد از پیدایش بهائیت، به وجود آمدهاند. این درحالیست که با گذری ساده در تاریخ این فرقه متوجه خواهیم شد که در واقع، طرح شعار تساوی حقوق زن و مرد، کپیبرداری سران این مسلک از جوامع غربی بوده است.
بهائیان در حالی از پایمال شدن کرامت انسانی به هر بهانهای گِلایهمندند و آن را در تضادّ با تعالیم بدیع خود معرفی میکنند، که شاهد رفتاری متغایر از آنان هستیم. آری؛ بسی جای تعجب از پیروان رهبریست که با توهین به تمامی مردم دنیا (از جمله گاو خطاب کردن مردم اروپا)، تعالیمش سبب تعالی کرامت انسانی معرفی گردد.
بهائیان مدعیاند بنا به دستور پیشوایان خود، از هرگونه فحاشی و کجدهنی حتی در حق دشمنان، نهی شدهاند. این در حالیست که سومین پیشوا و ولیامر بهائیان، بارها و بارها علمای شیعه را مورد توهین، فحاشی و هتاکی خود قرار میدهد. اما به راستی اگر دشنام در آیین بهائی حرام قطعی است، چگونه پیشوای بهائیان روی هر کجدهانی را سفید کرده است!
بهائیان در حالی اولین آموزه و اصل در آیین خود را تحری حقیقت معرفی کرده و پیروان سایر ادیان را به خاطر ترک آن مورد سرزنش قرار میدهند که گویا خود، هیچگونه التزام عملی بدان ندارند. چرا که مواردی نظیر تعصبگرایی، عدم نیاز به آن برای بهائیان و...؛ این مفهوم را به خوبی میفهماند که تحری حقیقت از دیدگاه بهائیت، یعنی بهائی شدن و بس!
کارشناس یکی از برنامههای شبکهی آیین بهایی، از اینکه چرا رعایت کرامت انسانی افراد در ادیان، منحصر به رعایت نوع خاصی از رفتار توسط ایشان میگردد، گلایه کرد. گلایهمندی بهائیان از این موضوع در حالیست که پیشوایان بهائی، همواره در گفتارهای خود، به سایر عقاید توهین و غیربهائیان را حتی اگر از عالمترینها هم باشند، خوارترین شمردهاند.
مبلّغان بهائی با استناد به ادعاهای عبدالبهاء، او را دارای مقام علم الهی و عصمت معرفی میکنند. اما حقیقت اینست که با بررسی تمامی گفتههای این شخص، به خلاف این موضوع میرسیم. به عنوان نمونه، عبدالبهاء خبر از صلح جهانی در آیندهی نزدیک میدهد. حال که این خبر او، نه در قالب پیشگویی و نه در قالب آرزو، مورد پذیرش نیست.
نهاد رهبری بهائیت در پیامی به پیروان خود، وظیفهی آنان را نسبت به کتابها و سایتهای ردیه، نادیده گرفتن و پرهیز از مطالعهی آنان میداند. این در حالیست که بر اساس اولین تعالیم بهائیت، تمامی انسانها ملزم به تحری حقیقت هستند. از طرفی دیگر اگر حساب بهائیت پاک هست و دین بر حقی است، چرا از سنجش عقاید و عملکردش هراس دارد؟!
روحالقُدُس، واژهای که بارها در منابع بهائی مطرح شده، دارای معانی مختلف و متعددی بوده که به همهی این معانی نقدهایی وارد است. اما گویا بهترین معنایی که بهائیان میتوانند برای روحالقدس در نظر بگیرند، همان معنای است که قرنها پیش، اسلام بدان اشاره کرده که در این صورت، سخن جدیدی نیست که حسینعلی بهاء، ادعای اختراع آن را دارد.
بهائیان مدعیاند بنابه دستور پیامبر خودخواندهی خود، جناب حسینعلی بهاء، از هرگونه توهین و ناسزا (حتی نسبت به دشمنان خود) منع شدهاند. این در حالیست که با نادیده گرفتن توهینهای سرکردگان بهائی به مخالفینشان، مبلّغان بهائی نیز انواع ناسزا و توهین را در حق دیگران (که عمدتاً از شیعیان ایران بودهاند)، به صورت مکرر ابراز داشتهاند.
مبلّغان بهائی در تبلیغاتشان، با استناد به گفتهی عباس افندی که باید با کل، حتّی دشمنان به نهایت روح و ریحان، محّب و مهربان بود؛ آیین بهائیت را به دور از هرگونه کینه، ناسزا و دُشنام معرفی میکنند. این در حالیست که رهبران بابی و بهائی ایشان، در توهین و دشنام به سایر اقوام، خصوصاً ملّت شریف ایران، گوی سبقت را از هر بَد دهنی رُبودهاند.
با توجه به آنکه شعار صلح و نوعدوستی بهائیان، گوش عالمیان را کر کرده؛ اما هیچگاه آنها، در راستای تحقق این شعار، گامی جدی برنداشتهاند. بطور مثال در نبرد ائتلاف آمریکایی علیه عراق که به کشته شدن 3 میلیون نفر منجر شد؛ نه تنها نهاد رهبری بهائیت به محکومیت این جنایات نپرداخت، بلکه از تجمع اعتراضی پیروان خود نیز، ممانعت به عمل آورد.
از اصل تساوی حقوق زن و مرد در مسلک بهائیت، میتوان به عنوان یکی از مهمترین موارد تناقض در میان شعارها و رفتارهای رهبران بهائیت یاد کرد. چرا که رهبران بهائی در تبلیغات خود، مدام شعار تساوی کامل حقوق زن و مرد سَر میدهند اما در عمل، بدین شعار پایبند نبوده و کفهی ترازوی خود را اکثراً به نفع مردها و بعضاً به نفع زنها سنگینی میدهند.