اصول دوازده گانه بهائیت
تحری حقیقت به معنای حقجویی و دوری از تقلید، اولین آموزهایست که بهائیان میبایست پس از رسیدن به بلوغ، در پی آن باشند. اما جالب است بدانیم که این آموزهی بهائیت در حالی مطرح میشود که رهبران این فرقه، با ایجاد یک نظام تشکیلاتی و اعمال سیاست چماق و هویج، عملاً راه تحری حقیقت را بر پیروان خود بستهاند.
دورویی پیشوایان بهائی در موضعگیری کلامی و عملی نسبت به مخالفینشان، حتی موجب حیرت پیروان این فرقه شده است. لذا آنان در پاسخ به این دورویی خود، منظور از ترک معاشرت را با شبهه افکنان تفسیر کردهاند. این در حالیست که با مطالعهی آثار بهائی درمییابیم که آنان با مشرک نامیدن تمام غیربهائیان، از ملاقات پیروانشان با ایشان نهی کردهاند.
در بخشی از پیامی که به مناسبت فرا رسیدن عید رضوان بهائیت، توسط کانالهای وابسته به این تشکیلات منتشر شد، آمده است که حسینعلی نوری در چنین ایّامی، حکم صلح و وحدت عالم انسان را تشریع کرد. این در حالیست که به اعتراف شخص حسینعلی نوری، وی با آمدنش بغض و کینه و نفرتی به وجود آورد که در تاریخ بشر بیسابقه بوده است.
علمای اسلامی خصوصاً علمای جلیلالقدر شیعه که همواره در صف اول مبارزه با عقاید باطل بهائیت بودهاند، آماج توهینها و هتاکیهای پیشوایان بهائی قرار گرفتهاند. این در حالیست که پیشوایان این فرقه در ظاهر، از هرگونه فحاشی منع کرده و همچنین، از دوستی واقعی (و نه نمایشی و مزورانه) با دشمنان دم میزدند. اینست حکایت کوران مشعلدار بهائیت!
کانال خبری تبلیغی تشکیلات بهائیت، به نقل از نهاد رهبری این فرقه، موسوم به بیت العدل، نژادپرستی را یکی از عوامل جلوگیری از استقرار صلح عمومی دانست. اما به راستی، اگر نژادپرستی سدّ و مانعی در راه استقرار صلح عمومی است، پس پیشوایان بهائیت و پیروی از آنان نیز خود به عنوان سدّی بزرگ در راه تحقق این آرمان بزرگ است.
عبدالبهاء ضمن حکایتی مدعی میشود که بهترین زاد و توشه برای آخرت، فقر و عجز و ضعف است. این در حالیست که اگر حقیقتاً فقر سبب رستگاری است، پس کاخ نشینی مدعی پیامبری بهائیت و شخص عبدالبهاء در شهر عکّا، چه توجیهی دارد؟! و به راستی اگر راه رستگاری از فقر میگذرد، پس ادعای ابداع تعلیم تعدیل معیشت در بهائیت چه معنا دارد؟!
پیامبرخواندهی بهائیت به پیروانش دستور میدهد که از هرکسی بوی مخالفت استشمام کردند، دوری گزینند. این در حالیست که سران بهائی، اولین آموزهی خود را جستجوی حقیقت معرفی کردهاند. با این حال، چگونه تحری حقیقت با چشمپوشی از سخنان مخالفین محقق میشود؟! آیا تحری حقیقت، به معنای مطالعه و قبول یکسویهی سخنان پیشوایان بهائی است؟!
در یکی از کانالهای تبلیغی تشکیلات بهائیت، مطلبی در خصوص توصیهی پیامبرخواندهی بهائیان به نصیحتپذیری پیروان، انتشار یافت. اما جالب است بدانیم پیامبرخواندهی بهائیت از یک سوی فرمان به نصیحتپذیری پیروان خود میدهد و از سویی دیگر، حتی نَفَس مسلمانانی که بهائیان را نصیحت میکنند، سَمّی توصیف و دستور به دوری از آنان میدهد!
پیشوایان بهائی یکی از آموزههای دوازدهگانهی خود را موضوع تطابق دین با علم و عقل معرفی میکنند. این ادعا تا جایی پیش میرود که عبدالبهاء، هر موضوعی که خلاف علم و عقل باشد را چیزی جز وَهم نمیپندارد. این در حالیست که پیشوایان بهائی در آثار خود، مطالب خلاف علمی و عقلی بسیاری را چون نظریهی خلقالساعه مطرح کردهاند.
پیشوایان بهائی، با اتخاذ رویکردی متناقض نسبت به زن، شخصیت او را به بازی گرفتهاند. آنها از یکسو به عنوان مدافع حقوق زنها، حجاب اسلامی را عامل توهین به شخصیت زن و مانعی برای پیشرفت او معرفی میکنند و از سویی دیگر، شایستگی زنها را برای حضور در بالاترین مرکز تصمیمگیری خود (بیت العدل) منکر میشوند!
بر خلاف معرفی اصل اُلفت و محبت به عنوان یکی از تعالیم بهائیت؛ پیشوایان این فرقه، رفتاری در تضاد با این اصل را از خود نشان دادهاند. همچنان که در احوالات شوقی افندی میخوانیم: «مادرش بیمار شد بر بالینش نیامد تا بدرود زندگانی گفت، پس از چندی پدرش نیز که روزگاری در بستر ناتوانی افتاده بود درگذشت و چون ناشناسان به خاک سپرده شد».
بهائیت که مسلمانان را متهم در به کارگیری توهین و تهمت نسبت بدعتگذاران میکند، بد نیست بداند: که پیشوایان بهائیت، خود پیشگام در این مسیر بودهاند. همچنان که شوقی افندی، مبلّغان بزرگ بهائیت، نظیر: ابراهیم خیرالله نخستین مبلّغ بهائیت در آمریکا و جمال بروجردی ملقب به اسمالله جمال، را پست، زنازاده، کفتار پیر و تبهکار خطاب میکند.
تشکیلات بهائیت که در زمان کنونی مسلمانان را در به کارگیری تهمت و دشنام نسبت به بدعتگزاران متهم میکنند، گویا از فرهنگ فحاشی پیشوایان خود نسبت به مخالفینشان، بیاطلاع هستند. آری؛ پیشوایان بهائی تنها به صرف شنیدن بوی مخالفت حتی از نزدیکان خود، آنان را آماج تهمتها و فحاشیهای بینظیر خویش قرار میدادند.
بهائیان در حالی پیشوایان خود را به عنوان نماد تحری حقیقت معرفی میکنند که رفتار آنان در برابر اشتباهات فاحش بزرگانشان، نشان از تزویر بودن این شعار دارد. به عنوان نمونه، علیمحمد شیرازی مدعی میشود حضرت داوود، پیش از حضرت موسی (علیهماالسلام) میزیسته و پیامبرخواندهی بهائیان به جای حقیقتجویی، به توجیه اشتباه او میپردازد!