اعتقادات
ابن تیمیه حرانی سرسلسله وهابیت وجود بعضی از اعضای بدن انسان را برای خداوند کمال دانسته و بعضی دیگر را برای خداوند نقص میداند!
وهابیت و فرقههای نظیر آن در اعتقاد به جسمانیت خداوند تمسک به ظاهر بعضی از آیات قرآن مجید مینمایند که تمسک به بعض دیگر از آن آیات را هتک حرمت به خود میدانند.
موضوع اعتقادات اساسیترین رکن در پذیرش و قبول هرچیزی مخصوصا در حوزه دین میباشد؛ از این رو در پرستش و اعتقاد به خداوند مسئله اول این است که ما باید اعتقاد به کدام خداوند را داشته باشیم؟ آیا خداوندی که نسبت به بعضی از امور نادان و جاهل باشد را میتوان معبود خود قرار داد؟ متاسفانه وهابیت چنین خدایی را معبود خویش قرار داده و در مسیر باطل قرار گرفتند.
همه انسانها برای رسیدن به کمال مطلوب و سعادت اخروی نیازمند رهبر و راهنما هستند. غالبا مشکل همه مردم پیدا کردن یک مرشد و یک انسان کاربلد است که بتوان با تکیه بر آن در مسیر هدایت قرار گرفت. مهمترین کار در این عرصه تعیین ملاکها و ارزشهایی است که بر پایه آن بتوان آن الگوی و رهبر مناسب را انتخاب کرد و دنباله رو او بود.
وهابیت را میتوان گروه «یک بام و هوا» دانست که از طرفی خود را پیرو دین اسلام دانسته و آیات الهی را از حفظ میدارند و آیا وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ را بارها میخوانند و ترجمه میکنند و از طرفی فاصله انسان تا خداوند را به اندازه فاصله 7 آسمان از ما میدانند و بلکه بیشتر. و این معنای همان یک بام و دو هواست که جهالت و کجفهمی این فرقه ضاله را اثبات میکند.
اعتقاد به وجود خداوند و صفات باری تعالی باید از روی شناخت صحیحی باشد که به ذات کبریایی او لطمهای وارد نیاید، ولی متاسفانه شاهد بیان و نشر روایاتی از وهابیت هستیم که بینیاز بودن خداوند را به زیر سؤال برده و او را در حد یک انسان معمولی که دارای مسکنی برای زندگانی خود دارد تنزل داده است باید از آفت ایشان به خداوند پناه ببریم.
قرآن به عنوان اولین منبع علم و معرفت، حیات برای مردگان را پس از مرگ ثابت کرده است. خداوند در قرآن میفرماید: هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند! بلكه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند. بنابراین وقتی شهدا زنده هستند به طریق اولی پیغمبرنیز زنده است. توسل به شخص زنده و قادر نیز جایز است.
وهابیان برای شناخت مشرک از موحد، ملاکهایی را تعریف کردهاند. در صورتی که کسی ملاکهای وهابیت را قبول نداشته باشد، از دیدگاه وهابیان کافر و مشرک است. از ملاکهای وهابیت در مبحث توحید و شرک، سلطه غیبی است. آنان سلطۀ غیبی را مختص به خداوند میدانند و اگر کسی سلطۀ غیبی را برای غیر خداوند در نظر بگیرد، مشرک است.
بن باز: دعا از مصادیق عبادت است و چون عبادت منحصر در خداوند است، پس هر کس غیر خدا را بخواند، غیر خدا را عبادت کرده است. بنابراین هر کس بگوید: یا رسول الله، یا نبی الله، یا محمد به فریادم برس. مرا دریاب، مرا یاری کن، من را شفا بده، امتت را یاری کن، بیماران را شفا بده، گمراهان را هدایت فرما و... مشرک است.
وهابیان بر این باورند که اگرسلف فعلی را ترک کردند باید دیگران نیز آن فعل را ترک کنند و در صورتی که بعدیها آن فعل را ترک نکنند، بدعت در دین ایجاد کردهاند. به آنها میگوییم: عمل پیشینیان نمیتواند دلیلی شرعی برای ما باشد و اگر کسی عمل پیشینیان را مصدر شرعی قرار دهد، خود بدعتی در دین ایجاد کرده است که در دین سابقه ندارد.
یکی از مسائل و موضوعات اختلافی میان مسلمانان و وهابیان، مسأله «زیارت قبر پیامبر اکرم و قبور انبیا، صالحان و عموم مسلمانان» است. ابنتیمیه با سخنان مبهم و دو پهلو خود درباره مسأله زیارت قبور، به تشویش اذهان عمومی مسلمانان پرداخت و جرقه فتنهای را زد که شعلههای آن تابه امروز دامنگیر مسلمانان میباشد.
یکی از مسائل و موضوعات اختلافی میان مسلمانان و وهابیان، مسأله «زیارت قبر پیامبر اکرم و قبور انبیا، صالحان و عموم مسلمانان» است. ابنتیمیه با سخنان مبهم و دو پهلو خود درباره مسأله زیارت قبور، به تشویش اذهان عمومی مسلمانان پرداخت و جرقه فتنهای را زد که شعلههای آن تابه امروز دامنگیر مسلمانان میباشد.
ابنتیمیه با سخنان مبهم خود درباره مسأله زیارت قبور، به تشویش اذهان عمومی مسلمانان پرداخت و جرقه فتنهای را زد که شعلههای آن تا به امروز دامنگیر مسلمانان میباشد. این در حالی است که با مراجعه به کتابهای روایی و تاریخی به شواهد مختلفی از سیره پیامبر اکرم در زیارت قبور برمیخوریم که نشانگر رواج و این عمل در زمان آن حضرت میباشد
میرزا ابوطالب در سفرنامه آورده است: قریب به بیست و پنج هزار وهابی وارد کربلا شدند و صدای «اقتلوا المشرکین و اذبحوا الکافرین» مشرکین را بکشید و کافران را ذبح کنید، سر میدادند. بیش از پنج هزار نفر را کشتند و زخمیها حساب نداشت. صحن مقدس امام حسین از لاشۀ مقتولین پر شده بود. سرهای مقتولین از بدن جدا شده و خون از بدنها جاری بود.