تصوف
عارف باید سالک را در همهی راه همراهی کند و او را تشویق به پیمودن نماید و چون احتمال خطا بر هر انسانی جز معصومین (علیهم صلوات الله اجمعین) میرود، اگر تذکری در دایرهی شرع دریافت کرد، به جان بخرد و اصلاح نماید. این شاخصهی همهی کسانی است که به حق به دنبال مسیر صحیح عرفان و شناختند.
در میان کتابهایی که در نقد فرقه تصوف دیده میشود، کتاب "تبلیس ابلیس" ابن جوزی نیز وجود دارد. در این کتاب ابن جوزی به بهانه نقد صوفیه به شیعیان و اسماعیلیه نیز طعنههایی زده است و این کار وی شاید بهخاطر آن باشد که در نظر عدهای از منتقدان تصوف که خود مذهبی غیر از شیعه دارند، صوفیه را همسان با شیعه قلمداد مینمایند.
ملاک و معیار در همهی مسائل دین مقدس اسلام، حفظ و حراست از حدود و مرزهای شریعت و عقلانیت است و این دو صادر شده از مصدر و منبع عصمت است و رابطهی بین عقلانیت و شرعیات به همین دلیل ناگسستنی است که كُلُّ ما حَكَمَ بِهِ العَقلُ، حَكَمَ بِهِ الشّرعُ.
از آنجا که در ميدان نقد صوفيه کتب فراواني وجود دارد، بر آن شديم تا محتواي برخي از کتب نقد صوفيه را از نويسندگان و علماي متاخر معرفي کنيم تا منتقدين فرقه صوفيه بتوانند به راحتي به اين کتب مراجعه نمايند و به مقتضاي تحقيق خود از آنها بهره ببرند.
کسانی که به اشتباه سقیفه دامن زده و دست از پیروی اهل بیت (علیهم السلام) کشیدند و بر منطق هوا و هوس نطق کرده و قدم زدند، در طول قرون مختلف اشتباهات فاحشی را مرتکب شدند که گفتار و رفتارشان از ساحت اسلام و مسلمان به دور است. از جملهی این منحرفین اهل تصوف هستند که راه حق را قبول نکرده یا نشناختند و آثار این عدم بندگی را در مسلک ایشان در قالب انحرافات عقیدتی و رفتاری میتوان مشاهده نمود.
از جمله کسانی که نقد بيروني بر فرقه صوفيه کرده است، نویسنده شیعی کتاب التفتیش با حقیقه العرفان است. وی در کتاب خود به تفصیل از بدعتهای صوفیه شیعه و سنی سخن میگوید. وی خلاصه آنچه که مخالفان و عالمان شیعه مذهب علیه صوفیان گفتهاند را جمع آوری کرده و برخی از بدعتهای آنان را برمیشمارد.
ابوالمفاخر یحیی باخرزی صوفی قرن هشتم، با عدم درک فعل پیامبر معصوم و اولوالاعظم، اولاً به وی نسبت ظلم میدهد و او را ظالم در حق هارون میداند که چرا بدون دلیل موی سر هارون را کشید و او را که بیگناه بود توبیخ نمود. وی با این نسبت، عصمت انبیاء را خدشهدار کرده است.
در دنیایی که همه نوع کالایی به نام اصل به مشتری عرضه میگردد، خریداران کالاها اکثرا مردم عادی هستند و در تشخیص کالای اصل از غیر آن تخصص لازم را ندارند، در میان عرضه کنندگان منصف و خداترس، فروشندگان کالاهای تقلبی نیز وجود دارند که با بزک کردن کالای غیر اصیل و ناب در صدد غالب کردن کالای تقلبی خود به دیگران هستند.
افراط و تفریط همیشه انسان را از مسیر مستقیم و صراط حق دور میکند و صوفیه با تعریفی که از زهد میکند، به خیال خود در پارسایی پیشگام است و حال آنکه کبر و غرور و خودنمایی تنها ثمرهی این زهد صوفیانه خواهد بود.
تنها همین روایات کافی است تا بدانیم در عصر و زمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) صوفی به این نام وجود نداشته، زیرا لحن روایات نبوی ناظر به آینده است و نشان میدهد اثری از تصوف در زمان حیات با برکت پیامبر نبوده است.
با این که معروف و مشهور است که صوفیان سخنورند و از حرف تا عمل فاصله بسیار است، اما میبینیم که خود ایشان نیز از برخی افراد تربیت شده در دامن تصوف گلایه و شکایت دارند.
باخرزی: هر که در این راه آید و باز آید مرتد طریقت باشد و او بدتر از مرتد شریعت است. زیرا که مرتد شریعت چون کلمهی لا اله الا الله بگوید نجات یابد، اگرچه هر طاعت که کرده بود بر باد داده باشد، اما مرتد طریقت به عمل ثقلین به سر کار نیابد.
آیا مدعیان تشیع از اقطاب صوفیه، خصوصاً فرقهی گنابادیه دست از عقاید شیعهگری خود کشیدهاند؟ و یا طبق نقل باخرزی خود را آمادهی دشمنی با مشایخ در قیامت نمودهاند؟ در هر دو صورت ایشان سیاه روی خواهند بود.
حضور انتشارات فرقه گنابادیه در نمایشگاه کتاب تهران و غالب کردن کتب صوفیانه به جای کتب عرفانی به مردم و جو سازی برای فروش کتاب.