شبه معنویت های بومی
در فرقه حلقه و دیگر فرقهها و جریانات انحرافی که به نام دین وارد میشوند، هنگام بحث از مفاهیم دینی یا احکام فقهی به منظور رسیدن به نتایج مورد نظر، آگاهانه و از روی عمد چشم خود را بر برخی منابع مسلم اجتهاد، مانند سیره و سنت رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) و روایات معصومین (علیهالسلام) میبندند و تنها با استناد به برخی آیات قرآن به اجتهاد مورد نظر خود میپردازند و نظری را که مطابق میلشان است استنباط میکنند.
محمد علی طاهری مسئلهای را در عرفان حلقه بیان میکند به نام لایهی محافظ که نهتنها ماهیت آن در این فرقه مشخص نیست، بلکه به شکل کاملا عامدانه پوشیده مانده است. و این مسئله میتواند نشانی بر دروغین بودن لایهی محافظ در این فرقه، و جعل آن توسط طاهری به جهت سامان بخشی به ابعادی از فرقه باشد.
باور مؤسس فرقهی حلقه پیرامون لحظهی مرگ بر این استوار است که سختیها و سکراتی برای آدمی در حین مرگ وجود نداشته و همهی انسانها به راحتی جان میدهند. شواهدی که وی برای این باور غلط اقامه میکند، به زعم خودش کاملا تجربی و ناشی از ارتباطاتی است که با ارواح در جلساتی موسوم به تشعشع دفاعی داشته است. اما این سخنان نهتنها مستندات دینی ندارد، بلکه در تعارض کامل با دین است.
وقتی آثار بنیانگذار فرقهی انحرافی حلقه را مورد بررسی قرار میدهیم به دیدگاههای متناقضی در مورد «نماد» برخورد میکنیم. «نماد» یا همان «آرم» و «سمبل» در فرقهها نشانی از ماهیت آنان است. در عرفان حلقه، نمادی مرکب از صورتی غمگین و خندان وجود دارد که برگرفته از فرقههای شرقیست، اما طاهری آنرا محصول دریافتهایش میداند.
یکی از کسانی که جزء مدعیان نیابت امام زمان در عصر حاضر است، احمد الحسن یمانی است نام اصلی آن احمد اسماعیل گاطع از قبیله صیامر از استان بصره متولد شد. وی مدتی در حوزه شهید سید محمد صدر تلمذ نمود. وی ملاک راستی و برحق بودن خود را خواب دیدن خود قرار داده است. در صورتی که خواب هیچ حجیتی ندارد.
شکی نیست که در طول تاریخ افراد زیادی مدعی عرفان بودند و مسلکهایی را هم در این باب به بشریت عرضه کردند، اما باید توجه داشت که نسبتی عمیق بین عرفان و ظواهر دینی و عقل وجود دارد، و درک این نسبت میتواند ما را از بسیاری از انحرافات نجات دهد و میتواند محکی باشد تا هر مسلکی، ادعای وصول به حقیقت را نکند.
شبکه شعور کیهانی، یعنی جهان هستی مادی توسط یکی از سه عنصر تشکیل دهنده خود که آگاهی است هدایت و کنترل میشود که این عامل غیر از خداست اما جای خدا را در محرک بودن و هدفمند کردن و تدبیر امور جهان گرفته است، خدا فقط خالق و صاحب آن است و امور جهان هستی بطور کامل به آن سپرده شده است و این یعنی نفی ربوبیت الهی در اداره جهان هستی همان چیزی که مشرکان میگویند؛ خالقیت از آن خدا و ربوبیت به دست غیر خدا.
پایه و اساس عرفان حلقه مفهومی به نام هوشمندی یا شعور کیهانی است که شالوده تعالیم این فرقه است و برای عارف شدن باید به حلقههای آن متصل شد و چیزی غیر از اتصال به شعور کیهانی نمیتواند راهبر و پیشبرندۀ سیر عرفانی باشد: «اساس این عرفان بر اتصال به حلقههای متعدد شبکه شعور کیهانی استوار است و همه مسیر سیر و سلوک آنرا از طریق اتصال به این حلقهها صورت میگیرد.»
آنچه که طاهری پیرامون زیارت قبور گفته است در تضاد اساسی با آموزههای دینی است. از آنجایی که محورِ درمانیِ فرقهی حلقه بر موجوداتی به نام اجنه و ارواح سرگردان، استوار است و این موجودات به زعم طاهری عامل ایجاد بیماری محسوب میشوند، فلذا طاهری همه چیز را با محوریت و توجه به این موجودات مورد سنجش قرار میدهد.
بنیانگذار فرقهی حلقه آنچنانی که خودش هم معترف است، کاملا از قرآن و منابع دینی بیاطلاع است. او برای اتصال و ارتباط با خداوند متعال، طریقهی جدیدی را بنا نهاده است که نهتنها در متون دینی اشارهای به آن نشده است، بلکه در تضاد با دین است. استنادات قرآنی او برای آبروبخشی به حلقهی وحدت جمعی و سایر آموزههای خرافی حلقه، کاملا اشتباه و تفسیر به رأی و گواه عدم واقعیت این آموزههاست.
با نگاهی به آثار بنیانگذار فرقهی انحرافی حلقه، یکی از اولین مواردی که فورا جلب توجه میکند، تقسیم بندیهای او پیرامون عرفان است. طاهری در یک تقسیمبندی، عرفان را به عرفان کمال و عرفان قدرت، تقسیم و شاخهها و ویژگیهای هرکدام را بیان کرده است. مطابق با تقسیمبندیِ طاهری، تمام جریانات عرفانیِ گذشته و حال، بجز حلقه، در قسمِ عرفان قدرت، قرار میگیرند و تنها یک طریقه بر سبیل صحیح و صواب قرار گرفته و آن روش ابداعی اوست.
واژهای به نام تسلیم در فرقهی حلقه وجود دارد که با معادلش در اسلام تنها در لفظ مشترک است و تفاوت ماهوی، معنوی و مفهومی آنها از زمین تا آسمان است. تسلیم در این فرقه، همان شاهد و نظارهگر بودنِ بیمار در حین درمان و در اتصال قرار داشتن است. در حقیقت بیمار در حین فرادرمانی بایستی هر گونه قضاوت، پیشداوری و تفسیری را رها کرده تا فرادرمانگر آزمایشهای خود را بر روی او پیاده نماید.
فرقهی حلقه در بُعد نظری، التقاطی و مخلوطی از حق و باطل است، نهتنها نمیتواند فرد و جامعه را به سعادت برساند، بلکه آنان را به انحطاط میکشاند، فلذا باطل است. و از بُعد عملی؛ روشهای درمانی عرفان حلقه کاملا غیرعلمی و مُضر است. تعدّد و تکثر رسانههای حلقه و موج تبلیغی آنان، ابزاری برای علمی نشان دادن فرادرمانی و سایمنتولوژی به جای اثبات علمی شده است.
امروزه در بين مسلمين تنها فرقهای كه به معنى واقعى كلمه عرفان نظرى دارد شيعه است. حتّى برخى از نويسندگان بزرگ عرفان نظرى، در اعصار گذشته نيز، اگرچه متّهم به سنّى بودن هستند ولى ازنظر برخى صاحبنظران، بسيارى از آنها نيز شيعه ولى در حال تقيّه بودهاند. همچنين شواهدى موجود است كه نشان میدهد برخى سخنان مطابق با مذاق اهل سنّت، در كتب اين افراد بعدها تحریف شده.