جایگاه عرفان نظری نزد شیعه

  • 1395/06/05 - 13:39
امروزه در بين مسلمين تنها فرقه‌ای كه به معنى واقعى كلمه عرفان نظرى دارد شيعه است. حتّى برخى از نويسندگان بزرگ عرفان نظرى، در اعصار گذشته نيز، اگرچه متّهم به سنّى بودن هستند ولى ازنظر برخى صاحب‌نظران، بسيارى از آن‌ها نيز شيعه ولى در حال تقيّه بوده‌اند. همچنين شواهدى موجود است كه نشان می‌دهد برخى سخنان مطابق با مذاق اهل سنّت، در كتب اين افراد بعدها تحریف شده.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عرفان در لغت به معناى شناخت و در اصطلاح شناخت شهودى پروردگار را گويند كه از طريق تهذيب نفس و صفاى باطن حاصل مى‏‌شود. در اسلام عرفان و طى مدارج سلوك عرفانى مطرود نيست بلكه آنچه مطرود است جريانات جاهلانه انحرافى است. عرفان بر دو نوع است: ۱. عرفان علمى، نظرى، اصولى؛ ۲. عرفان عملى، عينى و وصولى.
عرفان علمى‏
«عرفان علمى» تفسير هستى است و يافتن آن، متأخر از عرفان عملى است زيرا تعبير و تفسير تجربيات باطنى و مواجهه با عالم قدس است. در حقيقت نوعى «جهان‌بینی» و «جهان‌شناسی» ویژه‌ای است كه ره‌آورد سلوك عملى و طى مقامات معنوى است.
به تعبير استاد شهيد مطهرى عرفان در بخش نظرى مانند فلسفه الهى است كه در مقام تفسير و توضيح هستى است لكن عارف بنا بر مدعيات خويش یافته‌های قلبى و سلوكى خويش را به زبان عقلى و يا فلسفى توضيح می‌دهد و البته تفسير عرفان از هستى يا جهان‌بینی عرفانى هستى با تفسير فلسفه از هستى تفاوت‌های عميق دارد.
۱. در حكمت و فلسفه هم خدا اصالت دارد و هم غير خدا، البته خدا، واجب‌الوجود و قائم بالذات است و غير خدا، ممکن‌الوجود و قائم بالغير و معلول واجب‌الوجودند ولیکن ازنظر عارف، غير خدا به‌عنوان این‌ که اشيائى در برابر خدا باشند هرچند كه معلول او قرار گيرند وجود ندارد بلكه همه اشياء، اسماء، صفات و شئون و تجليات خداوند هستند؛ ۲. بينش عرفانى از نوع شهود و يافتن و رسيدن است وليكن بينش فلسفى از نوع شناختن، فهميدن و ادراك كردن است؛ ۳. ابزار فيلسوف، «عقل» و روش او، «برهان و استدلال» است. اما ابزار عارف، «دل» و روش او، «اشراق و كشف و شهود» است؛ ۴. «فيلسوف» سیروسفر عقلى و «عارف» سير و سلوك قلبى و باطنى دارد.[1]
به تعبير استاد مطهرى: «عارف، كمال را دررسیدن می‌داند، نه در فهميدن و براى وصول به مقصد اصلى و عرفان حقيقى، عبور از يك سلسله منازل و مراحل و مقامات را لازم و ضرورى می‌داند و نام آن را سير و سلوك می‌گذارد».[2]
عرفان عملى‏
«عرفان عملى»، به تنظيم روابط انسان با خدا، خود و جهان و جامعه می‌پردازد و درصدد «تغيير»، ايجاد تحول و نو شوندگى مستمر و بالنده در انسان می‌پردازد و «علم سير و سلوك» نيز ناميده می‌شود در اين بخش از عرفان، سالك براى این‌که به نهايت عرفان و قله رفيع و منیع انسانيت و كمال يعنى «توحيد» برسد لازم است براى سؤال‌های ذيل پاسخ بيابد:
* از كجا آغاز كند؟
* چه منازل و مراحلى بايد پيموده شود؟
* وظائف سالك در مقامات و منازل سلوكى به‌تناسب هر منزل چيست؟
* چه احوال، و بارقه‌هایی رخ می‌دهد؟
* معيار تشخيص كشف و شهود در عالم بيدارى و خواب چه چيزهايى است؟
* با مناظر منازل سلوكى چه رفتار و عملى داشته باشد؟
* آيا در طى طريقت الهى و مقامات سلوكى بايد انس و الفت با «انسان كامل» و صاحب «ولايتى» باشد يا نه؟
* اگر باشد چگونه باشد؟
* و راه و رسم منزل‌ها چه چيزهايى هستند؟
ناگفته نماند در نگاه عرفا انسان هماره مسافرى است كه شتابان به‌سوی مقصد درحرکت است و واژه‌هایی چون سير، سفر، هجرت، اسفار اربعه، لطایف سبعه، اطوار سبعه، مقامات هفتگانه، چهل‌گانه، صد ميدان‏[3] و هزار منزل‏ مطرح ‌شده است كه طرح منازل و اسفار به ‌صورت‌های یاد شده «اعتبارى» است و با توجه به تجربيات و سلیقه‌های ره‌یافتگان نام‌گذاری شده است.
به‌ هر حال اندكى پيرامون «سیر و سفر الى‌اللَّه» و آنگاه «مراحل و منازل» توضيحاتى را تقديم می‌نماییم:
«سفر» به معناى پيمايش مسافت و در عرفان توجه و رويكرد دل به خداى سبحان است چنانکه «ابن عربى» در تعريف آن آورده: «السَّفرُ عِبارَه عَنِ القَلبِ إِذَا أَخِذَ فِى التَّوجُّه إِلَى الحَّق تَعَالَى بِالذِّكرِ».[4]
و از ديدگاه امام خمينى (ره) مبدأ طى مسافت و سفر روحانى به‌سوی حق از «بيت نفس و انانيت» است.
و از آيه‏ «وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللّهِ» نيز استفاده تفسيرى عرفانى می‌نماید كه مقصود از «هجرت»، هجرت از بيت نفس يا رهايى از انانيت و خودبينى است و اگر در طول چنين سير و سلوكى مرگ او فرا رسد به «فناى تام» خواهد رسيد و جمال جميل دوست را مشاهده خواهد كرد و به بقاى حق باقى خواهد ماند.[5]
امروزه در بين مسلمين تنها فرقه‌ای كه به معنى واقعى كلمه عرفان نظرى دارد شيعه است. حتّى برخى از نويسندگان بزرگ عرفان نظرى، در اعصار گذشته نيز، اگرچه متّهم به سنّى بودن هستند ولى ازنظر برخى صاحب‌نظران، بسيارى از آن‌ها نيز شيعه ولى در حال تقيّه بوده‌اند. همچنين شواهدى موجود است كه نشان می‌دهد برخى سخنان مطابق با مذاق اهل سنّت، در كتب اين افراد بعدها وارد اين كتب شده و به‌اصطلاح نتیجه‌ی تحريف است. حتّى برخى محقّقين مثل هانرى كُربَن، محقّق شهير فرانسوى، بر اين اعتقادند كه تسنّن با عرفان سازگار نيست و منطقاً محال است كسى هم عارف باشد هم سنّى مذهب. چراکه اركان عرفان در تضادّ كامل با اعتقادات كليدى اهل سنّت است. براى مثال يكى از اركان عرفان، اعتقاد به وجود انسان كامل در هر عصرى كه حكومت كلّيّه همواره از آنِ اوست و جمهور عرفا انسان كامل بعد از نبى اكرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را على بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) دانسته‌اند. همین‌طور يكى از اركان عرفان اعتقاد به تجرّد روح، و عالم عقول مجرّده است كه همگى ازنظر اهل سنّت مردودند. همین‌طور عرفا قائل به عصمت تمام‌عیار جميع انبياء و همه‌ی انسان‌های کامل‌اند، درحالی‌که اكثر علماى اهل سنّت انبياء را معصوم من جميع الجهات نمی‌دانند چه رسد به ديگر خلفاى الهى.
در كنار اين نظريّه برخى نيز گفته‌اند: عرفا نه تابع متكلّمين شيعه هستند نه تابع متكلّمين اهل سنّت بلكه خود اهل تحقيق و نظر بوده تابع تحقيقات شخصى خودشان هستند كه ممكن است در مواردى مطابق با اعتقادات عموم شيعه باشد و گاه نيز مطابق با اعتقادات عموم اهل سنّت و چه‌بسا در مواردى نيز با اعتقادات هر دو گروه متفاوت باشد. ولى به‌ هر حال اعتقادات اهل عرفان، به اعتقادات شيعيان نزدیک‌تر است تا اعتقادات اهل سنّت. همچنين آموزه‌های عرفان نظرى را با منابع حديثى و فكرى و با اندیشه‌های شيعى راحت‌تر می‌توان توجيه و تفسير نمود تا منابع و اندیشه‌های اهل سنّت. لذا عرفان نظرى بعد از پايان دوره‌ی شيعه كشى و شيعه آزارى، كه دوره‌ی تقیّه‌ی بسيارى از عالمان شيعى است، تنها در بين شيعيان به بقاء خود ادامه داد و امروزه اهل سنّت عملاً فاقد عرفان نظرى هستند.
عرفان نظرى در بين مراكز فكرى شيعه نيز موافق و مخالف‌هایی دارد. برخى صد در صد با آن مخالف بوده پرداختن به آن را كفر يا معصيت می‌دانند در مقابل، برخى ديگر، عرفان نظرى را غايت تمام علوم دينى شمرده و ساير علوم را بدون عرفان نظرى ابتر می‌دانند. گروه‌هایی نيز بين دو فكر قرار داشته به درجات مختلف براى آن ارزش قائل‌اند. يكى از رایج‌ترین نظرات بينا بينى اين است كه خواندن عرفان نظرى براى كسى كه استعداد لازم براى آن را ندارد حرام است امّا براى افرادى كه استعداد لازم براى اين علم را دارند جايز است. مشابه اين نظرات در مورد فلسفه‌ی اسلامى نيز وجود دارد.

پی‌نوشت:

[1]. آشنايى با علوم اسلامى، بخش عرفان، قم: انتشارات جامعه مدرسين، ۱۳۶۲، صص ۱۹۱- ۱۹۰ و ۲۲۶- ۲۲۵.
[2]. همان، ص ۲۲۶.
[3]. خواجه عبدالله انصاری، منازل السائرين، مقدمه، قم: نشر بیدار، ۱۳۸۵، ص ۱۲.
[4]. محی الدّین‌ابن‌عربی، فتوحات مكيّه، ج ۲، نشر مولی، ۱۳۸۸، ص ۳۸۳.
[5]. شرح چهل حدیث، نشر عروج، ۱۳۸۸، ص ۶۲۳.

جهت مطالعه بیشتر بنگرید به: دفتر تبلیغات اسلامی، جستارهایی در نقد عرفان‌های کاذب...

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.