شبه معنویت های بومی
بسیاری از مادیگرایان منکر وجود خدا شعور کیهانی را میپذیرند و معتقدند که ماده، خود، هوشمند است و اگر در عالم نظم و تدبیری دیده شود، سرچشمهای فراتر از همین عالم مادی ندارد. نظریه شعورمندی عالم را در سدههای اخیر کسانی مطرح کردهاند که وجود منبع هوشمندی فراتر از طبیعت را نفی کرده، برای توجیه تدبیر و حکمتی که در جهان جاریست، به خود مختار بودن و شعورمندی ماده معتقد شدهاند.
محمد علی طاهری سرکرده فرقه عرفان حلقه مدعی است که در طول آموزش و با گذران دورهها، حلقههایی را به حاضران تفویض میکند که با نشستن در این حلقهها و اتصال گرفتن، طلسمها باطل میشود. در دیدگاه فرقه حلقه همه انسانها در معرض آلودگی و یا به موجودات غیرارگانیک مبتلا هستند و طاهری، ناآگاهی انسانها از قوانین هستی و بیتوجهی به آنها را موجب درگیری با غیرارگانیکها و تسخیر کالبد ذهنی و به وجود آمدن انواع مشکلات ذهنی و بسیاری از اختلالات روانی و جسمی میداند.
فرقه «ساینتولوژی» از فرقههاییست که به مباحث ذهنی و بیماریهای آن میپردازد. طاهری در مسأله درمان، در فرقه خود به برگزاری دورهای با عنوان سایمنتولوژی میپردازد که ظاهرا نشان میدهد که او از نظر اصطلاحی و کاربردی از این فرقه اثر پذیرفته است؛ او در معرفی سایمنتولوژی میگوید: «علم سایمنتولوژی (ذهن روانشناسی) بر اساس دیدگاه فراکلنگر، نگاهی همه جانبه به انسان دارد.
طاهری در مباحث خود آیات قرآن را بر اساس مشرب و دریافتهای شخصی خویش تفسیر میکند! با توجه به محکمات و متشابهات قرآنی، تفاسیر طاهری مصداق کامل تفسیر به رأی است. در اسلام، همواره مردم از پذیرش تفاسیری که بر مبنای الهام و دریافتهای ماورایی باشد، نهی شدهاند. اینگونه تفاسیر به حدی سطحی و کوتهبینانه است که هرکس با اندکی تأمل و بر اساس حداقل اعتقادات و اندیشههای دینی، به انحراف آنها پی میبرد.
با وجود ادعای رهبر فرقه عرفان حلقه درباره اسلامی بودن آموزههای فرقه حلقه و دریافتهای او و سعی فراوان به اصطلاح محققان دینی کمیته عرفان حلقه در تطبیق دریافتهای او با آیات قرآن و چسباندن سخنان او به صورت وصلهای ناجور به معارف اسلامی، این تلاشها بینتیجه بوده، و ریشه اندیشههای طاهری، در میان آموزههای ادیان دیگر و به ویژه یهودیت تحریف شده دیده میشود.
ساختار وجودی انسان دوبخش دارد: جسم و روح و تمام ادیان آسمانی این مهم را تأیید کرده، متناسب با این دو بعد، آموزهها و راهکارهایی را بیان داشتهاند. باوجود تحریفهای صورت گرفته در ادیان مسیحی و یهودی، بازهم آموزههای آنها به هر دو بعد انسان ویژه توجه دارند. قرآن به صراحت به روح متعالی و خدایی انسان توجه داشته، جایگاه والایی را برای انسان باتوجه به مقام خلیفة الهی او قائل است.
دیدگاهی که در فرقه کیهانی درباره شیطان بیان میشود، از مباحث مهم و ابهامبرانگیز است و با دیدگاه توحیدی بسیار فاصله دارد. از آنجا که ابلیس نیز یکی از مخلوقات الهی است، ایمان و اعتقاد داشتن به قدرت و توانایی تسلط او باعث میشود تا جایگاهش در هستی، بیش از یک مخلوق بوده، به نگرش توحیدی خدشه وارد سازد. به بیان روشنتر، با اعتقاد به استقلال داشتن شیطان و انتساب قدرت و ارادهای خاص به او، نعوذبالله، قدرت الهی محدود دانسته میشود و این با کمال مطلق الهی و توحید مخالفت است.
فرادرمانی دورهای است که پایهی عرفان حلقه به حساب میآید. در عرفان حلقه ادعا میشود که طی مراحل برونریزی و درونریزی موجودات غیرارگانیک فرد فرادرمانی میشود، بنابر آنچه گفته میشود حقیقت اتصال در عرفان حلقه چیزی جز ارتباط با شیاطین و اجنه و اجازه ورود به آنها در فضای تفکر انسان نیست و تطبیق آن با تزکیه نفس و مراحل اوج عرفانی تلاشی ناکام و قیاسی معالفارق است.
این ادعا که موجودات غیرارگانیک در وجود افراد پنهان هستند، به اثبات عقلی و منطقی نیاز دارد. طبق آموزههای اسلام، همهی انسانها با فطرت و وجود پاک متولد میشوند و دلیل احساس وجود غیرارگانیکها پس از اتصال این است که به جای برونریزی که نامگذاری حلقهایهاست، درونریزی اتفاق افتد و موجودات غیرارگانیک از بیرون به درون انسان راه پیدا میکنند.
عمدۀ عرفانهای آمریکایی از نوع عرفانهای طبیعتگرا هستند؛ به این معنا که متعلق شهود در آن، وحدت روح طبیعت و فنای نهایی سالک در نیروی طبیعت است. طبیعتگرایی از آنجا آغاز شد که انسان دعوت انبیا را فراموش و به اندیشه منهای وحی و این جهانی خود تکیه کرد و کوشید تا نیاز خود را به قدسیت و پرستش ارضا کند.
یکیاز ادله عقلی که تناسخیان به آن تمسک کرده و آنرا دلیل بر وجود تناسخ در ابدان تقریر کرده و ارائه دادهاند «فرار از تعطیل» میباشد. استدلال مزبور در برخی کتابها به گونهای مطرح شده که یکی از مقدمات آن به مسئلۀ تعطیل در وجود بر میگردد. با توجه به این نکته میتوان تقریر دیگری از استدلال ارائه داد...
آنان به حسب دیدار با آنحضرت مدعی مقامات عُلیا و مناصب الهی بیهمتا نگشتهاند. حال آنکه احمد بصری مدعیست سفیر امام زمان و شاهد وی و حاضر در محضر وی و سامع کلام وی و حتی مدعی جانشینی اوست و نیز ادعا دارد خود احمد همبوشی زمینه ساز ظهور امام زمان (عج) و منسّق و هماهنگکننده ظهور وی بوده، یمانیتش را نیز در دست دارد.
پیروان همبوشی میگویند: اگر شیعیان این روایت وصیت را تضعیف کنند در آن صورت اثبات کردهاند که نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآله) هیچ وصیتی نکرده است و این یعنی آن حضرت اینچنین وصیت تکلیف شرعی مهمی را انجام نداده است، زیرا روایتی غیر از «حدیث وصیت» مبنی بر وصیت کردن نبیاکرم (صلیاللهعلیهوآله) موجود نیست!
احمد بصری ادعا دارد که تبعیت از وی بر همه مسلمین واجب است و هر کسی منکر مهدویت وی بشود، منکر ولایت علی مرتضی (علیهالسلام) شده و کل اعمال عبادیاش باطل و رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) از او بیزار است! حال آنکه شریف مرتضی میفرماید بر هیچ کس واجب نیست که به امامان احتمالی بعد از امام دوازدهم ایمان بیاورند.