انحرافات، بدعتها
داستان توبه نصوح در بین مردم به عنوان داستانی که برگرفته از روایات معصومین علیهمالسلام بوده، بسیار رواج داشته؛ در صورتی که اولین منبع این داستان کتاب «مثنوی» بوده ولی در هیچ منبع تاریخی و حدیثی، چنین داستانی نقل نشده است.
گفتار«کُنْتُ کَنْزاً مَخْفِیّاً» بسیار در کتابهای متصوفه و عرفا مورد استفاده قرار گرفته و آنها این گفتار را حدیث قدسی به حساب آورده، درصورتی که این گفتار در منابع متقدم و معتبر شیعه ذکر نشده است.
نورعلی تابنده، حد سارق را در مرتبه اول و دوم، بریدن یک بند انگشت دانسته، این درحالی است که طبق روایات معصومین علیهمالسلام، در مرتبه اول دست راست سارق بریده میشود و در مرتبه دوم پای چپ او بریده خواهد شد.
سعدی شیرازی، با وجود اینکه گرایشات صوفیانه داشته، اما در کتاب گلستان خویش برخی اعمال و رفتار دراویش، هممچون کینهتوزی، انتقامجویی و ریا در اعمالشان را به نقد کشیده است.
صفی علیشاه، مدعی شده است که عارف واصل به دلیل احاطه به عالم هستی میتواند امام زمان عجلاللهتعالیفرجه را رؤیت کند، این در حالی است که فقط در زمانی این رؤیت امکان دارد که شخص امام زمان عجلاللهتعالیفرجه اراده کند و در این زمینه فرقی بین عارف و غیر عارف نیست.
اهلسنت طبق روایات کتابهای خود به حضرات معصومین علیهالسلام ارادت و محبّت دارند؛ بهگونهای که بعضی از محققین به آنها عنوان سنیهای دوازده امامی داده، اما این مسئله هیچگاه باعث نمیشود که این گونه افراد را جزء شیعیان به حساب آورد.
مبانی فقهی یکی از مهمترین شاخصههای تشخیصی است که می توان براساس آن، مذهب بزرگان صوفیه را بررسی کرده و نشان داد که بیشتر آنها از حیث فقهی، تابع فقه اهلسنت بودهاند؛ به همین خاطر نمیتوان آنها را جزء شیعیان به حساب آورد.
دراویش گنابادی، طبق دستور نورعلی تابنده فقط با دراویش گنابادی مصافحه میکنند، این درحالی است که مصافحه طبق روایات حضرات معصومین علیهمالسلام، دستور عمومی برای تحیت تمام مسلمانان و مؤمنین با یکدیگر میباشد.
احمد افلاکی در کتاب مناقبالعارفین، کرامات و فضائلی غالیانه در مورد جلالالدین محمد بلخی نوشته است که از آن جمله میتوان به اجازه گرفتن حضرت عزرائیل از مولوی برای قبض روحش اشاره کرد. این درحالی است که طبق روایات، حضرت عزرائیل فقط از رسولخدا صلیاللهعلیهوآله برای قبض روح اجازه گرفته است.
علیتابنده، توحید را فقط زیر بنای اسلام دانسته ولی طبق آیات الهی، توحید زیربنای تمام ادیان ابراهیمی بوده و فقط این ادیان در شریعت(|احکام، اخلاق و قوانین جزائی) با یکدیگر اختلاف دارند.
«روزبهان بقلی»، در کتاب تفسیری خویش، برای آیه «اکمال»، شأن نزولهای متعددی بیان کرده، ولی هیچ گونه اشارهای به نزول این آیه در روز غدیر نکرده است؛ این در حالی است که حضرات معصومین علیهمالسلام، این آیه را مختص روز غدیر و ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام دانستهاند.
محمدعلی حکیم، به خاطر دلبستگی به فلکیات قدیم، منکر پیشرفت علمی بشر در زمینه فضانوردی بود؛ در حالی که بطلان فلکیات قدیم امروز ثابت شده است.
«محمدعلی حکیم»، دارای روحیه صلح کل بوده و به این خاطر، دیگر سلسلههای صوفیه، همچون سلسله سلطانعلیشاهی را حق دانسته و «ملا سلطان» را واصل به طور چهارم قلب میداند؛ درحالی که «ملاسلطان»، غیر از سلسله خویش را حق نمیدانست و کسانی را که با غیر از او بیعت میکنند را کافر دانسته است؛ پس از منظر «ملا سلطان» اقطاب ذهبیه، همچون کفار هستند.
«نورعلی تابنده»، بارها در مباحث فقهی، اظهارنظر اشتباه کرده است، در حالی که اقطاب صوفیه اعتقاد دارند «اقطاب» باید در مباحث طریقتی اظهارنظر کرده و در امور شریعت دخالت نکنند؛ پس «نورعلی تابنده»، خلاف مبانی خود عمل کرده است.