مصافحه، نماد بیعت درویشی!
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ تمام ملتها و اقوام، برای تحیّت و درود به هنگام دیدار و مواجهه افراد جامعه با یکدیگر، آدابی برای خود وضع کردهاند. اسلام نیز آداب متعددی برای مواجهه مؤمنین و مسلمانان با یکدیگر سفارش کرده که مصافحه (دستدادن با یکدیگر) یکی از آن آداب [1] میباشد.
نورعلی تابنده «مجذوب علیشاه، قطب سابق سلسله سلطانعلیشاهی» در ضمن شرح کتاب «پند صالح» به مریدان خویش امر کرده که با فقرا و دارویش دیگر سلاسل مصافحه نکنند؛ زیرا او تصور میکرد که مصافحه نماد بیعت است، به این خاطر مریدان فقط با دراویش گنابادی اجازه مصافحه دارند، او در این رابطه گفته: «بحث فعلی راجع به رفتار و برخورد با فقرای سایر سلاسل است. فرمودهاند مصافحه با فقرای سایر سلاسل جایز نیست. البته باید به آنها احترام بگذارید؛ چون آنها هم تابع نظریه تشیّع هستند که باید اتصال معنوی به امام که اکنون غایب است به طور غیرمستقیم داشت؛ پس باید به آنها احترام گذاشت و لااقل مثل یک برادرناتنی حساب کرد. اما مصافحه چون یادگار بیعتی است که کردیم، با دیگران روا نیست. اصولاً هر روشی، هر مکتبی، علامتی، نشانهای، آرمی دارد. علامت و آرم فقر همین مصافحه است».[2]
نورعلی تابنده، در این سخن خود مصافحه (دستدادن) را فقط با دراویش گنابادی (سلطانعلیشاهی) جایز دانسته و طبق کلام او با دراویش سایر سلاسل و مسلمان غیر درویش نباید مصافحه کرد، این در حالی است که مصافحه طبق روایات حضرات معصومین علیهمالسلام، تحیتی است که باید در بین مؤمنین (شیعیان) و تمام مسلمانها انجام شود و هیچگونه ارتباطی با بیعتی که نورعلی تابنده گفته و همچنین هیچ ارتباطی با دراویش ندارد. حضرات معصومین علیهمالسلام مصافحه را مخصوص گروهی از مسلمانان و مؤمنین (شیعیان) قرار نداده، بلکه آموزه مصافحه را به عنوان یکی از وظایف عمومی مؤمنین و مسلمانان، هنگام زیارت و مشاهده همدیگر قرار دادهاند.
ابا عبیده حذاء در این باره از امام باقر علیهالسلام نقل کرده: «از مدینه تا مکه در یکتای کجاوه همراه امام باقر علیهالسلام بودم، حضرت در بین راه پیاده شد و قضاء حاجت کرد و برگشت و فرمود: ابا عبیده دستت را بده، من دستم را دراز کردم، حضرت چنان فشرد که در انگشتانم فشار را احساس کردم. سپس فرمود: ای ابا عبیده هر مسلمانی که برادر مسلمانش را ملاقات کند و با او مصافحه نماید و انگشتان خود را با انگشتان او درهم کند، گناهان آنها مانند برگ درختان در فصل زمستان بریزد». [3] در این روایت مصافحه، یکی از آداب زیارت مسلمانان (شیعه و اهلسنت) با یکدیگر بیان شده است و قطعاً در آن زمان جریان انحرافی متصوفه به صورت گسترده وجود نداشته است تا نورعلی تابنده، مصافحه را در این روایات به معنای بیعت تفسیر کند.
مصافحه، طبق این روایت و روایات متعدد دیگر که در جوامع حدیثی شیعی وجود دارد، یکی از آداب عمومی تحیت در بین مسلمانان و مؤمنین است و هیچ روایتی وجود ندارد که مصافحه را خاص گروهی از مؤمنین و مسلمانان دانسته باشد. باتوجه به روایات، مصافحه در فرهنگ اسلامی به معنای تحیت و ابراز محبت مسلمانان و مؤمنین نسبت به یکدیگر بوده و هیچگاه مسلمان معنای بیعت را از این ادب اسلامی برداشت نکردهاند؛ در نتیجه سخن محمدحسن صالحعلیشاه گنابادی (قطب سی و ششم سلسله نعمتاللهی سلطان علیشاهی گنابادی) در کتاب «پند صالح» و نورعلی تابنده معارض مضمون روایات حضرات معصومین علیهمالسلام بوده و اعتبار ندارد.
پینوشت:
[1]. برای آشنایی با آداب و ویژگیها این عمل میتوان به کتابهای حدیثی همچون کتاب کافی (ط - دارالحدیث)؛ ج ۳؛ ص ۴۵۸، بَابُ الْمُصَافَحَةِ.
[2]. تابنده، نورعلی، شرح رساله پندصالح، سلاسل فقر، قسمت ۵.
[3]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی (ط - دارالحدیث)، قم، اول، ق ۱۴۲۹، ج ۳، ص ۴۶۱.
افزودن نظر جدید