اجازه گرفتن عزرائیل از مولوی
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ متصوفه تلاش کردهاند با جعل فضائل حضرات معصومین علیهمالسلام برای اقطاب و بزرگان خویش، برای آنها وجاهت و جایگاه بالایی در جامعه اسلامی ایجاد کنند. افلاکی (از شاگردان و مریدان شیخ جلالالدین عارف، نواده جلالالدین محمد مولوی)، در کتاب مناقب العارفین دست به جعل داستانی زده و یکی از فضائل اختصاصی رسولخدا صلیاللهعلیهوآله را به جلالالدین محمد بلخی نسبت داده و مینویسد: «همچنان فقیر ربّانی، فخر العباد، مولانا اختیار الدین امام رحمهالله از حضرت چلبی حسامالدین روایت کرد که او گفت که روز آخرین خداوندگار بر سر بالین مبارکش نشسته بودم و حضرت خداوندگارم و شیخم بر من تکیه کرده بود؛ از ناگاه مردی خوبروی پیدا شد ... من از غایت لطافت حسن او بیهوش شدم؛ همانا که مولانا برخاست و بوی استقبال کرده فرمود که جامه خواب را برگیرند و آن جوان قدری توقّف نموده من پیش آن جوان رفتم که حال چونست؟ چه کسی؟ و چه میخواهی؟ گفت: ملک العزم و الجزم عزرائیلم، به امر جلیل آمدم تا حضرت مولانا چه فرماید، زهی دیده بینا که آن چنان صورت را تواند دیدن». [1]
افلاکی، در این داستان تلاش کرده جایگاه مولوی را به جایی برساند که حضرت عزرائیل علیهالسلام، برای گرفتن جان او، از مولوی اجازه میگیرد؛ این در حالی است که منابع حدیثی و تاریخی شیعه و اهلسنت [2] این اتفاق را فقط درباره رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نقل کردهاند. شیخ صدوق رحمةاللهعلیه روایتی پیرامون اجازه گرفتن حضرت عزرائیل علیهالسلام از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله برای قبض روح ایشان نقل کرده: «سه روز پیش از مرگ پیغمبر جبرئیل بر او نازل شد و عرض کرد ای احمد، خدا مرا به احترام تو برای احوالپرسی تو فرستاده و با اینکه بهتر از تو میداند میفرماید حالت چونست؟ پیغمبر صلیاللهعلیهوآله گفت غمگین و گرفتارم. روز سوم جبرئیل و ملکالموت و فرشتهای بنام اسماعیل با هفتاد هزار فرشته آمدند، جبرئیل پیش از آنها خدمت پیغمبر رسید و عرض کرد خدا بهطور خصوصی مرا برای احوالپرسی شما فرستاده میفرماید: حالت چگونه است ای احمد؟ فرمود: غمگین و گرفتارم ای جبرئیل. در اینجا ملکالموت اجازه ورود خواست، جبرئیل گفت یا احمد این ملک الموتست که اجازه دخول میطلبد و پیش از تو از کسی اجازه ورود نخواسته و پس از تو هم از کسی نخواهد. فرمود به او اذن بده؛ جبرئیل به او اذن داد و آمد برابر پیغمبر ایستاد و گفت ای احمد خدا مرا خدمت شما فرستاده که هر طور امر فرمایید عمل کنم؛ اگر فرمایی جانت را بگیرم و اگر نخواهی دست بکشم، پیغمبر فرمود ای ملکالموت هر چه گویم عمل کنی؟ گفت: آری من مأمور به اطاعتم. جبرئیل به آن حضرت عرض کرد: ای احمد خدا مشتاق ملاقات تو است. رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود ای ملکالموت بدان چه مأموری عمل کن». [3]
در نتیجه باید توجه کرد، داستان افلاکی در مورد اجازه گرفتن حضرت عزرائیل از مولوی، جعلی است؛ زیرا در روایت نقل شده در منابع شیعه و اهلسنت از حضرت جبرئیل علیهالسلام نقل کردهاند که حضرت عزرائیل فقط از رسولخدا صلیاللهعلیهوآله برای قبض روح اجازه گرفته و این امر جزء فضائل اختصاصی رسولخدا صلیاللهعلیهوآله بوده و هیچ شخص دیگر تا قیامت دارای این فضیلت نخواهند شد.
پینوشت:
[1]. احمد بن اخی ناطور افلاکی، مناقب العارفین، [بی نا]، آنکارا، اول، ۱۹۵۹ م، ج ۲؛ ص ۵۸۷.
[2].رجوع شود به: ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، بیروت، ج۲، ص۲۵۸-۲۵۹.ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، دار إحیاء التراث العربی، بیروت ج۵، ص۲۹۷.طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، دارالنشر، مکتبة ابن تیمیة، القاهرة، الطبعة الثانیة، ج۳، ص۱۲۸.
[3]. ابن بابویه، محمد بن علی، الأمالی (للصدوق) - تهران، چاپ: ششم، 1376ش، ص: ۲۷۵.
افزودن نظر جدید