انحرافات، بدعتها
یکی از مهمترین انحرافات دو جریان صوفیه و شیخیه، ادعای نیابت خاصه برای بزرگان خود در عصر غیبت کبری است، در صورتی که طبق توقیع علی بن محمد سمری، باب نیابت خاصه در عصر غیبت کبری بسته است.
بهائیت و تصوف دارای آموزههای انحرافی بسیاری هستند؛ خداانگاری بزرگان، یکی از این آموزههاست که به هیچ وجهی با آموزههای اسلامی سازگار نیست.
مولوی دارای گرایشاتی به مکتب خلفا بوده و برای اثبات این امر میتوان شواهد بسیاری از «مثنوی» و «دیوان شمس»، پیدا کرد، به این خاطر سخن از تشیع او، سخنی گزاف و نادرست است.
ادعای بابیت یکی از انحرافاتی است که در جامعه اسلامی وجود داشته و بعضی از بزرگان تصوف همچون حلاّج و بعضی از بزرگان بابیت همچون سید علیمحمد باب، دچار این انحراف بودهاند؛ طبق روایات اینگونه انحرافات، نشاندهنده بطلان آن جریانها میباشد.
آیه تطهیر در شأن اصحاب کسا (حضرت فاطمه، امام علی، امام حسن و امام حسین علیهمالسلام) نازل شده، در صورتی که ابن عربی همه سادات را مصداق این آیه شریفه میداند.
سید علیمحمد باب(مؤسس فرقه بابیت)، از ابتدای زندگی تا انتهای آن تحت تأثیر آموزههای تصوف بوده؛ برای اثبات این مطلب میتوان سیری در زمان کودکی و جوانی او و آموزههای او داشت، تا این امر اثبات شود.
جریانهای انحرافی همچون تصوف و بابیت، برای پیشبرد اهداف خویش، تلاش کردهاند با علم و دانش مبارزه کنند و مردم را در جهل قرار دهند؛ در صورتی که این شیوه با مکتب حضرات معصومین علیهمالسلام سازگار نبوده و اسلام خواهان گسترش علم و دانش در بین تمام مردم عالم است.
تقدیس ابلیس یکی از آموزههای انحرافی متصوفه بوده که در سایر فرقههای معنویتگرای معاصر همچون عرفان حلقه، نفوذ کرده است؛ در صورتی که این آموزه با آموزههای حضرات معصومین علیهمالسلام معارض و ناسازگار میباشد.
وحدت وجود یکی از آموزههای انحرافی متصوفه است که در بعضی از جریانهای معنویتگرای انحرافی رسوخ کرده، در صورتی که این آموزه با مبانی اسلامی ناسازگار است.
بعضی از متصوفه برای رسیدن به حالت خلسه تلاش بسیار کرده و برخی از آنها که در رسیدن به این حالت، ناکام ماندند، دست به مصرف مواد مخدّر زده، تا حالتی این چنینی برای آنها حاصل شود.
ترک شریعت یکی از آموزههای مشترک بین تصوف و سایر جریانهای انحرافی معنویتگرا همچون عرفان حلقه است؛ در صورتی که این آموزه با تعالیم حضرات معصومین علیهمالسلام ناسازگار است.
صلح کُل، یکی از انحرافات صوفیه بوده که در فرقههای معنویتگرایی همچون عرفان حلقه به شکل پلورالیسم دینی مطرح شده؛ در صورتی که این آموزه، خلاف مبانی اسلامی است.
موحد دانستن ابلیس یکی از آموزههای مشترک بین متصوفه و عرفان حلقه است که تلاش دارند این آموزه را به مریدان القا کنند، در صورتی که این آموزه مخالف آموزههای قرآنی و روایات معصومین علیهمالسلام است.
استاد مطهری نسبت به شیوه ملامتی متصوفه نقدهایی داشته و آن را خلاف مبانی اسلام دانسته و در این شیوه سلوکی، استفاده از الفاظ ( می، زلف، و خال لب) و همچنین تحقیر نفس به شکل افراطی را از آثار سوء ملامتیه دانسته است.