مکاتب اهل سنت
یکی از مسائل مطرح شده در خصوص مسائل اعتقادات اسلامی، مسئله صفات الهی است. از آنجا که این بحث مسئله دقیقی است از این رو عدهای در برخی وبگاهها، شیعه را متهم به نفی صفات میکنند که واقعیت ندارد.باید توجه داشت که این مسئله فروعات گوناگونی دارد که در این یادداشت به بخشی از آن که به موضوع توحید صفاتی مربوط میشود، میپردازیم و آن ارتباط ذات الهی با صفات ذاتی است.
یک سوال از اهل سنت: مگر نه این است که میگویید اعمال صحابه برای ما حجت و الگو است؟ با نگاهی به تاریخ معلوم میشود که صحابه به خلافت ابوبکر و عمر انتقاد داشتهاند. با این وجود ما هم میتوانیم با توجه به الگو بودن صحابه، به خلفا انتقاد کنیم.
یک سوال از کسانی که میگویند شیعه نسبت به عایشه توهین کرده است؟ چرا مخالفین به کتب خودشان رجوع نمیکنند تا معلوم شود در بحث رضاع کبیر شیعه توهین میکند یا اهل سنت؟
یکی از مطالبی که توسط علمای اهل سنت با افتخار تمام مطرح میشود، وجود صفات بلاکیف یرای خداوند است و این یعنی وصف خدا بر صفتی که ندانیم یعنی چه!! مطلبی که هرچند باسابقه است اما اخیرا در فضای اینترنت، جهت معرفی بر تر بودن مذهب ماتریدیه اهل سنت، منتشر شده است.
ز دیگر شبهاتی که اهلسنت در مسائل فقهی به شیعه وارد میکنند این شبهه میباشد که چرا فقیهان شیعه خمس را در غیر غنائم جنگی واجب میدانند در حالی که فقیهان سنی خمس را فقط در غنائم جنگی واجب میدانند؟
از دیگر شبهاتی که در مسائل فقهی به شیعه وارد میکنند، این است که چرا شیعۀ امامیه در نماز، بر تربت سجده میکند؟ و پاسخ به آن.
یکی از شهاتی که در مسائل فقهی به شیعه وارد میکنند، این است که چرا شیعیان دستها را از بالا به پایین میشویند، در حالی که دیگران از پایین به بالا میشویند؟ و پاسخ به آن.
اینان که به گواه تاریخ اساسا از داشتن دختر، شرم داشتند و آن را مایه ننگ و عار خود میپنداشتند، از کدام غیرت سخن میگویند؟ آنان که طفل تازه به دنیا آمده خود را زنده زنده به داخل گور میفرستادند، چگونه است که غیرت عربی را مانع ظلم به زنان میدانند؟
کدورت فاطمه سلام الله علیها از شیخین در حد یک مسئله و مشاجره لفظی کوتاه و ناچیز نبوده است و شدت آن در حدی بود که ایشان حتی راضی نشدند که پس از مرگشان نیز آن افراد در تشیع جنازهشان حاضر شوند؛ بنابراین به مولا امیرالمومنین علیه السلام وصیت نمودند که او را شبانه و بدون حضور آن افراد به خاک بسپارند.
امام (علیه السلام) هرگز در مساله خلافت و امامت با خلفا مصالحه نکرده و پیوسته از مظلومیت و حق غصب شده خود میگفت و نسل را از حقایق آگاه میساخت.
جلال الدین سیوطی (911 ه ق) مفسر، ادیب و عالم مشهور اهل سنت، در کتاب خود چنین آورده است: «هنگامی که مردم با ابوبکر بیعت کردند، علی (علیه السلام) و زبیر نزد فاطمه سلام الله علیها آمده و با او مشورت نمودند و چون خبر به عمر رسید، او درب خانه فاطمه آمد و گفت: ای دختر پیامبر، پس از پدرت، کسی گرامیتر از تو، نزد ما نیست؛ اما این محبت، مانع از آن نخواهد شد که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند، من دستور ندهم این خانه را بر اهل آن به آتش کشند»
صحاح سته از رواتی روایت قبول میکنند که هتک حرمت آشکار داشته و شارب الخمر هستند. و از آن طرف اگر یک راوی حبّ امیرالمومنین و یا فرزندان آن را داشته باشد، به راحتی روایتش را ضعیف دانسته و از درجه اعتبار ساقط میدانند.
افرادی که از هر نظر صحابی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را عاری از خطا میپندارند، بعضا از کنار مولی علی (علیه السلام) به راحتی می گذرند و حتی ناجوانمردانی که به ایشان سبّ و دشنام میدادند را مورد وثوق قرار دادهاند. به راستی چرا؟
پاسخ به شبه ی برخی از اهلسنت که آیا خبر یورش به خانه حضرت زهرا ( علیها السّلام ) صحیح است؟