آیا می‌شود به خلفا انتقاد کرد؟

  • 1393/03/24 - 08:30
یک سوال از اهل سنت: مگر نه این است که می‌گویید اعمال صحابه برای ما حجت و الگو است؟ با نگاهی به تاریخ معلوم می‎شود که صحابه به خلافت ابوبکر و عمر انتقاد داشته‌اند. با این وجود ما هم می‌توانیم با توجه به الگو بودن صحابه، به خلفا انتقاد کنیم.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در یکی از سایت‌های مخالف مطالبی درباره خلفا نوشته شده بود که در خور تامل است، گفته شده بود ما حق نداریم عیوب خلفا و گذشتگان را به یاد آوریم چرا که آن‌ها زحمات زیادی برای اسلام کشیده‌اند و منهج پاک اهل سنت دنبال عیوب کسی نخواهند رفت بلکه بر عکس عیب‌های آنها را می‌پوشانند و حسنات آنها را نشان می‌دهند و از آنها به نیکی یاد می‌کنند.

در پاسخ به این گفتار ذکر چند نکته لازم است

نکته اول:

کسی که این حرف را می‌زند در واقع انتقاد از قرآن کرده است چرا که قرآن در آیاتی از زنان پیامبر انتقاد می‌کند که قلب‌هایشان از حق منحرف شده است. إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْريلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهيرٌ اگر شما (همسران پيامبر) از كار خود توبه كنيد (به نفع شماست، زيرا) دلهايتان از حق منحرف گشته؛ و اگر بر ضدّ او دست به دست هم دهيد، (كارى از پيش نخواهيد برد) زيرا خداوند ياور اوست و همچنين جبرئيل و مؤمنان صالح، و فرشتگان بعد از آنان پشتيبان اويند [1]

نکته دوم:

اگر کسی کتب اهل سنت را بدون تعصب بخواند می‌بیند که حتی خلفا هم نسبت به همدیگر انتقاداتی داشته‌اند. به عنوان نمونه: در بخاری آمده است که: امام علی، ابوبکر را فردي مستبد مي‌دانست. ولكنّك استبددت علينا بالأمر وكنّا نرى لقرابتنا من رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم نصيباً حتّى فاضت عينا أبى بكر...اميرالمؤمنين علي به ابوبکر فرمود: تو در امر خلافت با ما مستبدانه برخورد نمودي و ما بواسطه قرابت و خويشاونديمان با رسول خدا  معتقديم که حق و نصيبي در خلافت بعد از رسول خدا داريم ( اين کلمات را حضرت فرمودند) تا اشک از چشمان ابوبکر جاري شد. [2] یا انتقادی که عمر به خلافت ابوبکر داشت. در صحیح بخاری از زبان عمر آمده است که: إنما كانت بيعة أبي بكر فلتة و تمت الا وانها قد كانت كذلك ولكن الله وقى شرها …..آگاه باشيد که بيعت با ابو بکر لغزش بود وليکن خداوند شرّش را دفع نمود [3]

در واقع اگر کسی بگوید انتقاد از خلفا جایز نیست، اولین اشکال را به علما و بزرگان دین کرده است. باید به بخاری و طبری و...انتقاد کرد که چرا معایب خلفا را آورده‌اید؟

نکته سوم:

یک سوال از اهل سنت: مگر نه این است که می‌گویید اعمال صحابه برای ما حجت و الگو است؟ با نگاهی به تاریخ معلوم می‎شود که صحابه به خلافت ابوبکر و عمر انتقاد داشته‌اند. با این وجود ما هم می‌توانیم با توجه به الگو بودن صحابه، به خلفا انتقاد کنیم. بخاري از عمر نقل مي‌کند: عن عمر: حين توفى اللّه نبيّه صلى اللّه عليه وسلم أنّ الأنصار خالفونا، واجتمعوا بأسرهم فى سقيفة بنى ساعدة وخالف عنّا على والزبير ومن معهما. زماني که رسول خدا از دنيا رفت، (وقتي خواستيم براي ابوبکر بيعت بگيريم ) انصار با ما مخالفت نمودند و همگي در سقيفه بني ساعده جمع شدند و همچنين علي و زبير و همراهانشان با ما مخالفت کردند. [4]

مخالفت صحابه با نصب عمر: لَمَّا اسْتَخْلَفَ أَبُو بَكْرٍ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُمَا قَالَ لِمُعَيْقِيبٍ الدَّوْسِيِّ مَا يَقُولُ النَّاسُ فِي اسْتِخْلَافِي عُمَرَ قَالَ : كَرِهَهُ قَوْمٌ ، وَرَضِيَهُ قَوْمٌ آخَرُونَ قَالَ فَاَلَّذِينَ كَرِهُوهُ أَكْثَرُ أَمْ الَّذِينَ رَضَوْهُ ؟ قَالَ : بَلْ الَّذِينَ كَرِهُوهُ. زماني که ابوبکر عمر را به عنوان خليفه منسوب کرد به معيقب دوسي گفت: نظر مردم نسبت به انتصاب عمر به خلافت چيست؟ معيقب دوسي گفت: عده اي از اين کار تو ناراضي هستند و عده اي رضايت دارند. ابوبکر پرسيد: مخالفين با نصب عمر بيشترند يا موافقين با او؟ معيقب دوسي جواب داد: مخالفين بيشترند .. [5] آیا این عبارت خودش نوعی انتقاد نیست؟

نکته چهارم :

شهید مطهری درباره انتقاد از خلفا می‌فرماید: انتقاد على عليه السلام از خلفا غيرقابل انكار است و طرز انتقاد آن حضرت آموزنده است. انتقادات على عليه السلام از خلفا احساساتى و متعصبانه نيست، تحليلى و منطقى است و همين است كه به انتقادات آن حضرت ارزش فراوان مى‌‏دهد. انتقاد اگر از روى احساسات و طغيان ناراحتي‌ها باشد يك شكل دارد، و اگر منطقى و بر اساس قضاوت صحيح در واقعيات باشد شكلى ديگر. انتقادهاى احساساتى معمولًا در باره همه افراد يكنواخت است، زيرا يك سلسله ناسزاها و طعنه‌ است كه نثار مى‏‌شود. سبّ و لعن ضابطى ندارد. اما انتقادهاى منطقى مبتنى بر خصوصيات روحى و اخلاقى و متكى بر نقطه‏‌هاى خاص تاريخى زندگى افراد مورد انتقاد مى‌‏باشد. چنين انتقادى طبعاً نمى‏‌تواند در مورد همه افراد يكسان و بخشنامه وار باشد. در همين جاست كه ارزش درجه واقع بينى انتقادكننده روشن مى‏‌گردد.

انتقادهاى نهج البلاغه از خلفا، برخى كلى و ضمنى است و برخى جزئى و مشخص. انتقادهاى كلى و ضمنى همان‌هاست كه على عليه السلام صريحاً اظهار مى‏‌كند كه حق قطعى و مسلّم من از من گرفته شده است [6]

 

 

منابع:
[1] تحریم آیه 4
[2] صحيح البخارى: ج 5 ص 82
[3] صحيح البخاري ج 8 ، ص 25 و 26
[4]صحيح البخارى ج 8 ص 26، كتاب المحاربين، باب رجم الحبلى من الزنا
[5] الآداب الشرعيّة: ج1 ، ص 71 ، به تحقيق شعيب الأرنؤوط/ عمر القيام
[6]مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏16، ص 470

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.