بهائیت
حسینعلی نوری در تبیین خدایی خود، جای هرگونه تردیدی را برداشته و اساساً اعتقاد به وجود خدای یکتا را انکار نموده است. این در حالیست که به فرمودهی قرآن کریم، ادیان الهی با یکدیگر در اصول تفاوتی نداشته و از این حیث، میان آنچه بر پیامبر خاتم (صلّی الله علیه و آله) نازل شده، با آنچه بر حضرت آدم نازل گردیده، تفاوتی وجود ندارد.
پس از تبعید پیامبرخواندهی بهائی و یارانش به فلسطین، پیوند بهائیت با یهود و دستگاه استعماری گسترش یافت. در خلال همین روابط نزدیک بود که اخبار و تصمیمات پشتپردهی محافل صهیونیستی، به رهبران بهائیت منتقل میشد. اما جالب آنست که پیشوایان بهائی، تصمیمات و اخبار واصله به خود را به عنوان پیشگویی، به خورد پیروانشان میدادند.
استعمار فرانسه در قرن نوزدهم میلادی، برای آنکه از رقیبهای روسی و انگلیسی خود در استفادهی ابزاری از بهائیت عقب نماند، پیشنهاد همکاری به پیامبرخواندهی این فرقه داده است. اما به راستی، استعماری که کارنامهی سیاهی در پایمالی حقوق بشر در کشورهای اسلامی و آفریقایی دارد، چرا برای سرکوب مقاومت مردمی، دست به دامن فرقهی بهائیت شده است؟!
عبدالبهاء، عامل نجات خود و پیروانش در ماجرای اشغال فلسطین به دست انگلیس را «معجزهی بزرگ» معرفی نموده است. اما جالب است بدانیم در حالی عبدالبهاء تلاش داشت تا نقش استعمار انگلیس را در نجات خود مخفی کند که جانشین او (شوقی افندی)، از نقش مستقیم انگلیس در نجات جان عبدالبهاء و پیروانش پرده برداشته است.
پیامبرخواندهی بهائیت، انتقال جسد میّت را به مسافتی بیش از یک ساعت حرام اعلام کرده است. این در حالیست که پیامبرخواندهی بهائی و عبدالبهاء، دستور به انتقال بقایای جنازهی علیمحمد باب از تبریز به تهران و سپس عکا داده و آن را در کوه کرمل دفن کردند. آری؛ گویا این اغنام البهاء هستند که تنها موظف به انجام احکام ساختگی او هستند!
پیشوایان بهائیت همگام با جریان وهابیت، پیمودن مسافت برای زیارت قبور را حرام دانستهاند. این در حالیست که بهائیان با تأویلهای نابجا همهساله از سراسر دنیا عازم قبر پیامبرخواندهی این فرقه در اسرائیل میشوند. بنابراین، استثنای چنین حکمی، یا به صلاحدید بهائیان صورت گرفته و یا پیشوایان بهائی، در اجرای احکام ساختگی خود مستثنا هستند.
پس از دستگیری مدعی پیامبری بهائیت به دلیل رهبری آشوبهای بابیان و مشارکت در ترور نافرجام ناصرالدینشاه، وی با دخالت امپراطوری روستزار آزاد شد. اما سؤال مهم اینست که چرا در میان تمام بابیهای آشوبگر، تنها حفظ جان متهم اصلی این جریانات برای امپراطوری روس اهمیت یافت و بخاطر آن، ایرانیان را به راهاندازی نهر خون تهدید کرد؟!
عبدالبهاء برای نظام رهبری پس از خود، وجود ولیامر حاکم بر نهاد بیت العدل را پیشبینی کرده است. ولیامرها طبق پیشگویی عبدالبهاء، میبایست 24 نفر و در نسل شوقی افندی میبودند. اما با عقیم ماندن شوقی افندی، تمام پیشگوییهای عبدالبهاء ناقص ماند و نظام رهبری بهائیت پس از شوقی افندی، برای همیشه مشروعیت خود را از دست داد.
بر خلاف آنچه بهائیان امروزه درصدد انکار روابط خود با رژیم اشغالگر قدس هستند، مستندات بسیاری از روابط اولیای بهائیت، با اسرائیل وجود دارد. اما به راستی چگونه میتوان فرقهی بهائیت را دینی مستقل برشمرد و در عین حال، اولین وظیفهی نهادهای بین المللی آن را ایجاد رابطه (: بخوانید جاسوسی) با رژیم صهیونیستی تعیین کرد؟!
پیشوایان فرقهی بهائیت، تا جایی بر ممنوعیت نزاع و دودستگی تأکید کردهاند، که نزاع و کشمکش را نشان بر بطلان دو طرف آن دانستهاند. این در حالیست که این رویکرد پیشوایان بهائی در حقیقت، موجب تعطیل شدن بحثهای علمی خواهد شد و گویا هدف پیشوایان بهائی از طرح چنین بحثی، مقابله با رسوایی بهائیت در مناظرات میباشد.
پیامبرخواندهی بهائیت، از یکسو پیروان خود را برای درک حقیقت، به تفکر در آثار مدعیان پیامبری فراخوانده و کسانی که توان تحلیل آثار مدعیان پیامبری را ندارند، توصیه به رجوع به "واقفین مخازن علم" میکند. اما گویا پیامبرخواندهی بهائی، تنها کسانی را عالم میشناسد که به او و علیمحمد باب ایمان آورده باشند؛ خواه از علم بهرمند باشند و یا نباشند!
نویسندگان بهائی، اعتقاد شیعیان به موضوع رجعت را به انحراف برده و در این راستا، ظهور حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) را رجعت یکی از پیامبران گذشته دانستهاند. این در حالیست که پذیرش چنین رجعتی به معنی تناسخ خواهد بود که مسلماً باطل است. از طرفی، اشتراک طریقت و انذار در دعوت پیامبران را نمیتوان به بازگشت پیامبران گذشته تعبیر کرد.
مبلّغان بهائی برای اثبات ادعای قائمیت علیمحمد شیرازی، مدعی وجود روایتی در بحارالأنوار میشوند که در آن، پیامبر (صلّی الله علیه و آله) ختم دین را به وسیلهی حضرت مهدی معرفی نموده است. این ادعا در حالیست که این روایت در منابع اهلسنت ذکر شده و روایت مشابه بدین معناست که آخرین پیشوا و متکفل دین، حضرت مهدی (علیه السلام) خواهد بود.
مدعی پیامبری بهائیت، با اصرار خود به عربی نویسی، مرتکب اشتباهات فاحش ادبی و محتوایی شده است. اما جالب است بدانیم، اشتباهات ادبی و محتوایی پیامبرخواندهی بهائیت به قدری بوده که پیروانش برای جلوگیری از ایراد مخالفین، اقدام به اصلاح آنان کردند. اما به راستی این چگونه پیامبر الهیست که آیاتش نیاز به اصلاح بشری دارد؟!