مباحث تاریخی
بر خلاف وهابیت بسیاری از علمای اهلسنت معتقد به جواز تبرک به قبور اولیای الهی هستند، از باب نمونه طاهر بن یحیی حسینی میگوید: پدرم از جدم از جعفر بن محمد از پدرش از علی رضی الله عنه برایم حدیث نقل کرد که فرمود وقتی پیامبر به خاک سپرده شد، فاطمه بر سر قبر پیامبر ایستاد و مشتی از خاک قبر را گرفت و بر روی چشمانش گذاشت و گریه کرد.
بر خلاف وهابیت بسیاری از علمای اهلسنت معتقد به جواز بلکه استحباب لمس کردن و بوسیدن قبور اولیای الهی و در رأس آنها پیامبر اسلام هستند. سمهودی میگوید: «هنگامیکه بلال از شام برای زیارت پیامبر مشرّف شد، نزد قبر پیامبر آمد و نزد قبر گریه میکرد و صورتش را بر آن میمالید. سندهای این روایت خوب است»
معاویه بر خلاف سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) انگشتر را در دست چپ خود قرار داد. این عمل معاویه باعث شد تا پس از وی مروانیان نیز از او پیروی کنند. به این ترتیب میتوان معاویه بن ابوسفیان را اولین باعث و بانی خلاف سنت دانست.
انگشتر به دست راست کردن از جمله سنتهای نبوی است که از پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآله) برای ما به یادگار مانده است. تا جایی که بسیاری از علمای اسلامی اعم از شیعه و سنی بر آن اتفاق نظر دارند.
دو قبیله بزرگ مکه، بنی هاشم و بنی امیه در جوار کعبه زندگی میکردند. قبیله بنی هاشم سیادت و آقایی بهدست آورد و بنی امیه به آنها حسادت میورزیدند و کینه نسبت به این خاندان داشتند و مترصد فرصتی بودند تا زهر خود را بریزند، که بعد از رحلت پیامبر و دوران خلفای غاصب این امر میسر گردید.
رجاء بن حیاه میگوید: «معاویه از نقل احادیث پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) کراهت داشت و مردم را نیز از نقل احادیث آن حضرت منع میکرد.»
مردم در زمان حکومت عثمان، از حضرت علی (علیهالسلام) درخواست کردند تا عهدهدار نماز جماعت شود. امام فرمودند اگر من بخواهم نماز بخوانم به همان شیوه نماز میخوانم که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نماز میخواند. مردم سخن حضرت علی (علیهالسلام) را نپذیرفتند و گفتند: ما به سنت عثمان عمل میکنیم.
علمای اهلسنت به جز وهابیان عموماً فتوا به استحباب زیارت قبر پیامبر دادهاند. که از جمله آنان ابوالحسن ماوردی است که میگوید: «و چون سرپرست حاجیان از حج بازگشت، آنان را به جهت زیارت قبر رسول خدا از راه مدینه سیر داد تا برای آنان بین حجّ خانه خدا و زیارت قبر رسول خدا جمع کند، به جهت رعایت احترام حضرت و قیام به حقوق طاعت او... .»
یکی از کسانیکه همه مسلمانان را، بدون استثنا، تکفیر میکرد، محمد بن عبدالوهاب بود؛ او به این اتهام که مسلمانان متوسل به پیامبر میشوند و بر قبور اولیای خود گنبد و بارگاه میسازند و از اولیا طلب شفاعت میکنند، آنان را تکفیر میکرد، او که عقایدش در حقیقت همان عقاید ابنتیمیه بود بسیاری از علمای اهلسنت به مخالفت با وی پرداختند.
يحيی بن اكثم، از امامان و راویان مهم حدیث اهلسنت است، که جای خود را در دربار خلفای بنیعباس باز کرده بود و چنان خود را به مأمون نشان داده بود که احدی را بر او مقدم نکند. اما یکی از خصوصیات یحیی که در تاریخ مشهور شده است، فساد اخلاقی اوست؛ او با بحث جلوی بعضی دستورات مأمون را میگرفت.
یکی از کسانیکه همه مسلمانان را، بدون استثنا، تکفیر میکرد، محمد بن عبدالوهاب بود؛ او به این اتهام که مسلمانان متوسل به پیامبر میشوند و بر قبور اولیای خود گنبد و بارگاه میسازند و از اولیا طلب شفاعت میکنند، آنان را تکفیر میکرد، او که عقایدش در حقیقت همان عقاید ابنتیمیه بود بسیاری از علمای اهلسنت به مخالفت با وی پرداختند.
یکی از کسانیکه همه مسلمانان را، بدون استثنا، تکفیر میکرد، محمد بن عبدالوهاب بود؛ او به این اتهام که مسلمانان متوسل به پیامبر میشوند و بر قبور اولیای خود گنبد و بارگاه میسازند و از اولیا طلب شفاعت میکنند، آنان را تکفیر میکرد، او که عقایدش در حقیقت همان عقاید ابنتیمیه بود بسیاری از علمای اهلسنت به مخالفت با وی پرداختند.
یکی از کسانیکه همه مسلمانان را، بدون استثنا، تکفیر میکرد، محمد بن عبدالوهاب بود؛ او به این اتهام که مسلمانان متوسل به پیامبر میشوند و بر قبور اولیای خود گنبد و بارگاه میسازند و از اولیا طلب شفاعت میکنند، آنان را تکفیر میکرد، او در حقیقت عقاید ابنتیمیه را داشت و بسیاری از علمای اهلسنت به مخالفت با وی پرداختند.
در منطق اسلام کسانیکه حق را بیان دارند، جایگاه ویژهای دارند، اما اگر این حقایق، به ضرر فرقه و مذهبی خاص باشد، یقیناً مورد هجمه و سب و ناسزا قرار میگیرد، آن شخصی که انصاف را بیان داشته است، که ابن ابی الحدید یکی از این افراد است.