دیدگاه محمد بن عبدالله نجدی درباره وهابیت
خلاصه مقاله
محمد بن عبدالوهاب همه مسلمانان را بدون استثنا تکفیر میکرد؛ او به این اتهام که مسلمانان متوسل به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میشوند و بر قبور اولیای خود گنبد و بارگاه میسازند و به قصد زیارت قبور سفر میکنند و از اولیا طلب شفاعت میکنند، تکفیر میکرد. از آنجا که محمد بن عبدالوهاب، عقاید خرافی خود را که بر خلاف عامه مسلمانان بود و در حقیقت همان عقاید ابنتیمیه بود را منتشر میساخت، بسیاری از علمای اهلسنت به مخالفت با وی پرداختند، که از جمله آنان شیخ محمّد بن عبدالله نجدی است. مفتی حنابله در مکه، سال 1295، شیخ محمّد عبدالله نجدی حنبلی در کتاب «السحب الوابلة علی ضرائع الحنابلة» درباره پدر محمّد بن عبدالوهاب مینویسد: «او پدر محمّد صاحب دعوتی است که شعلههای شرارت آن تمام عالم را فراگرفت، ولی بین پدر و پسر ضدّیت بود.»
متن مقاله
یکی از کسانیکه همه مسلمانان را، بدون استثنا، تکفیر میکرد، محمد بن عبدالوهاب بود؛ او به این اتهام که مسلمانان متوسل به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میشوند و بر قبور اولیای خود گنبد و بارگاه میسازند و به قصد زیارت قبور سفر میکنند و از اولیا طلب شفاعت میکنند، آنان را تکفیر میکرد. از آنجا که محمد بن عبدالوهاب، عقاید خرافی خود را که بر خلاف عامه مسلمانان بود و در حقیقت همان عقاید ابنتیمیه بود را منتشر میساخت، بسیاری از علمای اهلسنت به مخالفت با وی پرداختند که در این مقاله برآنیم تا برای نمونه به یک مورد از آنها اشاره کنیم.
- شیخ محمّد بن عبدالله نجدی؛
او از حنابله سرشناس و برآمده از خاندانى علمپرور و مشهور در مخالفت با وهابيت است كه در ابتدا جذب وهابيت شد. همين ارتباط اوليه با عقايد وهابيت، بعدها منجر به كارآيى قابل توجه روشهايش در مقابله با انديشه ابن عبدالوهاب گرديد. او تلاش كرد بهجاى رسم معمول آن زمان در نگارش رسائل و رديات متعدد بر آراء وهابى، زمينههاى مشروعيت عقايد آنها را از بين ببرد.
در همین راستا در کتاب خود به نام «السحب الوابلة علی ضرائع الحنابله» درباره پدر محمّد بن عبدالوهاب مینویسد: «او پدر محمّد صاحب دعوتی است که شعلههای شرارت آن تمام عالم را فراگرفت، ولی بین پدر و پسر ضدّیت بود، با اینکه محمّد بعد از مرگ پدرش تظاهر به دعوت خود نمود. خبر داد مرا برخی از کسانی که او را دیدهاند، از برخی از اهل علم، از کسی که معاصر شیخ عبدالوهاب پدر محمّد بوده که او بر فرزندش محمّد غضبناک بود؛ زیرا راضی نبود که او همانند پیشینیان و اقوامش مشغول به درس فقه شود، و به زیرکی در مورد وی فهمیده بود که بدعت و انحرافی از او سر زند، و لذا به مردم میگفت: زود است که چه شرّی از او مشاهده کنید، و خداوند آنچه را که باید بشود مقدّر ساخت. و نیز فرزندش سلیمان برادر شیخ محمّد با دعوتش مخالف بود و ردّیه خوبی را که از آیات و روایات استفاده کرده بود بر او نوشت؛ زیرا او تنها آیات و روایات را قبول میکرد و به کلام متقدمین و یا متأخرین هر که باشد التفات نمیکرد، و تنها برای کلام تقی الدین بن تیمیه و شاگردش ابن قیم ارزش قائل بود؛ زیرا کلام آن دو را نص میدانست که هرگز تأویل نمیپذیرد، و با کلام آن دو بر مردم حمله میکرد، گرچه کلام آن دو بر خلاف آن چیزی باشد که فهمیده میشود. شیخ سلیمان ردّیهاش که بر ضدّ برادرش نوشته بود را به نام (فضل الخطاب فی الردّ علی محمّد بن عبدالوهاب) نهاد، و خداوند او را از شرّ و حیله برادرش با آن هیبت ترسناکی که داشت و حتی افراد اجنبی را هم ترسانده بود، سالم نگاه داشت. او کسی بود که هرگاه شخصی با او به مخالفت میپرداخت یا بر او ردّیهای مینوشت و قدرت نداشت که به طور علنی او را به قتل برساند، کسی را میفرستاد تا در رختخوابش او را به قتل رساند، یا شبانه او را در بازار ترور کند؛ زیرا که او مخالفانش را تکفیر کرده و کشتن آنان را حلال میدانست. و گفته شده که دیوانهای در شهری بود و از عادت او این بود که با هر که رو به رو میشد به صورتش میکوبید گرچه با اسلحه باشد. محمّد روزی به دست او شمشیری داده و دستور داد تا بر برادرش سلیمان که در مسجد تنها بود وارد شود. او را داخل مسجد کرد، و چون شیخ سلیمان آن مرد دیوانه را دید از او ترسید و در آن هنگام او شمشیر را از دستش انداخت و شروع به سخن کرد که ای سلیمان! نترس، تو در امانی، و این کلام را تکرار مینمود. و شکی نیست که این قصه از کرامات او به حساب میآید.»[1]
پینوشت:
[1]. «و هو والد محمّد، صاحب الدعوة التی انتشر شررها فی الآفاق، و لکن بینهما تباین، مع انّ محمّدا لم یتظاهر بالدعوة الّا بعد موت والده، و اخبرنی بعض و لقیته، عن بعض اهل العلم، عمّن عاصر الشیخ عبدالوهاب هذا انّه کان غضبان علی ولده محمّد؛ لکونه لم یرض ان یشتغل بالفقه کأسلافه... .» السحب الوابلة علی ضرائح الحنابلة، شیخ محمّد بن عبدالله نجدی، ص 275. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
افزودن نظر جدید