بهائیت
برخی کانالهای خبری تبلیغی تشکیلات بهائیت، از تمام بهائیان متقاضی خواستند تا هرچه سریعتر نسبت به ثبتنام کنکور اقدام کرده و اصطلاحاً ثبتنام را به روزهای پایانی موکول نکنند. اما به راستی هدف تشکیلات بهائیت از انتشار چنین اطلاعیههایی چیست و به عبارتی تشکیلات بهائیت چه منفعتی از ثبتنام پیروانش در کنکور خواهد برد؟!
علیمحمد شیرازی پیشوای مسلک بابیه و مبشّر بهائیت در لوحی که به خط خود نوشته، مدعی شده است که خدا، مقام خداوندی را به هرکس بخواهد میبخشد! اما به راستی اگر قرار باشد که خداوند مقامی مشابه خود را به دیگران ببخشد، که این امری ممتنع و محال عقلی است؛ زیرا موجود بینهایتی که دارای احاطهی قیّومی کامل بر تمام عوالم است، تعدد نمیپذیرد.
پیروان علیمحمد شیرازی (این پیشوای دروغین جریان بابیت)، به دلیل عدم شناخت از خداوند، مقام او را در حد کسی چون علیمحمد شیرازی تنزل دادهاند. همچنان که نویسندهی بابی ذات خداوند را از صفات تهی دانسته و مدعی میشود: «و مراد از اقرار به توحید صفات، آن است که مظهر جمیع اسماء و صفات حضرت حق، همان حضرت نقطه (علیمحمد شیرازی) است».
علیمحمد شیرازی که بهائیان وی را پیشوا و مبشر خود و قائم موعود دین مبین اسلام میدانند، در موارد بسیاری ادعاهای شرکآمیز داشته و صراحتاً خود را خدای جهانیان معرفی کرده است. این در حالیست که قائم موعود اسلام، در اقتدا به جدّ خود حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله)، وظیفهی اعتلای کلمهی توحید و یکتاپرستی را عهدهدار است.
علیمحمد شیرازی پیشوای مسلک بابیه، در طول مدت 6 سال، مقاماتی از جمله: «بابیت، مهدویت، نبوت، ربوبیت و الوهیت» برای خود قائل بوده است. اما به راستی ادعاهای متناقض و بیسابقهی این پیشوای بابی و بهائی، به قدری مایهی رسوایی وی و پیروانش گشته، که تلاش هرچه بیشتر برای توجیه آنها، تنها موجبات رسوایی بیش از پیش آنان را فراهم میسازد.
مبلّغان تشکیلات بهائیت که تلاش تبلیغاتی خود را برای گسترش جنبش موسوم به چهارشنبههای بدون حجاب را شکستخورده میدیدند، اینک در تلاش برای تبلیغ جنبش ساختگی دختران خیابان انقلاب هستند. این در حالیست که بهائیان با این اقدام خود و مخالفت صریح با قانون کشور، صراحتاً به پوچی و کذب دستورات رهبرانشان اعتراف میکنند.
علیمحمد شیرازی پیشوا و مبشّر بابیت و بهائیت، با نوشتن کتابی به نام بیان، ادعای نسخ دین مبین اسلام را داشته است. وی در مقام تمجید از نوشتهجات خود، آنان را بیهمتا معرفی کرده است. این در حالیست که بیهمانندی نوشتهجات علیمحمد شیرازی را، نه در الهی بودن آنان، بلکه در غلط نویسیها و بیمحتوایی میتوان دانست.
بهائیان معتقدند علیمحمد شیرازی، همان قائم آخرالزمان است که در سال 1266 قمری کشته شده است. بهائیان که علیمحمد باب را ناسخ دین اسلام و مبشر آیین خود میپندارند، استقامتِ در راه را به عنوان یکی از مهمترین دلایل حقانیت او میدانند. این در حالیست که وی در مواردی نظیر ابلاغیهی الف، زیربنای اعتقادی بهائیت را با پوچ برابر ساخته است.
مبلّغ بهائی، در توجیه اینکه گفتهی پیامبرخواندهی آنان، مبنی بر نهی از ملاقات با مخالفین، با عاشروا مع الادیان... در تناقض است، میگوید که دلیل آن، بخاطر جلوگیری از فساد بوده است. این ادعا در حالیست که نه تنها آموزههای به ظاهر بدیع بهائیت آن را رد میکند، بلکه توجیهی است که در موارد مشابه، از پذیرش آن سر باز میزنند.
تشکیلات بهائیت که پیشتر فعالیتهای ضدمدنی خود را با شعار آزادیهای یواشکی و چهارشنبههای سفید دنبال میکرد، اینک با حمایت از جنبش دختران خیابان انقلاب، به دنبال تکمیل این پازل نیمهتمام خود است. از اینرو در راستای حمایت از جریان انحرافی دختران خیابان انقلاب، آن را به بازگشت قرة العین تشبیه میکنند. اما به راستی قرة العین کیست؟!
نویسندهی فرقهی انحرافی بابیه مدعی میشود که علیمحمد شیرازی بعلاوهی خود، ادعای قائمیت را برای یکی از یاران نزدیکش به نام «قدوس» نیز مطرح کرده است! این در حالیست که هیچکدام از ویژگیهای حضرت صاحب الزمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) همچون نام پدر، محل و تاریخ تولد، آثار قیام و... بر شخص باب و یا قدوس قابل انطباق نیست.
یکی از مبلّغین فرقهی بهائی، معجزهی توان زنده کردن مرده را به پیامبرخواندهی بهائیت نسبت داد. این در حالیست که: 1. پیشوایان بهائی معجزه را مخالف با عقل معرفی کردهاند 2. آنان تنها معجزهی مظاهر الهی را کلمات صادره از ایشان میدانند 3. به راستی اگر آنان توان ارائهی معجزه داشتند، چرا برای اثبات حقانیت خود از آن استفاده نکردهاند؟!
با توجه به مدارکی که در کتب بابی و بهائی مبنی بر تحصیل علیمحمد شیرازی در دوران کودکی و جوانی وجود دارد، مبلّغان بهائی درصدد توجیه این مدارک برآمده و در عذری بدتر از گناه مدعی شدند که باب، مراتب علمی معمول را نگذرانده است. چرا که شخصیتهای بسیاری به خاطر نبوغ خود، بدون گذر مراتب علمی متداول، به مدارج عالی علمی رسیدهاند.
از جمله احکامی که پیشوایان فرقهی بهائیت از دین مبین اسلام اقتباس کرده و با اندک تغییراتی آن را به نام خود ثبت کردهاند؛ حکم تیمُم است. همچنان که آنان در نحوهی گرفتن تیمم، تنها به خواندن ذکری بسنده کردهاند! این در حالیست که گویا سرکردگان بهائیت، در هنگام اعمال تغییرات خود، از حکمت الهی در جعل اینگونه احکام غافل بودهاند!