بهائیت
تشکیلات بهائیت در تلاش است تا چهرهای مظلوم و ستمدیده از اسلاف بابی خود در عصر قاجار به نمایش درآورد. این تراژدی فریبکارانهی تشکیلات بهائیت، با داشتن نگاهی یکسویه به جریان بابیت در زمان قاجار لحاظ میشود. چرا که اگر بخواهیم نگاهی منصفانه به کُشتارهای صورت گرفته در زمان قاجار بیاندازیم، نتیجهگیری منصفانهای نیز خواهیم داشت.
علیمحمد شیرازی معروف به باب، که خود را ناسخ اسلام میدانست، مدعی علم الهی و بیمانندی آثارش شده است. اما این ادعاها در حالیست که با نگاهی کوتاه به نوشتهجات او، سُستی این ادعایش بر ما آشکار میشود. چرا که آثار علیمحمد شیرازی، بسیار سخیف، پیش پا اُفتاده و مضحکتر از آن است که دعوت به تحدّی از او پذیرفته باشد.
آموزههای دین مبین اسلام، همواره مسلمانان را به سوی ظلمستیزی و تکیه بر آحاد مردم سوق میدهد. این در حالیست که پیشوایان دینساز بهائیت، به دلیل آنکه هیچگاه پایهی استوار مردمی نداشتند، تنها راه چارهی خود را در جلب حمایت ابرقدرتها یافتند. لذا با تغییر حکومتها، آنان نیز رنگ عوض میکردند و زیر پرچم قدرت برتر میرفتند.
علیمحمد باب در عین حال که علم خود را الهی میدانست، دچار اشتباهات فاحش علمی شده است. همچنان که وی رسالت حضرت داوود (علیه السلام) که از انبیاء بنیاسرائیل است را پیش از حضرت موسی (علیه السلام) دانسته است. پیامبرخواندهی بهائیت نیز بر خلاف آموزهی تطابق دین با علم و عقلی که به او منتسب میکنند، به توجیه این ادعای غلط باب روی آورده است.
علیمحمد شیرازی کسی که خود را ناسخ اسلام میدانست، نوشتهجاتش را به عنوان تنها معجزه و دلیل حقانیتش معرفی مینمود و استدلال به غیر آن را جایز نمیدانست. اما به راستی چگونه میتوان آثار و نوشتهجات علیمحمد شیرازی را به عنوان تنها معجزهی او پذیرفت در حالی که تنها معجزهاش، سرشار از مطالبی متناقض، ضدعقلانی و سخیف است.
علیمحمد شیرازی پیشوای مسلک بابیت و بهائیت، بارها به پوچی و هیچی آثارش در مقابل آموزههای اهلبیت (علیهم السلام) اعتراف کرده است. اما در همین حال، وی در اظهاراتی کاملاً متناقض، نوشتهجات سرتاپا غلط خود را بالاتر از کتاب آسمانی قرآن میدانست. با این حال میتوان این پیشوای بابیت و بهائیت را مصداق بارز شخصی سودازده و دوقطبی دانست.
عبدالبهاء ضمن حکایتی مدعی میشود که بهترین زاد و توشه برای آخرت، فقر و عجز و ضعف است. این در حالیست که اگر حقیقتاً فقر سبب رستگاری است، پس کاخ نشینی مدعی پیامبری بهائیت و شخص عبدالبهاء در شهر عکّا، چه توجیهی دارد؟! و به راستی اگر راه رستگاری از فقر میگذرد، پس ادعای ابداع تعلیم تعدیل معیشت در بهائیت چه معنا دارد؟!
عملکرد رهبران بابیت و بهائیت نشان میدهد که آنان، جریان هدفمندی را برای نابودی فرهنگ، هویت و تمدن ایران اسلامی به کار بستهاند. اما بیشک تلاش رهبران بهائیت برای به نابودی کشاندن ایران، زمانی بیشتر خود نشان میدهد که آنان در زمانی که کشورمان ایران، آماج حملات زیادهخوانهی قرار داشت، آموزهی بیوطنی و نسخ جهاد را ترویج میکردند.
پیامبرخواندهی بهائیت به پیروانش دستور میدهد که از هرکسی بوی مخالفت استشمام کردند، دوری گزینند. این در حالیست که سران بهائی، اولین آموزهی خود را جستجوی حقیقت معرفی کردهاند. با این حال، چگونه تحری حقیقت با چشمپوشی از سخنان مخالفین محقق میشود؟! آیا تحری حقیقت، به معنای مطالعه و قبول یکسویهی سخنان پیشوایان بهائی است؟!
فاضل مازندرانی، در راستای توجیه اشکالات ادبی آثار علیمحمد شیرازی، مدعی میشود که طبق برخی روایات، قائم موعود (علیه السلام) پس از ظهور، با اَعراب شدّت عمل نشان داده و این شدّت عمل، یعنی اِعراض از قواعد عربی. اما این ادعا در حالیست که ظاهر این روایت (بر فرض صحت سند آن)، دلالت بر سختگیری آن حضرت نسبت به خود عربهای عصیانگر دارد.
علیمحمد شیرازی که بخاطر غلط نویسیهایش، مورد تمسخر واقع شده بود، مدعی شد که قواعد ادبی، شیطانی هستند. این در حالیست که: 1. علیمحمد شیرازی، آموختن قواعد عربی را شرط فهم نوشتهجات خود دانسته 2. کلام چون وسیلهای برای فهم صحیح اغراض به مخاطبین میباشد، حضرت موسی (علیه السلام) از خدای تعالی درخواست نمود تا برادرش هارون همراهیش کند.
یکی از احکامی که پیشوایان فرقهی بهائیت از اسلام اقتباس کردهاند، مسئلهی وجوب حج است. اما جالب است بدانیم در این حکم وجوبی بر بهائیان (جدای از آشکارسازی حسّ خودپرستی پیشوایان بهائی)، نکتهی جالبی با عنوان «شرط قبولی حج» در بهائیت، به چشم میخورد. چرا که حسینعلی نوری شرط قبولی حج را شنیدن صدای خدا میداند!
نوشتهجات باب به عنوان تنها معجزهی او، تا جایی دارای اغلاط فراوان بود، که حتی صدای طرفدارانش را نیز درآورد. وی در توجیه غلط نویسیهای خود، مدعی میشود که قواعد ادبی باید از نوشتهجات او أخذ شود. این در حالیست که اصولاً زبان وسیلهای برای فهمیدن و فهماندن است و لذا میبایست طبق قواعد جاری باشد تا غرض از به کارگیری آن حاصل شود.
در سالروز شکلگیری انقلاب اسلامی، کانالهای خبری تبلیغی بهائیت با نقل حکایتی، بهائی نشدن شاه ایران را علّت فروپاشی این رژیم مستبد معرفی کردند. اما نقل این حکایت و پاسخ محمدرضا پهلوی به خوبی نشان داد که تشکیلات بهائیت بر خلاف ظاهرسازی عدم مداخلهی خود در سیاست، سیاست پلکانی را برای سلطهی کامل بر کشور میپیماد.