پاسخ به توجیه نقض معاشرت با ادیان، در بهائیت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مبلّغان بهائی، در پاسخ به این تناقض رفتاری پیشوایان خود، (که از یکسو خود را منادی اصل همزیستی با تمام انسانها معرفی و از سویی دیگر، پیروان خود را حتی از ملاقات با مخالفانشان نهی میکردند)، به ارائهی توجیه متوسل شدند. همچنان که در توجیه این تناقض آشکار رفتاری، به نقل از پیامبرخواندهی بهائیان مدعی شدند: «و این که مرقوم فرموده بودند در بعضی آیات از ملاقات مُعرضین (مخالفین) نهی شده؛ این نظر به آن بوده که مبادا از تلاقی (ملاقات) احداث فساد شود (فساد ایجاد شود) و سبب ضوضاء (هیاهو) گردد. وإلّا اهل بهاء (بهائیان که)، روح ما سِواهم فداهم (روح غیرآنان فدایشان باد)، از برای هدایت عالم خلق شدهاند. در ملاقات ایشان بأسی (بیمی) نیست. چه که ایشان مقدّسند؛ الوان (رنگها) و اریاح (بادهای) عالم بر ایشان تأثیر ندارد و نفوذ ننماید».[1]
اما حقیقت مسئله اینست که در تعالیم منتسب به پیامبرخواندهی بهائیان، تناقضی عجیب به وجود آمده است. چرا که بهائیان از یکسو وی را یگانه مُبشر وحدت عالم انسانی و زندگی مسالمتآمیز (با نایدیده گرفتن گرایشات عقیدتی، تحت شعار «عاشروا مع الأدیان بالروح و الریحان [2]؛ با پیروان سایر ادیان به روح و ریحان معاشرت کنید») معرفی میکنند و از سویی دیگر، آثار وی، سرشار از حس خود برتر بینی، مرید پروری و حزببازی میباشد.
همچنان که وی با پلید و بد ذات خواندن مخالفین خود، از ملاقات پیروانش با آنان نهی کرده است: «بر هر نفسی الیوم لازم که از انفس خبیثه مشرکه اجتناب نماید».[3] و یا در جایی دیگر با تقسیمبندی انسانها به موافق و مخالف خود، مخالفین خویش را مشرک و منافق خطاب کرده و دستور میدهد: «إعلَم بِأنَّ الله حرَّم عَلی أحباءِالله لِقاءِ المُشرکین و المُنافقین [4]؛ بدان که قطعاً خدا دیدار أحبایش را با مشرکین و منافقین حرام اعلام کرده است».
اما بسی عجیب است که بهائیان با چه رویی از تقسیمبندی انسانها توسط سایر ادیان (به مؤمن و غیرمؤمن)، خرده میگیرند و آن را با وحدت نوع بشر ناسازگار میپندارند و از طرفی دیگر خود، به توجیه تقسیمبندیهای اربابان خویش میپردازند. بعلاوه؛ هنگامی که حکمت نجاست کفار در اسلام، عدم همنشینی آنان با مسلمانان بیان میشود، بهائیان به این حکم نیز خُرده میگیرند و از طرفی، دقیقاً همین توجیه را برای تناقضگویی پیشوایان خود به کار میبرند!
در پایان میپرسیم که اگر به راستی مدعی پیامبری بهائیت، تا این حد از ایمان پیروانش اطمینان داشته، پس دیگر چه دلیلی برای وضع چنین احکامی داشته تا خود را گرفتار تناقض نماید و دوروییاش را هرچه بیشتر آشکار کند؟!
پینوشت:
[1]. وحید رأفتی، مآخذ اشعار در آثار بهائی، به نقل یکی از کانالهای تلگرامی بهائیت، ج 5، ص 192.
[2]. حسینعلی نوری، اقدس، نسخهی الکترونیکی، ص 137.
[3]. حسینعلی نوری، بدیع (در جواب اسئله قاضی)، چاپ سنگی از روی نسخه خطی، کاتب: حرف الزاء، ربیع الاول، ص 350.
[4]. اشراق خاوری، مائده آسمانی، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 129 بدیع، ج 4، ص 280.
افزودن نظر جدید