اسناد
تقیه، امری اسلامی و عقلایی است؛ سیوطی از پیامبر اکرم نقل میکند که فرمود: ایمان ندارد کسی که هرگز تقیه ندارد.
جامع الاحادیث، سیوطی، ج8، ص281، ح26050.
ابنتیمیه در موارد متعددی ادعای اجماع کرده است که شیعه دروغگوترین فرقۀ اسلامی است و از این سخن در همۀ فرصت ها کمال بهره را برده است؛ در حالیکه مرادِ وی از دروغ، «تقیه» است و در مواردی نیز به این امر تصریح کرده است، در حالیکه خودِ ابن تیمیه تقیه را قبول دارد و در جلد بعد همین کتاب، فتوا به جواز
ابنتیمیه میگوید: «شخصی در جلوی بتی سجده کند و با قلبش قصد سجده برای آن بت را نکرده باشد، بلکه با قلبش قصد سجده برای الله کرده باشد؛ با آن سجده کافر نمیشود، و در صورتیکه در بین مشرکان باشد و از جانش بترسد، انجام چنین سجدهای مباح خواهد بود و به این شکل، در ظاهر فعلش با آنها موافق خواهد بود، ا
ابراهیم سلیمان جبهان درباره امام صادق (علیهالسلام) مینویسد: «من همیشه کنار اسم جعفر بن محمد، علامت سؤال قرار میدهم، به خاطر اصلاح خطايی رايج که نويسندگان مرتکب شدهاند و کنار اسمش، لقب صادق را نوشتهاند و اين کلمه را لقب و علامت او قرار دادهاند، و در واقع اين نوع نامگذاری يا صحيحتر بگويم، ا
لالکایی در کرامت امام صادق (علیهالسلام)، از ليث بن سعد نقل میکند: در سال 113 قمری به مكه رفتم، پس از انجام نماز عصر از كوه ابو قبيس بالا رفتم.
بخاری در صحیح خود، حتی یک حدیث هم از امام جعفر صادق (علیهالسلام) نقل نکرده است؛ شاید برخی توجیه کنند و بگویند: بخاری در روایت نکردن از امام صادق، تعمد نداشته و این امر اتفاقی بوده و شاید غفلت کرده است؛ درحالیکه ابن تیمیه مینویسد:
بخاری در صحیح خود، از رجال همهی فرقهها، حتی منافقان، خوارج، ناصبیها و دشمنان اهل بیت، مانند عِمْرَانَ بْن حِطَّان (سرسختترین دشمن اهل بیت و سراینده شعر معروف در مدح ابن ملجم مرادی)، حریز بن عثمان (ناصبی مشهور)، مروان بن حَکَم و معاویه بن ابیسفیان، احادیث فراوانی ذکر کرده است؛ گاهی نیز از افر
احمد امین درباره امام صادق (علیهالسلام) مینویسد: در مجالس درس امام صادق(علیه السلام)، تنها کسانی که بعدها مذاهب فقهی را تأسیس کردند، شرکت نمیکردند، بلکه فلاسفه و طلاب حکمت و افراد گوناگون از ادیان دیگر مثل: مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان و...
محمد بن طلحه شافعی، از علم امام صادق (علیه السلام) یاد میکند و میگوید: «امام صادق از علمای اهل بیت و از بزرگان آنهاست که دارای علوم بسیاری بوده...
آلوسی مینویسد: ابوحنیفه با آن همه عظمت و جایگاهی که نزد اهل سنت دارد، بر خود فخر میکرد و با لسان فصیحی میگفت: «(لو لا السنتان لهلک النعمان) اگر آن دو سال نبود، نعمان (ابوحنیفه) هلاک میشد»، و نیز گفته: «من هرگز فقیهتر از امام صادق ندیدهام» و برخی دیگر از علمای اهل سنت گفتهاند: «ابوحنیفه،
علما و دانشمندان، از هر گروه و مذهب و دینی که بودند، برای کسب فیض علمی، به درب خانه امام صادق (علیهالسلام) هجوم میآوردند تا جایی برای نشستن بیابند.
مناهج التوسل فی مباهج الترسل، شیخ عبدالرحمن بن محمد بسطامی حنفی، ص72.
شقرانی که فردی گناهکار و شرابخوار بود، میگوید: گرفتار و سرگردان بودم که ناگهان جعفر بن محمد را دیدم؛ پس گفتم: فدایت شوم، من غلام شقرانی هستم و حاجت خود را اظهار کردم. پس حضرت به من عطایی کرد و سپس فرمود: ای شقرانی!
نبهانی، عالم اهل سنت، مینویسد: «امام جعفرصادق (علیهالسلام) یکی از ائمه اهل بیت (علیهمالسلام) است، هرگاه ایشان به چیزی نیاز داشت و میگفت: خدایا! من نیاز به فلان چيز دارم، هنوز کلامش تمام نشده بود، که آن چیز نزد حضرت حاضر بود، این سخن را شعرانی گفته است.»
در حالات امام صادق (علیهالسلام) و مزاح ایشان آمده است که از ابوحنیفه سؤال کرد: «اگر محرمی در حج، دندان رباعی گوزنی را بشکند، حکم آن چیست؟ ابوحنیفه گفت: جواب آن را نمیدانم، امام صادق(علیه السلام) فرمود: تو نمیدانی که گوزن دندان رباعی ندارد؟»
شذرات الذهب، ابن عماد حنبلی، ج1، ص220.