اعتقادات
نویسنده بهائی تلاش کرده تا بیعفتی «قرةالعین» را توجیه و حتی آن را به پوشش حضرت فاطمه (س) در قیامت تشبیه کند؛ اما با نگاهی به آیات، به تفسیر اشتباه بهائیت از قیامت موعود اسلام و با تأملی در روایات، به پوشش و پوشیدگی بینظیر حضرت فاطمه (س) در روز قیامت و بطلان توجیه بیحیایی قرةالعین بابی پی میبریم.
فرقه بهائیت، دلیل اجماع را از اساس، در خاتمیت پیامبر خدا (ص) رد میکند و توجهی به منشأ اجماع ندارد! اما بنا بر عقیده شیعه، پس از پیامبر خدا (ص)، حضرات معصومین (ع) واسطه فیض الهی هستند و هیچ گاه انسانها، از فیض الهی محروم نشدهاند. به علاوه اگر فیض الهی را منحصر در بعثت پیامبران بدانیم، بهائیان هم 130 سال از این فیض محروم هستند!
بهائیان مدعیند آیه اکمال دین و اتمام نعمت در اسلام، دلالتی بر خاتمیت ندارد، زیرا مشابه آن برای دین یهود هم نازل شده است؛ در حالی که 1. بهائیت در ترجمه آیه اتمام نعمت بر یهود، زیرکی به خرج داده؛ 2. آیه اکمال دین، به تنهایی برای اثبات خاتمیت استفاده نمیشود؛ 3. دین ناقض بابیت نمیتواند ناسخ دین کامل اسلام باشد و 4. دلایل محکم خاتمیت اسلام، رهبران بهائیت را به اعتراف وا داشته است.
بر خلاف سیاست امروز تشکیلات بهائیت (به تبعیت از شوقی افندی) که با حرام اعلام کردن تقیه، سعی در ایجاد هیاهو و تبلیغ بهائیت به این واسطه دارد، پیامبرنمای بهائیت ادعا دارد در الواح خود، پیروانش را به تقیه مأمور کرده است. بهاءالله علّت امر به تقیه را حفظ جان پیروانش دانسته و کسانی که تقیه نمیکردند را با صفت غافلین نکوهیده است.
رهبر بهائیان مدعی شده است پیروانش مثل اسفندیار روئینتن، محکم و استوار بر عقیده هستند. این در حالی است که با بررسی سوابق و تاریخ فرقه بهائیت، درمییابیم که عامل آسیب ندیدن بهائیان در طول این ادوار، نه شجاعت و سرسختی، بلکه زیرکی و آفتابپرست بودن بهائیانِ واقعی است که از رهبران خود به ارث بردهاند.
یکی از بارزترین شباهتهای فرقه بهائیت و صهیونیست، نژادپرستی و تعصبات گسترده مذهبی و سازمانی است؛ اما بر خلاف حس خودبرتربینی دو شجره خبیثه صهیون و بهائیت، خدای تعالی تمامی انسانها را فارغ از رنگ و نژاد و جنسیت، با یکدیگر برابر میداند و تنها ملاک برتری را میزان ایمان انسانها معرفی میفرماید.
بهائیان روایتی ضعیف از ام هانی ثقفیه به نقل از امام باقر (ع) که دارای عبارت «هذا مولود فی آخرِ الزّمانِ» را دلیل بر تولد امام دوازدهم با فاصله تاریخی از یازده امام دیگر میگیرند. اما هرچند آخرالزمان از دوران پیامبری تا زمان ظهور و قیامت را شامل میشود، ولی بنابر قرائن حالی واژه آخرالزمان در این روایت، تنها بر بازه زمانی دین اسلام و حضرت حجت بن الحسن (عج) قابل تطبیق است.
بهائیان در راستای توجیه قائمیت علیمحمد باب، تلاش دارند تا میلاد فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) را مورد تردید قرار دهند و از اینرو به ضعف راویان وجود حضرت بقیه الله (علیه السلام) میپردازند. این در حالیست که نه تنها شیعیان، بلکه حتی عالمانی از اهلسنت نیز به وجود فرزندی برای امام حسن عسکری (علیه السلام) اعتراف کردهاند.
هرچند پیروان فرقه بهائیت، برای اثبات دین بودن آیین خود و نیاز به نزول بهائیت، به تخریب اصول اسلامی و غیر کاربردی جلوه دادن آنان میپردازد، اما در موارد متعددی، مجبور به اعتراف شده که پیشرفت، امنیت و آسایش جامعه بشری، با عمل به تعالیم و اصول اسلامی امکانپذیر است.
یکی از توجیهاتِ ادعای خدایی پیامبرنمای بهائی، تشبیه گفتههای او به شطحیات صوفیانه و تجلّی است. اما به چند دلیل این توجیه قابل پذیرش نیست: اول: انسان نمیتواند مظهر کامل ذات الهی باشد، چون که خود، آفریده شده، محدود و ضعیف است. دوم: پیامبرنمای بهائیت با رد تجلّی، خود را ذات پروردگار دانسته و همین توجیه را نیز رد کرده است.
تأویل ظاهر و انتساب راز و رمز به نصوص الهی، با هدف تحریف ادیان و اثبات خود، هم برای باب و بهاء و هم برای جناب معانی غلط است. اساساً این شیوه دارای ملاکی نیست؛ چرا که مخالفین و موافقین، هردو میتوانند برای رسیدن به هدف خود از آن استفاده کنند. علاوه بر آن، خدای تعالی در فرستادن پیامبران، ایشان را با دلایل روشن مبعوث میفرمود.
از آنجا که دین سازان بهائی از ارتباط با خارق العاده محروم بودند، اساساً هرگونه وجود و تأثیر متافیزیک و فرا مادی را منکر شدند؛ اما جالب است بدانیم که بر خلاف این رویکرد و همچنین بر خلاف شعار تطبیق دین با علم و عقل در این فرقه، عبدالبهاء، اسم اعظم بهائی، تصویر خود و مناجاتهایش را، دارای اثر فرا مادی دانسته است!
بهائیتی که حقانیت خود از ادیان را به وسیله تأویل در مهدویت و خاتمیت و ... ثابت میکند، در منطقش تأویل را باطل میداند و مدعی است باید به معنای ظاهری آیات و روایات تمسک کرد.
چگونه بهائیت از ضالّه خواندن بهائیت توسط مسلمانان انتقاد می کند در حالی که خود بارها به عقاید اسلامی و دیگر ادیان توهین کرده و حتی لقب ضالّه را نسبت به آنان بکار برده است؟!