وقتی بهاءالله دستور به تقیه داد
بر خلاف سیاست امروز تشکیلات بهائیت (به تبعیت از شوقی افندی) که با حرام اعلام کردن تقیه، سعی در ایجاد هیاهو و تبلیغ بهائیت به این واسطه دارد، پیامبرنمای بهائیت ادعا دارد در الواح خود، پیروانش را به تقیه مأمور کرده است. بهاءالله علّت امر به تقیه را حفظ جان پیروانش دانسته و کسانی که تقیه نمیکردند را با صفت غافلین نکوهیده است.
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اعضای بهائیت همواره اعلام و استواری بر عقیده را یکی از مصادیق راستی دانسته و کتمان و تقیه[1] را مصداق دروغ و خود را از آن بری میدانند.
مبلّغان بهائی برای ایجاد نفرت علیه شیعیان، ادعا دارند که تقیه به دلیل برخورداری از دروغ و نفاق، در آیین بهائی وجود ندارد و توسط پیامبرنمای بهائیت نسخ شده است. آنها تقیه را نشان دروغ و نفاق معرفی کرده و ادعا دارند پیامبرنمای آنان، تقیه را نسخ کرده است!
اما حقیقت آنست که نه تنها هیچ نصی از پیشوای بهائیت در نسخ و ممنوعیت تقیه یافت نمیشود و اصطلاحاً او تقیه را نسخ نکرد، بلکه به اجرای آن نیز فرمان داده است؛ چنانکه حسینعلی نوری[2] در لوحی گفته است: «و اینکه قبلاً مرقوم داشتید که الواح رسیده و امر تقیه در آن نازل شده است؛ این حقیقت دارد».
نویسنده بهائی در ادامه با ذکر ماجرای کشته شدن دو بهائی، به خاطر پنهان نکردن عقیده خود، مدعی میشود که پس از آن، فرمان به تقیه و پنهان کردن عقیده توسط پیامبرنمای بهائیت صادر شده است: «بعد از شهادت حضرت بدیع (۱۲۸۶ قمری) علیه بهاءالله الابهی ... و بعد از شهادت حضرت علی (ملاعلی ماهفروزکی) در مازندران، امر به عدم اقرار (امر به تقیه) صادر شد! سبحانالله! هرچه که نفوس غافله و ظالمه (مخالفان بهائیت از آن دو نفر) خواستند به کلمهای غیر حق تکلم نمایند (بگویند بهائی نیستیم) قبول نفرمودند و...».
در ادامه، نویسنده بهائی ظلم ظالمین و غفلت غافلین را دلیل پیروی پیامبرنمای بهائیت از ائمه اطهار علیهمالسلام در لزوم تقیه کردن برشمرد و مدعی شد و گفت، چه بسا افرادی که به خاطر تقیه نکردن جان باختند: «(بهاءالله) میفرماید استروا ما عندکم (پنهان کنید آنچه نزد خود دارید)! ظلم ظالمین و غفلت غافلین به مقامی رسیده که قلم (بهاءالله) به کلمه یکی از حروفات قبل (ائمه اطهار) تکلم نموده، التقیه دینی الی آخرها (تا آخر حدیث) و مقصود (از تقیه) حفظ نفوس مقدسه است! ملاحظه فرمایید چه مقدار از نفوس که مِن غیر ستر و حجاب و تقیه، جان باختند، امر به حکمت شد؛ چنانچه اکثری از الواح به آن (رعایت حکمت) مزین».[3]
با مطالعه این لوح رهبر بهائیان در مییابیم که بر خلاف سیاست امروز تشکیلات بهائیت (به تبعیت از شوقی افندی) که با حرام اعلام کردن تقیه، سعی در ایجاد هیاهو و تبلیغ بهائیت به این واسطه دارد؛ از سخنان پیشوای بهائیت درمییابیم:
۱. حسینعلی نوری ادعا دارد، در بیشتر الواح خود، امر به تقیه کرده است.
2. او امر پیروانش به تقیه را مستند به فرمایش ائمه اطهار علیهمالسلام میدانست.
3. بر خلاف تمییز بهائیان بین حکمت و تقیه، حسینعلی نوری این دو را مترادف و هم معنا میدانست.
4. فلسفه تقیه را برای حفظ جان پیروانش دانسته است.
5. کسانی که تقیه نمیکردند را با صفت غافلین نکوهیده است.
پس در واقع، نه تنها هیچ نصی از بهاء، مربوط به نسخ تقیه در دست نیست، بلکه بهائیان نیز آن را رعایت میکردند.
پینوشت:
[1]. پنهان کردن عقیده در جایی که حفظ جان، مال و ناموس، بدون آن ممکن نبوده و کتمان عقیده توسط این فرد، به دین الهی خدشهای وارد نشود و یا به دیگر افراد ضرری نرساند.
[2]. حسینعلی نوری یا بهاءالله، مدعی پیامبری و اولین پیشوای فرقه بهائیت است.
[3]. فاضل مازندرانی، رساله امر و خلق، ج۳، ص۱۱۸-۱۱۹.
افزودن نظر جدید