معاویه
عالمان اهل سنت میگویند هیچ حدیث صحیحی در فضیلت معاویه وجود ندارد، و معترفند که جاهلان از راویان اهل سنت برای معاویه حدیث میساختند؛ احمد بن حنبل گفت: امیرالمؤمنین دشمنان زیادی دارد و هر چه دشمنانش خواستند در او عیبى بیابند، موفق نشدند. پس دور کسى جمع شدند که با او محاربه و جنگ کرده، او را در حیله و مکر بر علیه على تحریک نمودند.
ابن تیمیه میگوید: همه احادیث فضایل معاویه دروغ هستند. ابن قیم نیز در کتابش تعدادی از فضائل جعلی معاویه را آورده و گفته: برخی از جهله اهل سنت در مورد فضل معاویه اینها را جعل کردهاند، و قول اسحاق بن راهویه در مورد عدم فضیلت معاویه درست نیست، چون روایاتی که در مورد صحابه و قریش است، به دلیل صحابی بودن معاویه در مورد او نیز هست.
صحیح بخاری در قسمت مناقب صحابه، به معاویه که رسیده، گفته باب ذکر معاویه؛ شارحان صحیح بخاری اینگونه شرح دادهاند که: علت عدول بخاری از بیان لفظ «منقبت» برای معاویه، اعتماد بر کلام استادش، ابن راهویه است که گفته هیچ فضیلت صحیحی در خصوص معاویه نقل نشده و نسائى و دیگران هم بر این عقیدهاند، بنابراین معاویه فضیلتی ندارد.
وهابیان در حالیکه شیعیان را به اتهام غلو، تکفیر میکنند و آنان را مشرک میدانند، برای بالا بردن و مهم جلوه دادن پیشوایان و بزرگان خود، با جعل و نسبت دادن مطالب غیر واقعی و دروغین به غلو در حق آنان پرداختهاند. آنان میگویند: پیامبر اکرم فرمود: «افراد امین در پیشگاه خداوند، تنها سه نفر هستند: من، جبرئیل و معاویه.»
وهابیان در حالی که شیعیان را به اتهام غلو، مشرک میدانند، برای بالا بردن پیشوایان و علمای خود، با جعل مطالب غیر واقعی به غلو در حق آنان پرداختهاند. آنان میگویند: جبرئیل به پیامبر فرمود: «ای پیامبر! خداوند معاویه را برای نوشتن قرآن انتخاب کرد و تو حق نداری با اوامر الهی مخالفت کنی و معاویه را کنار بگذاری.»
غلو وهابیت درباره پیشوایان خود یکی از شاخصههای فکری و اعتقادی آنان است. وهابیان در حالی که شیعیان را به اتهام غلو، تکفیر میکنند و آنان را مشرک میدانند، برای بالا بردن و مهم جلوه دادن پیشوایان خود، با جعل و نسبت دادن مطالب غیر واقعی و دروغین به غلو در حق آنان پرداختهاند، از جمله حدیث جعلی هدیه قلم الهی به معاویه.
برخی از صحابه مانند معاویه در دل کینه نسبت به پیامبر و اهل بیت داشتند، اما بعد از فتح مکه و با اسلام آوردن ظاهری، به جرگه مسلمانان درآمدند و در مراسمات مسلمانان شرکت میکردند تا اینکه پیامبر رحلت کرد؛ خلافت غصب شد، و معاویه از طرف همین خلفا، حاکم بلاد مسلمین شد، در حالیکه نیک میدانست این سمت حق او نیست، اما با خلفا همراه شد.
معاویه یکی از صحابهی آزاد شدهی پیامبر بعد از فتح مکه بود، او بعد رحلت پیامبر در زمان خلفا، جایگاه حکمرانی بر منطقهی شام را به عنوان استاندار گرفت تا اینکه در زمان خلافت حضرت علی عزل شد، او به خونخواهی عثمان جنگ صفین را بهراه انداخت، اما با این وجود انصاف را در مورد حضرت به خرج داده و اعترافاتی در فضیلت امیرالمؤمنین کرده است.
عبدالله بن عمر از پدرش روایت میکند: از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که چنین لبیک میگفت: لبّیک اللّهمّ لبّیک، لبّیک لا شریک لک لبّیک، إنّ الحمد والنّعمة لک والملک، لا شریک لک و بر این کلمات چیزی نمیافزود... اما پدرم علاوه بر این کلمات چنین میافزود: لبّیک اللّهم لبّیک لبّیک و سعدیک و الخیر فی یدیک لبّیک و الرّغباء إلیک والعمل.»[
وهابیون، شیعیان را به دلیل غلو در حق اهلبیت پیامبر گرامی اسلام مستحق تکفیر و قتل میدانند و قبور امامانشان را تخریب مینمایند. اما با کمال تعجب میبینیم، آنها مقاماتی را برای بزرگان خود قائلند که با عقل و نقل سازگار نبوده و به زبان دیگر در حق آنها دچار غلو شدهاند. به عنوان نمونه غلو آنها در حق معاویه بن ابيسفيان!
محمد رشید رضا از علمای بزرگ اهلسنت، از زبان یکی از دانشمندان بزرگ غربی چنین نقل میکند: معاویه بود که سیستم حکومت اسلامی را از نظام دموکراسی به نظام استبدادی تبدیل کرد؛ اگر معاویه این کار را نکرده بود اسلام سراسر جهان را فرا گرفته بود.
با تتبع و تحقیق در تاریخ به روشنی میتوان دریافت که باب سب و لعن حضرت علی (علیه السلام) را چه کسی باز کرد. اولین کسی که با گفته پیامبر (صلی الله علیه و آله) مخالفت کرد و باب سب و لعن حضرت علی (علیه السلام) را باز کرد، خود معاویه بود. معاویه به سعد بن وقاص میگوید: «چرا تو هم مانند دیگران، ابوتراب را دشنام...
با تتبع در تاریخ سخنان عجیبی درباره بخشش و سخاوت معاویه به چشم میخورد با توجه به اینکه معاویه چهل سال در شام به عنوان حاکم مسلمین بود. لذا اولاً باید گفت: پیرزنان بنیعباس از بزرگان رجال بنیامیه سخاوتمندتر بودند. ابن ابیالحدید معتزلی شافعی میگوید: «اگر چنانچه خواسته باشیم مقایسهای بین پادشاهان بنیعباس و بنیامیه...
ابنعساکر دمشقی شافعی این حدیث را با سه سند دیگر نقل میکند که در آن راویانی هستند که به احادیث آنان عمل نمیشود و به اصطلاح متروک و متهم هستند. ابنجوزی حنبلی پس از آوردن تمامی طرق و راههای این حدیث میفرماید: «تمامی طریقهای این حدیث غیر صحیح است». ابنکثیر دمشقی (حنبلی یا شافعی) میگوید: