بهائیت
دولت انگلیس با تاریخ 400 سالهی سرتاسر جنایت، تجاوز و نسلکشی، لقب استعمار پیر را داراست. اما جالب است بدانیم، در تلگراف عبدالبهاء به سفیر انگلیس، پس از درخواست کمک و تقویت بهائیت، به او متذکر شد که پیامبرخواندهی بهائیت، بارها از عدالت انگلیس تمجید کرده است. شخص عبدالبهاء نیز به تبع پدر، انگلیس را نماد عدالت ورزی معرفی کرده است.
حمایت عبدالبهاء از قوای مهاجم انگلیسی به قدری حاکمان عثمانی را عصبانی کرد که "جمال پاشا" تهدید به مجازات او کرد. در این میان دولت انگلستان، برای حمایت از این جاسوس خود، دست به عمل شده و وزیر خارجهی وقت انگلیس، دستور به محافظت از وی را صادر کرد. اما به راستی چرا عبدالبهاء و یارانش، تا این حد برای انگلیسیها اهمیت یافتند؟!
استعمار فرانسه در قرن نوزدهم میلادی، برای آنکه از رقیبهای روسی و انگلیسی خود در استفادهی ابزاری از بهائیت عقب نماند، پیشنهاد همکاری به پیامبرخواندهی این فرقه داده است. اما به راستی، استعماری که کارنامهی سیاهی در پایمالی حقوق بشر در کشورهای اسلامی و آفریقایی دارد، چرا برای سرکوب مقاومت مردمی، دست به دامن فرقهی بهائیت شده است؟!
همدستی پیشوایان بهائی با استعمارگران انگلیس در اشغال فلسطین، موجب شد تا دولتمردان انگلیسی در مرگ خادم وفادارشان عبدالبهاء، به سوگ بنشینند. از اینرو قدردانی انگلیسیها از عبدالبهاء تا جایی پیش رفت که سرکمیسر عالی انگلیس در فلسطین، خود را موظف دانست تا پیش از همه، ادای احترام خود را به جنازهی عبدالبهاء ابراز دارد.
پس از تعطیلی مدرسهی وحدت کاشان و ناکام ماندن تلاش بهائیت برای بازگشایی مجدد آن، عبدالبهاء به صورت مستقیم با سفیر انگلیس در ایران، وارد مکاتبه گشت و با لحنی تملق آمیز، خواستار بازگشایی مجدد این مدرسه شد. این در حالیست که با در نظر داشتن دولت فعالیتهای استعماری انگلیس، اقدام پیشوای بهائیت در واقع یک رویکرد ضدملّی به شمار میآید.
عبدالبهاء، عامل نجات خود و پیروانش در ماجرای اشغال فلسطین به دست انگلیس را «معجزهی بزرگ» معرفی نموده است. اما جالب است بدانیم در حالی عبدالبهاء تلاش داشت تا نقش استعمار انگلیس را در نجات خود مخفی کند که جانشین او (شوقی افندی)، از نقش مستقیم انگلیس در نجات جان عبدالبهاء و پیروانش پرده برداشته است.
ادوارد براون که نزد بهائیان از جایگاه ویژهای برخوردار است، در مقدمهی خود بر کتاب نقطة الکاف، ریشهی فرقهی بابیت و مسلک شیخیه را یکی دانسته است. اما این ادعا زمانی بیشتر تقویت میشود که مدعی قائمیت بابیت، خود را شاگرد مکتب شیخیه میدانسته و از عقاید باطل پیشوایان شیخی، برای توجیه قائمیت خود و ادعای نسخ اسلام استفاده کرده است.
با توجه به اشغال بسیاری از مناطق ایران به دست امپراطوری روستزار؛ دولت روس بر آن شد تا بافت جمعیتی این شهرها را تغییر داده و مسلمانان را در اقلیّت قرار دهد. از این رو شهرهایی چون بسیاری از شهرهای مناطق اشغالی را جولانگاه اقامت و تبلیغ ضداسلامی بهائیان قرار داد و اجازهی تأسیس اولین مشرق الأذکار را در خاک خود صادر کرد.
با در نظر داشتن تمام اسناد ارتباط بهائیت با استعمار، امانالله شفا (از بهائیان بازگشته از این فرقه)، نظریهای در خصوص تابعیت روسی پیامبرخواندهی بهائیت مطرح نموده است. او معتقد است که حضور کنسول روس در دادگاه محاکمهی حسینعلی نوری و دفاع از او، خود گواه بر تابعیت روسی پیامبرخواندهی بهائی و استفاده از مقرارات کاپیتولاسیون دارد.
پس از ماجرای ترور ناصرالدینشاه که با برنامهریزی پیامبرخواندهی بهائیت صورت گرفت و به زندانی شدن او انجامید، سفیر دولت استعماری روس تزار، تلاش وافری برای حفظ و صیانت از او نمود. اما به راستی پیگیری جدی سفیر دولت اجنبی استعمارگر، برای نجات جان و آزادی بهاء، چه معنایی جز جاسوسی و ذینفعی او برای استعمار میدهد؟!
بهائیان در حالی سعی بر انکار ارتباط پیامبرخواندهی بهائیت با استعمار روستزار دارند که وی صراحتاً، به حقوقبگیری خود از امپراطوری روس تزار اعتراف کرده است. با این حال، چگونه یک مواجببگیری امپراطوری ظالم، ستمگر و غاصب میتواند پیامبری الهی باشد؛ حال آنکه خدای تعالی صراحتاً از تکیه بر ظالمین نهی کرده است.
پیامبرخواندهی بهائیت، انتقال جسد میّت را به مسافتی بیش از یک ساعت حرام اعلام کرده است. این در حالیست که پیامبرخواندهی بهائی و عبدالبهاء، دستور به انتقال بقایای جنازهی علیمحمد باب از تبریز به تهران و سپس عکا داده و آن را در کوه کرمل دفن کردند. آری؛ گویا این اغنام البهاء هستند که تنها موظف به انجام احکام ساختگی او هستند!
حجت زنجانی (سرکردهی بابیان شورشی زنجان)، پس از ارتکاب جنایات فجیع، هنگامی که ادامهی جنگ با قوای دولتی را به ضرر خود دید، دست به دامن دولتهای خارجی، خصوصاً روستزاری شد. اما به راستی چگونه ممکن است یاران مهدی موعودی که از بارزترین صفاتتش دادگستری است، از حکومتی کافر و ظالم، طلب کمک نمایند؟!
شوقی افندی، کتمان عقیده را حرام دانسته و حتی در جایی که ابراز عقیده منجر به تلف جان شخص محترمی شود، باز هم ابراز عقیده را بر نجات جان آدمی مقدم دانسته است. اما شوقی افندی در حکمی متناقض، کتمان عقیده در خصوص نوع دفن اموات بهائی (به سمت قبلهی مسلمانان) را تا قبل از علنی شدن مسلک بهائیت، جایز برشمرده است!