بهائیت
بهائیان همواره در تلاشند تا هرگونه وابستگی خود را به رژیم کودککش صهیونیستی کتمان و اصطلاحاً دمب خروس را پنهان نمایند. این در حالیست که در یکی از شواهد ارتباط نزدیک بهائیت با رژیم صهیونیستی؛ نخستوزیر پیشین رژیم صهیونیستی «ایهود اولمرت»، وجود بهائیان در ایران را مانع از حملهی ارتش اسرائیل به تأسیسات کشورمان عنوان کرد.
مبلّغان بهائی در پیج تبلیغی خود، تلاش نمودند تا حکم اسلام در خصوص حرمت گوشت خوک را مورد خدشه قرار دهند. این در حالیست که نه تنها اسلام، بلکه به حکم سایر ادیان الهی و عقل سلیم، مصرف گوشت خوک حرام و ممنوع است. با این حال، با چه رویی بهائیت میتواند خود را دینی الهی بنامد و لزوم تطبیق دین با علم و عقل را از آموزههای خود برشمارد؟
شوقی افندی در حالی کتمان عقیده را در هر شرایطی مذموم دانسته که عبدالبهاء از ایامی در بهائیت یاد کرده که به ایام تقیه شهرت دارد. با این حال، چگونه نویسندگان بهائی برای توجیه حکم شوقی افندی، از صراحت تمام نوشتهجات پیشوایان بهائی بر ممنوعیت تقیه یاد کردهاند؟! آیا این چیزی فرای دروغ پراکنی و جعل تاریخ بهائیت است؟!
هرچند در دوران دیکتاتوری پهلوی، بهائیان از نفوذ بسیاری در ارکان حکومت برخوردار بودند، اما در همان زمان هم فعالیتهای جاسوسی و کارشکانهی خود در ایران به پیش میبردند. اما به راستی، تصریح نهاد اطلاعاتی رژیمِ حامی بهائیت، به جاسوسی بهائیان برای صهیونیستها، حکایت از ماهیت پلید رهبران این فرقه و عمق رابطهی آنان با اسرائیل دارد.
یکی از عواملی که موجب شده تا فرقهی بهائیت از پایگاهی مردمی برخوردار نباشد، وابستگی آن به حکومتهای ظالم میباشد. از اینرو، روابط سرکردگان بهائیت با مقامات اسرائیل، گویای پیوند شوم میان این دو غدهی سرطانی است. اما به راستی، چگونه بهائیت خود را دینی الهی مینامد در حالی که از پشتیبانی رژیم غاصب و کودککش صهیونیستی بهره میبرد؟!
دیوید بن گوریون از مهمترین پایهگذاران رژیم جعلی اسرائیل محسوب میشود. وی از عوامل مستقیم قتلعام دیر یاسین، عملیاتهای تروریستی انفجار هتل ملک داوود و هتل سمیرامیس و ارتکاب جنایات علیه مصر و الجزایر میباشد. با این حال، سران تشکیلات بهائیت، از روابط خود با این شخص خونخوار، به عنوان افتخاری برای بهائیان یاد کردهاند.
رهبران فرقهی بهائیت، صراحتاً بقای حیات خود را وابسته به اسرائیل دانستهاند. از اینرو روحیه ماکسول (همسر شوقی افندی)، بهائیت و اسرائیل به حلقههای زنجیر به هم پیوسته تشبیه کرده است. اما به راستی چگونه میتوان بهائیت را دینی الهی برشمرد و در عین حال، بقای آن را به پیوند با رژیم غاصب و کودککش اسرائیل مشروط کرد؟!
در حالی که بهائیان درصدد انکار روابط خود با اسرائیل هستند و تلاقی این دو غدّهی سرطانی در فلسطین را اتفاقی میدانند، لازم است بدانیم که حتی پیش از تأسیس اسرائیل، روابط نزدیکی میان بهائیت و صهیونیستها برقرار بوده است. همچنان که نامهی شوقی افندی به سازمان ملل و ابراز خرسندی او از تشکیل دولت صهیونیستی، گویای این واقعیت است.
پس از تبعید پیامبرخواندهی بهائی و یارانش به فلسطین، پیوند بهائیت با یهود و دستگاه استعماری گسترش یافت. در خلال همین روابط نزدیک بود که اخبار و تصمیمات پشتپردهی محافل صهیونیستی، به رهبران بهائیت منتقل میشد. اما جالب آنست که پیشوایان بهائی، تصمیمات و اخبار واصله به خود را به عنوان پیشگویی، به خورد پیروانشان میدادند.
اندکی پس از استقرار کمپانی ساسون در بمبئی و بوشهر و پیش از پیدایش بابیت، در سال 1839 میلادی، جمعی از یهودیان ساکن ایران بدون هیچگونه فشاری به صورت دستهجمعی مسلمان شدند. عمدهی این افراد بعدها به هستههای مرکزی و حامیان جریان بابیت و بهائیت مبدل گشتند. لذا میتوان گفت که شکلگیری بابیت و بهائیت، با دخالت مستقیم یهود بوده است.
استعمار انگلستان برای پیشبرد اهداف سلطهطلبانهی خود در قارهی آفریقا، به حمایت از ترویج بهائیت در این قاره روی آورد؛ تا در صورت عدم پیوند مردم با مسیحیت، لاقل با گرایش به بهائیت، از آیین آزادی بخش اسلام فاصله گیرند. از اینرو با شروع فعالیتهای تبلیغی، پس از مدتی خبر موفقیت طرحهای بهائیت در این قاره اعلام شد.
در بحبوحهی جنگ جهانی اول، هنگامی که ارتش انگلیس وارد حیفا شد، عبدالبهاء (که تا پیشتر، انبارهای غلّات خود را از ارتش عثمانی مخفی کرده بود) تأمین آذوقهی ارتش متجاوز انگلیس را بر عهده گرفت. اما مگر پیشوایان بهائی، اولین بشارت خود را محو جنگ معرفی نکرده بودند، پس چرا برای ادامهی جنگ و اشغالگری با ارتش انگلیس همکاری کردند؟!
مبلّغان بهائی مدعیاند که عبدالبهاء، خیانت به وطن را گناهی نابخشودنی دانسته است. اما اگر چنین است، پس عبدالبهاء با جاسوسی خود برای انگلیس و خیانت به عثمانی، مرتکب این گناه نابخشودنی شده است. چرا که او پس از تبعید از ایران، تابعیت عثمانی پیدا کرد و لقب افندی را برای خود برگزید و در ظاهر، در حق این حکومت دعاگویی میکرد.
شوقی افندی مدعیست که حاکم عثمانی در نظر داشت تا در صورت دستیابی، عبدالبهاء را به جرم حمایت و تأمین آذوقهی شهروندانش مجازات کند و به همین دلیل انگلیس از او حمایت کرده است. اما به راستی کدام عقل سلیمی میپذیرد، حمایت استعمارپیری که دستش به خون میلیونها انسان آلوده است، بخاطر کمک به مردم از عبدالبهاء حمایت نموده؟!