ملی گرایی
از ابتدای ظهور اسلام، شخص محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله) مورد حمایت و تمجید برخی افراد و از سوی دیگر مورد دشمنیها و خصومتهای برخی گروهها قرار گرفتند. اما جالب است بدانیم که دربار ساسانی هم از این مسئله مستثنا نبود. از لحظهی تولد پیامبر، برخی از شاهزادگان و نجبای ساسانی به حمایت از ایشان اقدام نمودند و این امر تا سالیان بعد همچنان ادامه داشت...
ناسيوناليسم در ايران با محور قرار دادن باستان گرايي منهاي ايران دوران اسالم و تاكيد بر جدايي دين از سياست برآيندي بود، از تصورات رمانتيك پيرامون گذشته ايران و هويت ايراني که همواره با افراط و تفريط و عدم در نظرگرفتن واقعيتهاي تاريخي، سنن، آداب و رسوم و فرهنگ غني و ارزشمند ايراني – اسالمي قرين بوده است. ناسيوناليسم ايراني در عصر سلطنت رضا شاه و محمدرضا شاه در قالب گفتماني غالب ترويج گرديد...
هدف اصلی تاریخ نگاری حکومتی عصر پهلوی اول، به ویژه در متون آموزشی و درسی، در جهت القا و تثبیت این باور قرار گرفت که رضا شاه شخصیتی ملی و وطن پرست، ضد اجنبی، از تبار دودمان های ملی ایران باستان و احیا کنندهی عظمت منسوب به ایران عهد باستان است و مردم ایران نیز در طول تاریخ همواره ملتی شاه دوست و شاه پرست بوده اند...
آنچه در این نوشتار میآید به نوعی رمزگشایی از سرنوشت حیرتانگیز پوراندخت دختر خسرو پرویز است. دربار ساسانی او را از روی ناچاری و در اثر «معضلِ بیمردی» و «خالی شدنِ عرصه از مردان» به پادشاهی رساند، لیکن برخی رفتارهای مخفیانه و شگفتانگیز او سبب شد تا پس از مدتی به طرزی رازآلود از صفحهی روزگار محو گردد..
در اواخر عُمر امپراتوری ساسانی، دو تن از دختران خسرو پرویز به نامهای پوراندخت و آزرمیدخت پادشاه ایران شدند. همین امر برای برخی از جریانات باستانگرا نماد احترام به زن قلمداد میشود. اما با مطالعهی دقیق تاریخ به شواهدی حیرتانگیز دست مییابیم که نشان میدهد حقیقت دقیقاً خلاف آن چیزی است که این جریانات به خوردِ افراد ساده لوح میدهند...
درباره اسلام آوردن ایرانیان هرچه پیشتر میرویم، درهایی نوتر و شگرفتر به روی خردمندان گشوده میگردد. از آن جمله میتوان به سخنان عبدالحسین زرینکوب، در کتاب "دو قرن سکوت" و "کارنامه اسلام" اشاره کرد که فرمودند، هرچند فتح ایران با خشونت نظامی همراه بود، اما مسلمان شدن ایرانیان به زور شمشیر نبود. بلکه اکثر ایرانیان از روی اختیار و شوق مسلمان شدند...
در روزهای آخر زندگانی پیامبر، شخصی به نام «عيهلة بن كعب عنسى» مشهور به «اَسوَد عَنسی» در يمن ادعای نبوت نمود و گروهی را دور خود گرد آورد. جالب است بدانیم که این شخص و پیروانش به دست ایرانیان یمن (که مسلمان شده بودند) مجازات شدند. حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) سه ایرانی را به عنوان فرماندهان ارتش اسلام قرار داد و این سه نفر با تمام وجود ...
بسیاری از نواحی ایران با صلح به دست عرب فتح شد. از جمله این سرزمینها، آذربایجان بود که در این نوشتار به حکایت فتح آن میپردازیم. پس از اینکه همدان به دست سپاهیان عرب فتح شد، عمر دستور حرکت به سمت آذربایجان را صادر نمود. سپاه عرب به سمت آذربایجان روانه شد. این سپاه در میانهی راه با اسفندياذ پسر فرخزاد مواجه شد و این نخستین مواجههی دو لشکر بود
ظلم و ستمهای موبدان زرتشتی و شاهان ساسانی به مردم، سبب شد تا آنان چنان از دین و دولت ساسانی متنفر گردند که در زمان فتح ایران به دست سپاه عرب، مردم اصفهان (جِی) حاضر نشدند از نماینده حکومت ساسانی حمایت کنند و در پایان نیز میان مردم اصفهان و سپاه عرب با یکدیگر صلح کردند و اصفهان با صلح به دست مسلمین فتح گردید.
امام علی (علیه السلام) بارها بر رعایت عدالت در میان عرب و عجم تأکید و رفتار کردند. وی به خاطر چنین عملکردی حمایت بسیاری از سران عرب را از دست دادند، اما هیچگاه حاضر به بیعدالتی در حق مردم غیرِ عرب نشدند. ایشان برخلاف مدعیانِ امروز انسانیت، ابداً شیوهی نژادپرستی را پیش نگرفتند...
سیاهجامگان گروهی از مردم خراسان بودند که به فرماندهی ابومسلم خراسانی علیه بنیامیه قیام کردند. اینان هرچند از بنیامیه و حکام عرب خرسند نبودند، اما به شدت پایبند اسلام و مکتب اهلبیت بودند و شعائر اسلامی و شیعی به روشنی درمیان آنان رواج داشت. این نوشتار به وسیلهی اسناد تاریخی به بیان وابستگی و پایبندی سیاهجامگان به قرآن و عترت میپردازد...
پژوهشگران باانصاف تردیدی ندارند که گرچه ورود عرب به ایران با جنگهایی همراه بود، اما سیر مسلمان شدن ایرانیان متفاوت از خشونتهای نظامی بود. اکثر ایرانیان از روی اختیار مسلمان شدند و این امری است که متون معتبر تاریخی بر آن صحه میگذارند. از همین روی میبینیم که ایرانیان بیش از هر ملتی برای ترویج و نشر اسلام جان فشانی کردند....
میرفطروس آنقدر با تشیع دشمنی دارد که حتی سلسله صفویه را به دلیل تعلق خاطر به تشیع مورد حمله قرار می دهد و در سخنی سراسر کذب و بی پایه و بی بنیاد مدعی می شود: «در قرن شانزده میلادی، هویت ملی ما، زیر آوار نوعی هویت مذهبی (شیعی) مدفون شده بود» .نکته عجیب و تلخ اینجاست که «مسعود لقمان» جمع آورنده کتاب «ایران در گذر روزگاران» که مصاحبه های کتاب با میرفطروس و عباس میلانی و دیگران را انجام داده است،
برای اولین بار برخی مستشرقان فراماسونر نظیر «مونتگو مری وات» عنوان کردند و هدف آنها از طرح این مدعا، تخطئه فرهنگ و هویت اسلامی و رویارو و در تقابل قرار دادن هویت اسلامی در ایران با مفهوم جعلیِ ناسیونالیستی ای که آنها تحت عنوان «هویت ملی» فارغ از دین و مذهب جعل کرده بودند، بوده است. تئوری مونتگو مری وات آن قدر سُست و بی پایه و مایه بود که مورد توجه محققان تاریخ غربی نیز قرار نگرفت، اما در ایرانِ دوران پهلوی، ایدئولوگ های ناسیونالیست کارگزار رژیم پهلوی به ترویج آن پرداختند