مباحث روایی
در برخی از روایات، منکرین را به گمراهان تشبیه کرده است و در برخی دیگر از این روایات، انکار ولایت مولا (علیه السلام) را سبب برانگیخته شدن خشم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دانسته و در برخی دیگر از روایات آمده است، که انکار ولایت حضرت علی (علیه السلام) برابر با انکار رسالت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) است.
اهل سنت، با پیشینه فکری خلافت، به تفسیر آیهی اولی الامر پرداخته و برای اینکه به جریان خلافت صدمهای وارد نشود، گفتند: مراد از اولی الامر، «حاکمان» هستند، در حالیکه صریح آیهی قرآن، اولی الامر را دارای مقام عصمت میداند، و همانگونه که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: آنان ائمه اثنی عشری هستند، که اطاعتشان واجب است.
حدیث دوات و قلم از احادیث متواتر و قطعی در منابع اهلسنت است و مورد انکار هیچ محدث و مورخی نیست. اگرچه برخی از معاندین آن حدیث را نقل نکردند و یا اگر نقل کردند، نام شخص توهین کننده به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را ذکر نکردند، ولی در بسیاری از منابع دست اول و معتبر همچون بخاری و مسلم ذکر شده است.
شافعی در کتاب «الأم» از وهب بن کیسان روایت کرده: «تمام سنّتهای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از او تغییر یافت، حتّی نماز.» بنابراین طبیعی است در چنین جو و فضایی (ممنوعیت نقل احادیث نبوی)، «سنّت»، جای خود را بدعتها دهد؛ چنان که خود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز چنین روزگاری را پیشبینی کرده بود.
افرادی اصرار دارند به اینکه آیه تطهیر شامل زنان پیامبر هم میشود، تا در نتیجه به مقصودشان برسند واثبات کنند که عایشه هم جزو آیه تطهیر میباشد، واین درحالی است که میتوان از کتب خود اهل سنت خلاف آن را ثابت کرد. مثلاً آلوسی در تفسیر روح المعانی میگوید: «همسران پاکیزه پیغمبر، در اهل بیتی که یکی از ثقلین هستند، داخل نیستند.»
متأسفانه بخاری و مسلم که اهلسنت، شاید حدود هشتاد درصد از دین خود را از این دو منبع میگیرند، در روایاتشان به جای رجوع به اهلبیت به افرادی اعم از نواصب، ضعفای در نقل روایت، طرد شدگان در علم حدیث و افراد غیر قابل اعتماد و آن هم بر اساس مبانی رجالی معتبر نزد خودشان تکیه نموده و روایاتشان را نقل نمودهاند.
با اینکه پیامبراکرم از آغاز دعوت علنی به اسلام تا زمان رحلتشان، بارها به جانشینی حضرت علی تصریح کرده بود و در موارد متعدد افضلیت امیرالمؤمنین را متذکر شده بود، باز نگران حال آینده امتش بود. چون پیشرفت و تعالی و سلامت امت اسلامی، در گرو خلافت و امامت حضرت علی (علیه السلام) بود و ستم بر ایشان بهمنزله ستم بر حکومت اسلامی بود.
داستان خرافی جسّلسه علاوه بر خرافی بودن آن، هر خوانندهای به خوبی میتواند به جعلی آن پی ببرد؛ اینکه پیامبر اکرم گفتههای «تمیم داری» یهودی تازه مسلمان را به عنوان مهر تأییدی بر صحت گفتههای خود میگیرد و پس از شنیدن این ماجرا از زبان وی تصمیم میگیرد که آن را در یک اجتماع بزرگ و رسمی به آگاهی دیگر مسلمانان نیز برساند.
سنّت شریف نبوی پس از رحلت جانگداز پیامبر خدا با ممانعت شدید در عرصه نقل و نوشتار مواجه گردید و تا حدود یک قرن که بسیاری از حاملان و ناقلان حدیث از دنیا رفته بودند، ادامه یافت. بنابراین طبیعی است در چنین جو و فضایی، سنّت، جای خود را به بدعتها دهد؛ چنانکه خود پیامبر نیز چنین روزگاری را پیشبینی کرده بود.
معرفی حضرت علی (علیه السلام) به عنوان وصی و جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله) نخستین بار در جمع خویشاوندان، صورت گرفت که به دنبال نزول آیه «وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ» بوده است. معرفی حضرت علی (علیه السلام) توسط رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به همین یک بار خلاصه نشده و حضرت، در موارد متعدد، علی (علیه السلام) را به عنوان وصی خود معرفی کرد.
بخاری و مسلم در صحیح خود آوردهاند، هنگامیکه ابوموسی اشعری حدیث استیذان را برای عمر بن خطّاب نقل کرد، عمر از وی نپذیرفت و او را تهدید کرد که اگر برای حدیث خود از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دو شاهد نیاورد، او را چنین و چنان کند؛ به همینرو، او ناچار شد دست به دامان خردسالترین صحابه، ابو سعید خدری گردد.
علاوه بر آیاتی که خداوند در آن، امامت حضرت علی (ع) را بیان کرده است، پیامبر اکرم (ص) به دستور خداوند، از ابتدای دعوت علنی تا هنگام وفاتش بارها حضرت علی را بهعنوان جانشین و خلیفه خود به مسلمانان معرفی کرد، و حجت را برای مسلمانان تمام کرد، نخستین اعلام ولایت حضرت علی (ع) بعد از سه سال دعوت پنهانی، با نزول آیه انذار صورت پذیرفت.
با توجه به زمینهای که عمر بن خطّاب برای کعب الاحبار فراهم کرد، مزّی در کتاب تهذیب الکمال میگوید: شخصیتهای بزرگی از صحابه و تابعین از کعب الاحبار نقل روایت کردهاند، که نکته قابل تأمل آنها روایت صحابی از تابعی است. چرا که قاعده این است، که نسل بعدی از نسل پیشین روایت کند، امّا درباره کعبالاحبار قاعده بر عکس شده است.
با مطالعه کتابهای روایی و تفسیری اهل سنت، به روایاتی برمیخوریم که در اصطلاح علمای علم حدیث، آن را اسرائیلیات میخوانند. «اسرائیلیات» اصطلاحی در علوم اسلامی، بهویژه در زمینه تفسیر و علوم حدیث است. این روایات، از نوع قصص و مفاهیم است که در قرآن و از احادیث نبوی نیست، بلکه از تعالیم و کتب امتهای پیشین بهویژه یهود بوده است.