تاریخچه
سید محمد نوربخش از پرمدعاترین اقطاب صوفیه بوده است که خود را عالمترین افراد معرفی کرده است که صاحب تمام علوم ظاهری و باطنی است که در ریاضی استاد افلاطون و در سایر علوم بر ابنسینا برتری دارد. اما مهمترین ادعای نوربخش ادعای مهدویت اوست که کشف و شهودهای صوفیه را در اثبات ادعای خود آورده و خود نیز اعتراف میکند که به اجبار بزرگان صوفیه ادعای مهدویت کرده است.
آئین هندو و بودا یکی از منابع خارجی و غیراسلامی در عرفان تصوف است که به دلایل مختلف همچون مراودههای آنان با صوفیان و برخاستن عدهای از صوفیان از نواحی بلخ و هند و گسترش عقائد هندو در بین مسلمان، سبب شد که تصوف خیلی از عقائد آنان را در بین خود رواج دهند. در حالیکه این مصداق بارز بدعت است.
بسیاری از تحریفهایی که در ادیان رسمی و آسمانی واقع شده، از روی عمد، آگاهانه و از جانب دانشمندان همان دین بوده است. در بسیاری از موارد علمای ادیان، به سبب عوامل نفسانی خویش، دین و کتاب خدا را تغییر دادهاند. حسن بصری یکی از اشخاصی بود که در صدر اسلام انحراف ایجاد کرد. نمونهای از انحراف عمدی میتوان علی بن ابی حمزه بطائنی را نام برد. او از اصحاب و راویان امام صادق و امام کاظم (علیهما السلام) و از سران واقفیه است.
حلاج کسی است که به اتهامات مختلف حکم به تکفیر او داده شد. صوفیان درباره اتهام او می گویند حلاج به علت آنکه اسرار را فاش کرد متهم شد و سرانجام اعدام گردید. آنچه که در میان عامه مردم مطرح است آن است که فقها تنها گروهی بودند که او را تکفیر کردند. اما با بررسیهای صورت گرفته معلوم میشود علاوه بر فقها تعدادی از صوفیان مطرح زمان حلاج معتقد به انحراف فکری و عقیدتی حلاج بودند.
دربارهی مذهب منصور حلاج، اینکه او شیعه بوده یا غیرشیعه، اقوال مختلفی ذکر شده که بعضی از نویسندگان او را بهخاطر افکار و عقاید باطل، از مذهب تشیع خارج و او را جزو شیعیان ندانستند. اما عدهای دیگر از نظریهپردازان خصوصا موافقان حلاج، برای اثبات تشیع وی، اقوالی را ذکر کردند که خالی از اشکال نیست.
از انحرافات مهم و اساسی منصور حلاج که سبب به دار آویخته شدن وی شد، شطحیات و سخنان کفرآمیز او بود، که بعضی از سران صوفیه، طرفدار این شطحیات و نظرات کفرآلود حلاج بوده و توجیهاتی ناروا و کذب، ذکر کردهاند تا شطحیات این شخص را به گونهای سرپوش بگذارند.
اقطاب صوفیه به وسیله اجازه نامه از قطب قبلی سلسله خود را اثبات کرده ولی بعضی از اقطاب، همچون صفی علیشاه که قادر به ارائه این اجازهنامه نبوده به طور کامل اعتباری برای اجازهنامه قائل نشده است، لذا برای اثبات خود و سلسله خویش دست به سخنان و بدعتهای زیادی زده است تا از طریق این عوامفریبی به شأن و جایگاه خود در حد یک قطب بیافزاید.
ملامتیان گروهی از صوفیان و عـارفان بـودند کـه، از قرن سوم هجری به بعد، به صورت طریقهای متمایز از دیگر طریقتهای عرفانی ظهور یافتند. این گروه با تظاهر به ارتکاب اعمال خلاف شرع سعی داشتند تا ریاکاری را از اعمال خود دور کنند. درباره تاریخ این تفکر دو نظر وجود دارد یکی اینکه از قرن سوم پدید آمد و دیگری آنکه این تفکر با وجود صوفیه در بطن عقاید صوفیه وجود داشته است.
صوفیه بارها برای جلب مشروعیت و مقبولیت خود با جعل تاریخ، بزرگان خود را به ائمه اطهار(ع) پیوند زدهاند، از جمله ابراهیم ادهم را از اصحاب خاص امام سجاد(علیهالسلام) برشمردهاند درحالیکه ادهم وقتی به مکه میرسد که 61 سال از شهادت حضرت گذشته بوده یا بایزید بسطامی و معروف کرخی را اصحاب سر ائمه معرفی کردهاند در حالی که هیچ تناسب تاریخی با یگدیگر ندارند.
کسانی که درباره تصوف سخن گفتهاند، درمورد اینکه اولین بار به چه کسی صوفی گفتهشد، اختلاف کردهاند. با استقرائی که در کتابهای ایشان بعمل آمده است، چند نظر دراینباره استخراج شده است. گروه کثیری ابوهاشم کوفی را اولین صوفی مینامند. عدهای نیز حسن بصری و افرادی دیگر را اولین صوفی میدانند.
یکی از منابعی که برخی از محققین معتقدند صوفیه از آن گرفته شده است، آیین مانی است. شباهتهایی که میان صوفیه و مانویان وجود دارد منشا این نظریه شده است تا جایی که برخی عقاید صوفیه را عینا همسنگ عقاید ذکر شده در آیین مانی میدانند. با این حال نمیتوان عقاید مانویه را به عنوان تنها منشا تصوف نام برد، ولی میتوان گفت عقاید ایشان تاثیر زیادی در تصوف داشته است و درحقیقت تصوف برخوردار از نوعی آیین التقاطی است.
سلسله کبرویه منسوب به شیخ نجمالدین کبری (م 618 ه.ق) و از جمله سلاسلی که در طول قرون و پس از دوران بنیانگذار آن، یعنی شیخ نجمالدین کبری چندین بار دستخوش انشعاب شده است. در این میان قصد داریم به نحوه انشعاب در سلسله کبرویه بعد از خواجه اسحاق ختلانی که ختم به دو سلسله نوربخشیه و ذهبیه شده است، اشاره کنیم.
یکی از سلسلههای صوفیه اویسیه میباشد که سیر سلوکی این فرقه با بقیه فرقههای صوفیه تفاوتهایی دارد. این فرقه را منسوب به اویس قرنی میدانند و علت نامگذاری طریقه خویش به اویسیه آن است که اویس موفق به دیدار حضرت رسول اکرم (ص) نشد، به همین دلیل پیروان این فرقه نیز بدون پیر و مرشد طی طریق می کنند، اما امروزه برخلاف آنچه عقیده اویسیه به آن تعلق گرفته است، این فرقه محصور در تشکیلات فرقهای شده است.
حسین بن منصور حلاج نه تنها موجب انحراف بسیاری از مردم عوام شد، بلکه برخی از خواص را نیز به بیراهه کشاند و مسبب گمراهی ایشان گشت. برخی از صوفیان سعی کردهاند چهرهای موجه از حلاج به نمایش بگذارند، اما توجیهات عجیب ایشان نیز نتوانسته ننگ انحراف عمیق او را جبران کند و وی را از اتهاماتی که تاریخ متوجه او ساخته، مبرا سازد.