نقش آداب بودایی و هندی در تکوین تصوف
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از منابع خارجی و غیر اسلامی، که افکار و عقائد خاص آنان در تصوف وارد شده، آداب و رسوم مکاتب شرقی، خصوصاً بودایی و هندی است که در آثار و اعمال صوفیان رسوخ کرده، که در واقع یک نوع بدعت و عملی غیر شرعی به حساب میآید.
از آداب خاصی که هندوها و بوداییها در مراسم صوفیانهی خود انجام میدهند، ریاضتهای مختلف، سخت و طولانی است که به اشکال گوناگون، آن را در عبادات خود به کار میگیرند. مانند «ذکر گفتن» که هر چند اصل آن، در اسلام تأیید و تأکید شده، اما بهگونهای که امروزه در میان صوفیان رواج دارد، مورد تأیید اسلام نیست. نویسندگان تاریخ فلسفه در جهان اسلامی در اینباره گفتهاند: «از آثار هندى در تصوف اسلامى، خرقه اى است كه مريد به هنگام دخول در جماعت صوفيه مىپوشد. و اين خرقه که رمزى است از فقر و اعراض از عالم ديگر، به كار بردن سبحه(تسبیح) و گفتن ذكر است كه در اسلام شيوع فراوان دارد. كرمر در كتاب خود موسوم به طرحهايى در تاريخ فرهنگ گويد: صوفيان مسلمان از هنديان، روش رياضت به وسيله ذكر را فراگرفتند، همچنانكه «روش تنفس» را، كه موجب وصول به انجذاب روحى مى شود.»[1]
صوفیان در جلسات خود برای ذکر گفتن، بدعتهایی همچون فریاد زدن و صیحهکشیدن و سر تکاندادن با ضربهای مختلف و همراه آن به موسیقی گوشدادن و... به کار میبرند، که فیض کاشانی نیز درباره این جلسات صوفیانه میگوید: «قومی خود را از اهل ذکر و صوفی معرفی میکنند، خرقه میپوشند و حلقهی ذکر سر پا میکنند و اختراع اذکار میکنند و تغنی بهاشعار مینمایند و فریاد میزنند... سنت را ترک کردند و بدعتها را ملتزم شدند. فریاد زدن و صیحه را عبادت نام گذاردند کأن خدا بانگ آنها را نمیشنود، پاک و منزه است ذات احدیت از اینکه چیزی بر او مخفی باشد.»[2]
این در حالی است که در آیات و روایات، اصلاً چنین ذکری وارد نشده و بر عکس، از نشانههای یک شیعه، ذکر در خلوت میباشد، که نشان از آهسته گفتن ذکر و آرامش و طمأنینه داشتن است چنانکه امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: «شیعتنا الذین اذا خلوا ذکروا الله کثیرا.[3] شیعیان ما کسانی هستند که وقتی خلوت میکنند خدا را بسیار یاد میکنند.»
از دیگر اعتقادات هندوییسم و بودیسم، که در تصوف نیز وارد شده، عقیده به فناست که صوفیه آن را فنا، محو و استهلاک مینامد، که بنا بر نظر دکتر غنی از صوفیهشناسان معاصر، عقیده به فناء فی الله در تصوف، خصوصاً در تصوف خراسان، مقتبس ازتعالیم بودایی و هندی است، که هزار سال قبل از اسلام در شرق ایران از جمله بلخ و بخارا رواج داشته است. «نکته مهمی که باید متذکر بود این است که متجاوز از هزار سال قبل از اسلام، مذهب بودایی در شرق ایران یعنی بلخ و بخارا و نیز ماوراءالنهر شایع بوده و صومعهها و پرستشگاههایی معروف داشته و مخصوصاً صوامع بودایی بلخ بسیار مشهور بوده است. در قرون اول اسلامی، بلخ و اطراف آن از مراکز بسیار مهم تصوف شده و صوفیان خراسان در تهور فکری و آزادمنشی پیشرو صوفیان به شمار میرفتهاند و عقیده «فناء فی الله» که تا اندازهای مقتبس از افکار هندی است، بیشتر به دست صوفیهای خراسانی از قبیل بایزید بسطامی و ابوسعید ابوالخیر ترویج میشده است.»[4]
دسته ای از بزرگان و مشایخ طبقه اول صوفیه مانند فضیل بن عیاض متوفای 187 ق، شقیق بلخی 174 ق، داوود بلخی 174 ق و همچنین ابراهیم ادهم که امیرزاده بلخی بوده، همه از بلخ بودهاند. بایزید بسطامی دربارهی استاد خود، ابوعلی سندی که از اهالی سند و نواحی بخاراست، گفته است: «که من از بوعلی علم فنا در توحید میآموختم و بوعلی از من الحمد و قل هوالله.»[5]
با این اقوال و اقوال دیگر در مورد عقاید هندی و بودایی، که تفصیل آن در کتابهای مربوطه آمده نتیجه میشود که تصوف، خیلی از عقائد و رسوم خود را از منابع غیر اسلامی نظیر هندو و بودا اخذ کرده است.
پینوشت:
[1]. فاخوری، حناجر، خليل، تاريخ فلسفه در جهان اسلامی ، مترجم ، عبد المحمد آيتی، تهران، انتشارات علمی فرهنگی،1373، ص251.
[2]. محلاتی، ذبیح الله، کشف الاشتباه، تصحیح فردوسی، قم، انتشارات نسیم ظهور، 1389، ص 300 - 301.
[3]. کلینی ، محمد بن یعقوب، کافی، مترجم مصطفوی، ناشر اسلامیه، تهران، 1369، ج4، ص499، ح2
[4]. غنی قاسم، تاریخ تصوف در اسلام، انتشارات زوار، تهران، 1386، ص156.
[5]. الهامی، داود، عرفان اسلامی و عرفان التقاطی، انتشارات مکتب اسلام، 1374، ص36 و 37.
افزودن نظر جدید