اقوال ضعیف در گرایش حلاج به تشیع

  • 1395/09/22 - 19:34
درباره‌ی مذهب منصور حلاج، اینکه او شیعه بوده یا غیر‌شیعه، اقوال مختلفی ذکر شده که بعضی از نویسندگان او را به‌خاطر افکار و عقاید باطل، از مذهب تشیع خارج و او را جزو شیعیان ندانستند. اما عده‌ای دیگر از نظریه‌پردازان خصوصا موافقان حلاج، برای اثبات تشیع وی، اقوالی را ذکر کردند که خالی از اشکال نیست.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ درباره‌ی افکار و عقاید منصور حلاج، اقوال مختلفی نقل شده که عده‌ای در مذهب وی اختلاف پیدا کردند، لذا بعضی او را جزو شیعیان و تمایل او به امامیه دانسته و بعضی دیگر نیز او را از شیعه بودن، طرد و وی را مخالف امامیه دانستند. در ذیل به بررسی بعضی از اقوال، که گرایش حلاج به تشیع را می‌رساند،اشاره می‌شود.
یکی از احتمالاتی که در شیعه بودن حلاج و تمایل وی به امامیه، ذکر کرده‌اند، درگیری او با خلافت عباسی بود که در بغداد به علویان پیوست و بر ضد خلافت قیام کرد که منشأ این قیام حلاج را، الگوگیری وی از قیام زنگیان ذکر کرده‌اند. چنان‌چه نقل شده  که علی محمد برقعی(رهبر قیام زنج) بسیاری از قبایل بین‌النهرین را با خود متحد ساخت و از جمله‌ی این قبایل، قبیله بنی‌تمیم بود که حسین‌بن منصور حلاج مدتها در آن زندگی کرد.[1] حلاج در یازده سالگى شاهد نهضت شیعى زنگیان برضد عباسیان بود. احتمالا وى با همین سابقه ذهنى، در بغداد به علویان پیوست و یارانى گرد آورد تا قیامى چون قیام زنگیان برپاكند و دولتى چون علویان یا زیدیان طبرستان، كه در سیاحت‌هایش با آنها آشنا شده بود، پى افكند.[2]
این قول، که حلاج، در مقابله با خلافت عباسی از نهضت زنگیان، که آنان را شیعه دانستند، الگو گرفته و لذا شیعه بودن حلاج را ثابت می‌کند، مردود است. چون بعضی از مورّخین معتبر، از رهبر زنگیان و نهضت وی به بدی یاد کردند، چنان‌چه ابن‌اثیر و طبری، رهبر قیام زنج «علی محمد برقعی» را دشمن خدا نامیده و حتی طبری نقل می‌کند که در شورش زنگیان، جمعی از قرامطه نیز دست داشتند.»[3] در مذمت قرامطه، در کتاب «تاریخ فلسفه در جهان اسلامی» نیز آمده که بسیاری از آداب و رسوم مزدکیان، مجوسان و حتی مانوی در مسلک قرامطی برای از بین بردن ارکان اسلام دیده شده است: «میان مذهب قرامطه و سبک اجتماعی مزدک و بابک، ارتباطی استوار بود... و علمای اسلامی در مسلک قرمطی، آثار هجوم مجوسان(زرتشتی‌ها) و مزدکیان و مانویان را برای انهدام ارکان اسلام آشکارا می‌دیدند.»[4.]
قول دیگری که مذهب حلاج را، تشیع می‌داند، ارتباط و رفاقت او با صوفیان شیعی است، چنانچه کامل مصطفی شیبی در شرح دیوان حلاج گفته است: «حلاج در ابتداى ورود به كوفه، با ابوعماره محمدبن عبداللّه هاشمى، که تاجرزاده و متمایل به تشیع و تصوف بود، دیدار كرد كه پس از آن، ابوعماره چنان مجذوب حلاج شد كه مدتها در بصره مروّج عقاید او بود و از جانب مریدان حلاج به «خال المؤمنین» شهرت یافت. اعتقاد یاران حلاج به ابوعماره بدانجا رسید كه عقیده داشتند روح رسول اكرم (صلی‌ الله علیه و آله) در او حلول كرده و اهوازیان او را «سیدنا»، كه عنوانى ویژه بود، می‌خواندند و او را نبى حلاج می‌دانستند.[5] آنچه از این عبارت فهمیده می‌شود، فقط صرف ارتباط حلاج با شخصی است که او متمایل به صوفی و شیعه بوده و شیعه بودن حلاج را نیز ثابت نمی‌کند و حتی حلاج در شخص ابوعماره تأثیر گذاشته، به‌گونه‌ای که او عقاید حلاج را ترویج و تبلیغ می‌کرد.
قول دیگر بر گرایش حلاج به تشیع، که قول ضعیفی است، ذکر نام ائمه ی معصومین(علیهم السلام) توسط منصور حلاج در کتاب «الاحاطة و الفرقان» می‌باشد که گفته شده نام دوازده امام شیعه از حضرت علی(علیه‌السلام) تا حضرت مهدی(علیه‌السلام) را آورده و گفته که آیه «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً»[توبه/ 36] در حقيقت‏ شماره ماه‌ها نزد خدا دوازده ماه است» به ائمه ی اثنی عشر اشاره دارد. و همچنین آمده که فرقه حلاجیه، امامان شیعه را نورى منشعب از نور خدا می‌دانند.[6]
این کلام حلاج، در کتابی ذکر شده که اولاً در دسترس ما نیست و ثانیاً نام بردن اهلبیت(علیهم‌السلام) در کتاب و فضیلتی از ایشان را ذکر کردن، دلالت بر شیعه بودن مؤلف آن کتاب نمی‌کند، مانند بعضی از بزرگان اهل سنت، که در کتاب‌های خود از ائمه‌ی معصومین(علیهم‌السلام) نام برده و حتی بسیاری از فضایل ایشان را هم آورده‌اند، اما دلالت بر شیعه بودن این مؤلفان نمی‌کند.
خلاصه درباره‌ حلاج نمی‌توان یک مذهب و دین خاصی را به او نسبت داد و فقط از جهت عقیده و گفتار وی، می‌توان او را صرفا یک صوفی نامید . چنان‌که از عطار نقل شده که حلاج در پنجاه سالگی گفته است: «تاکنون هیچ مذهب نگرفته‌ام، اما از هر مذهبی آنچه دشوارتر است بر نفس، اختیار کرده‌ام. تا امروز که پنجاه ساله‌ام، نماز کرده‌ام و به هر نمازی غسلی کرده.»[7.]

پی‌نوشت‌:

[1]. میرفطروس‌، علی‌، حلاج، تهران، نشر کار، 1359ش، ص65 .
[2]. زرین‌كوب، عبدالحسین، جستجو در تصوف ایران، تهران، نشر امیرکبیر، 1357ش، ص 264ـ266.
.[3] میرفطروس‌، علی‌، حلاج، تهران، نشر کار، 1359ش، ص66.
[4]. فاخوری، حنا؛ جُر، خليل، تاريخ فلسفه در جهان اسلامی ، مترجم ، عبد المحمد آيتی، تهران، انتشارات علمی فرهنگی،1373، ص187.
[5]. كامل الشيبى مصطفى، شرح ديوان الحلاج‏، كلن، آلمان، ‏نشر الجمل‏،2007 م‏، چاپ دوم‏، ص30ـ31.
[6]. همان، ص33.
[7]. عطار نيشابورى، فريد الدين، تذكره الأولياء، ‏ به‌تصحیح محمد استعلامی،‏ تهران، نشر زوار، چاپ23، 1391ش، ص512.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.