تولد ذهبیه نتیجه انشعاب از کبرویه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سلسله کبرویه منسوب به شیخ نجمالدین کبری (م 618 ه.ق) و از جمله سلاسلی که در طول قرون و پس از دوران بنیانگذار آن، یعنی شیخ نجمالدین کبری چندین بار دستخوش انشعاب شده است.
این سلسله در زمان حمله مغول، به ویژه در مشرق ایران، روفق فراونی داشت و مشایخ آن در عهد خوارزمیان و ایلخانان، از خراسان و ماوراءالنهر تا شام و آسیای صغیر، در نشر و ترویج این طریقت کوشیدهاند. ازجمله مهمترین مشایخ نجمالدین میتوان به افراد زیر اشاره کرد: شیخ مجدالدین بغدادی که در زمان نجمالدین کبری کشته شد (607 ه. ق)؛ سیفالدین باخرزی (659 ه. ق) در بخارا؛ رضیالدین علی لالا(اوایل سده هفتم قمری) در خراسان؛ سعدالدین حمویه (649 ه. ق) در خراسان و شام. برخی دیگر از شخصیتهای مهم این سلسله عبارتاند از: شیخ نجمالدین رازی ( 654 ه. ق) مشهور به دایه؛ عزیزالدین نسفی (بین سالهای 680 تا 699 ه. ق)؛ بهاءالدین محمد ولی، پدر مولوی؛ شیخ نورالدین عبدالرحمن اسفراینی (695 ه.ق)؛ شیخ علاءالدوله سمنانی (736 ه. ق) و امیر سید علی همدانی معروف به علی ثانی (786 ه. ق).[1]
سلسله کبرویه در زمان جانشین میر سید علی همدانی، یعنی خواجه اسحاق خَتَلانی (مقتول در 826 ه. ق) انشعاباتی یافت؛ آن به دلیل اختلاف در میان دو تن از مدعیان جانشینی، یعنی سید محمد نوربخش (869 ه. ق) و سید عبدالله برزش آبادی (890 ه. ق) بود و گروهی به نام نوربخشیه طرفدار سید محمد نوربخش و گروهی نیز طرفدار برزش آبادی شدند و شعبه برزش آبادی به تدریج ذهبیه خوانده شد.[2]
قاضی نورالله شوشتری در مجالس المومنین درباره سرباز زدن عبدالله برزش آبادی با محمد نوربخش اینگونه میگوید: «محمد بن حاجى محمد سمرقندى كه از مريدان حضرت مير بوده در تذكره بيان احوال و مقامات آنحضرت نوشته كه چون بر خواجه اسحق از روى كشف صحت سيادت و علو مرتبت مير ظاهر شد دست بيعت باو دادند و گفتند بيعت میكنيم با فرزند حضرت مصطفى محمد نوربخش و اين آيه خواند: «إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً[سوره فتح، آیه 10] در حقيقت كسانى كه با تو بيعت مىكنند جز اين نيست كه با خدا بيعت مىكنند دست خدا بالاى دستهاى آنان است پس هر كه پيمانشكنى كند تنها به زيان خود پيمان مىشكند و هر كه بر آنچه با خدا عهد بسته وفادار بماند به زودى خدا پاداشى بزرگ به او مىبخشد.» ديگر اين گفت كه سر ببازيم و رو برنگردانيم؛ و ظاهرا اين بيت نيز در آنوقت از مطلع خاطر انوار ايشان سر زده كه:
غلام آنچنان عشقم كه از وى بوى خون آيد
معاذ اللّه كه اين سودا مرا از سر برون آيد
و از مريدان شيخ در آنروز دوازده كس بيعت كردند و گفتند كه امروز بدين عدد شريف اكتفا میكنيم آنگاه خواجه از خانقاه بيرون آمدند با باقى اصحاب و مريدان گفتند ما بيعت كرديم شما چه میكنيد گفتند هرچه حضرت خواجه اشارت فرمايد؛ آخر همه بيعت كردند مگر سيد عبداللّه مشهدى كه يكى از اصحاب خواجه بود و او حاضر نبود... و چون خبر بيعت كردن خواجه با امير نوربخش به سيد عبداللّه مشهدى رسيد مكرر پرسيد كه خواجه با او بيعت كرد؟ آنكس گفت آرى بيعت كرد؛ او گفت اگر خواجه با او بيعت كرد ما از او برگشتيم! خواجه در كوه تيرى همان لحظه از گفتار سيد عبداللّه واقف شد و گفت درويشان مرتد شد و اين زمان خود را درصدد ارشاد میدارد بيعت به دست او باطل است!»[3]
«میان مریدان این دو طایفه (نوربخشیه و ذهبیه) در اثبات و نفی خلافت میر عبدالله مناقشه بسیار است. فقیر گوید نام ذهبیه به این فرقه قلیل مدتی است که نهادند گویا به صد سال نرسیده باشد. بعضی گویند اطلاق این اسم بر ایشان آن رود که چون میر عبدالله از دایره امر خواجه بیرون رفت جناب خواجه فرمود که "ذهب عبدالله" یعنی از بیعت ما بیرون رفت عبدالله. بدین جهت آن طایفه را ذهبیه گفتند اما راقم از اشخاصی که خود را در سلسله ذهبیه منسوب میداشتند استماع نمود که چون در آن سلسله از فرقه اهل سنت و جماعت کسی داخل نشد و همگی بزرگان ایشان شیعه مخلص و چون زر خالص بودهاند، لهذا آن سلسله را ذهبیه نامیدهاند.[4]
بنابر شواهد ذکر شده در منابع متقدم صوفیه درمیابیم که انشعاب سلسله ذهبیه از کبرویه مورد تایید بزرگان سلاسل صوفیه نبوده و این انشعاب بدون اجازه و بصورت نامشروع صورت گرفته است.
پینوشت:
[1]. زرینکوب عبدالحسین، دنباله جستجو در تصوف ایران، امیرکبیر، تهران، 1380، صص 81 و 98 و 105 و 169؛ پازوکی شهرام، تصوف، تصوف در ایران بعد از قرن ششم، دانشنامه جهان اسلام، دایره المعارف اسلامی، تهران، 1382، ج 7، ص 394
[2]. نایب الصدر محمدمعصوم شیرازی، طرائق الحدائق، تصحیح محجوب محمدجعفر، سنایی، تهران، 1382، ج 2، ص 344
[3]. شوشترى، نورالله بن شريفالدين، مجالس المؤمنين، اسلامیه، تهران، 1377، ج 2، صص 144 و 145
[4]. شیروانی زین العابدین، بستان السیاحه، نسخه خطی، کتابخانه آستانه مقدسه قم، شماره ثبت 762، گلشن هشتم ،ص 292 B و 293 A
دیدگاهها
محمد رضاتحقیقی احمدی
1401/02/16 - 15:04
لینک ثابت
اطلاعاتتون به شدت و به طور
saman
1401/02/16 - 23:13
لینک ثابت
اگر کسی به شما بگوید «در این
افزودن نظر جدید