تحریف عمدی ادیان آسمانی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بسیاری از تحریفهایی که در ادیان رسمی و آسمانی واقع شده، از روی عمد، آگاهانه و از جانب دانشمندان همان دین بوده است. در بسیاری از موارد علمای ادیان، به سبب عوامل نفسانی خویش، دین و کتاب خدا را تغییر دادهاند. قرآن نیز موید این مطلب است که بسیاری از تحریفها به عمد و از روی طغیان و سرکشی بوده است. لذا میفرماید: «کانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکتَابَ بِالْحَقِّ لِیحْکمَ بَینَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَینَاتُ بَغْیا بَینَهُمْ فَهَدَی اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ یهْدِی مَنْ یشَاءُ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ [سوره بقره، آیه 213] مردم (در آغاز) یک دسته بودند، (و تضادی در میان آنها وجود نداشت. بتدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آنها پیدا شد، در این حال) خداوند، پیامبران را برانگیخت، تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی، که به سوی حق دعوت میکرد، با آنها نازل نمود، تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند. (افراد با ایمان، در آن اختلاف نکردند،) تنها (گروهی از) کسانی که کتاب را دریافت داشته بودند، و نشانههای روشن به آنها رسیده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگری، در آن اختلاف کردند. خداوند، آنهایی را که ایمان آورده بودند، به حقیقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبری نمود. (اما افراد بیایمان، همچنان در گمراهی و اختلاف، باقی ماندند). و خدا، هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت میکند.»
در آیه دیگر با اندکی اختلاف چنین بیان میشود: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیا بَینَهُمْ وَمَنْ یکفُرْ بِآیاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ [سوره آل عمران، آیه 19] دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است. و کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده شد، اختلافی (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهی و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در میان خود، و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، (خدا به حساب او میرسد، زیرا) خداوند، سریع الحساب است.»
حسن بصری یکی از اشخاصی بود که در صدر اسلام انحراف ایجاد کرد. او از مشایخ مهم متصوفه به شمار میرود و بسیاری از صوفیه خود را به او نسبت میدهند و به نظر برخی تصوف در اسلام با او آغاز شد. امیرالمؤمنین خطاب به حسن بصری که در جنگ جمل طرفدار مخالفان حضرت بود، اما در جنگ شرکت نکرد، فرمود: «أَمَا إِنَّ لِکُلِّ قَوْمٍ سَامِرِیٌّ وَ هَذَا سَامِرِیُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ، أَمَا إِنَّهُ لَا یَقُولُ لا مِساسَ وَ لَکِنْ یَقُولُ لَا قِتَالَ [1] هر قومی یک سامری دارند و این (حسن بصری) سامری این امت است، او مانند سامری نیست که از اجتماع میترسید و "لا مساس" میگفت، بلکه از جنگ میترسد و "لَا قِتَال" میگوید.»
نمونه دیگر از انحراف عمدی میتوان علی بن ابی حمزه بطائنی را نام برد. بِطائنی، ابوالحسن علی بن ابی حمزه، از اصحاب و راویان امام صادق و امام کاظم (علیهما السلام) و از سران واقفیه است. بطائنی گذشته از امام صادق و امام کاظم و امام رضا (علیهم السلام) و ابو بصیر، از حدود پانزده تن از راویان بزرگ شیعه، مثل ابان بن تَغْلِب و معاویه بن عمار و محمد بن مُسْلم نقل حدیث کرده است و بیش از چهل نفر، ازجمله محمد بن ابی عمیر و یونس بن عبدالرحمان و حسن بن محبوب و جعفر بن بشیر، روایات او را نقل کردهاند. [2] بنا بر برخی روایات، بطائنی را امام کاظم (علیه السلام) تأیید کرده و وی در شمار نمایندگانِ مالی آن حضرت بوده است؛ اگرچه برخی خلاف این را نقل کردهاند. کشّی، بطائنی و چند تن دیگر را نام میبرد که به دلیل دربند بودنِ امام کاظم (علیه السلام) اموال زیادی از پرداختهای مالی شیعیان نزد ایشان گردآمده بود. درنتیجه بعد از اطلاع از شهادت آن حضرت، باانگیزه تصرف این داراییها منکر وفات آن حضرت شدند و او را آخرین امامی معرفی کردند که غیبت گزیده است و مذهب وقف ازاینجا آغاز شد. پیوستن بطائنی به مدعیان وقف و پیشگام بودن او در این ماجرا را همه بهاتفاق ذکر کردهاند.[3] معاصران او و نیز علمای رجال چون ابن غضائری، نجاشی، طوسی، علامه حلّی و ابن داود حلّی و محققان بعدی، از او با عناوین رئیس واقفیه و پایهگذار وقف و یکی از ارکانِ وقف و نخستین کسی که این نظریه را مطرح کرد، یادکرده و غالباً به انگیزه مالاندوزی او و همراهانش اشارهکردهاند.
بنابراین انحراف در میان ادیان بهصورت عمدی و باانگیزههای خاصی صورت پذیرفته است که با بررسی هر یک از فرقههای انحرافی، میتوان به انگیزه تشکیل آنها پی برد.
پینوشت:
[1]. طبرسی احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ناشر مرتضی، مشهد، 1403 قمری، ج 1، ص 172
[2]. خویی ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج ۱۱، بیروت، ۱۴۰۳ قمری، صص ۴۸۷ ـ ۵۰۰
[3]. کشّی محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، (تلخیص) محمد بن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ شمسی، ص ۴۰۵
افزودن نظر جدید