مکاتب اهل سنت
نگاه کردن به صورت علی عبادت است. این سخن شیعه نیست، تا او را متهم به غلو کنند، بلکه سخن پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است که به مسلمانان فرمود: «النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ عَلِيٍّ عِبَادَة؛ نگاه کردن به صورت علی عبادت است». عبادت فقط نماز و روزه نیست، بلکه بالاترین درجه عبادت، محبت به علی و خاندان اوست.
علمای اهل سنت برای پذیرش حدیث، صحت آن را لازم ندانستهاند، بلکه اگر روایت ضعیفی مورد پذیرش علما شود، باقی علما نیز میپذیرند، حتی آن حدیث میتواند آیه قرآن را نسخ کند؛ ابن حجر میگوید: «بعضی از علما به حدیث ضعیف احتجاج میکنند، زمانی که غیر آن روایت، در آن باب وجود نداشته باشد، مانند احمد بن حنبل و ابوداود و ابوحنیفه و شافعی.»
قرآنی كه در دست ماست در همان زمان رسول خدا، بهدست صحابه در مقابل ديدگان پیامبر بر روی كاغذها گردآوری شده است و ترتيب آيات و سورهها طبق دستور ایشان صورت گرفته است و در اين امر هيچ اختلافی بين مسلمانان نيست و بدينگونه نبوده است كه عدهای بعد از رحلت رسول گرامی اسلام آن را از سينههای مهاجر و انصار جمعآوری کنند.
ذهبی از علمای رجالی و مورخ اهل سنت میگوید در مورد اسناد و طرق حديث غديرخم کتابی نوشتهام. او در مورد حديث غدیر گفته: «صدر حدیث (من کنت مولاه) متواتر است و من به صدور آن از پیامبر (صلی الله علیه و آله) یقین دارم و جمله (اللهم وال من والاه) نیز سندش قوی است.» و این کلام را آلوسی و ابن کثیر نیز نقل کردهاند.
حذیفه میگوید: روزی به خدمت پیامبر رسیدم و بعد از نماز عشاء پشت سر ایشان حرکت میکردم، تا اینکه به من فرمودند: در اینجا فرشتهای هست که پیش از این هرگز به زمین نیامده و پروردگار به او اجازه داده که امشب به من سلام برساند و بشارت دهد که فاطمه سرور زنان اهل بهشت است و حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت.
احمد بن حنبل از ابن عباس چنین نقل روایت میکند: روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر روی زمین چهار خط کشید و فرمود: میدانید این خطوط به چه معنی است؟ اصحاب پاسخ دادند: خدا و رسولش آگاهترند. پیامبر فرمود: این چهار خط، نشان از چهار زن بهشتی میدهد. بهترین زنان بهشت خدیجه، فاطمه، آسیه همسر فرعون و مریم است.
نسائی کتابی در فضایل صحابه نوشته به نام «فضایل الصحابه» اما در این کتاب هیچ فضیلتی از معاویه نقل نکرده است. وقتی از او پرسیدند که چرا در رابطه با فضایل معاویه چیزی ننوشتهای؟ پاسخ داد: درباره او چه بنویسم، در حالیکه پیامبر (صلی الله علیه و آله) در توصیف او فرمود: «اللهم لاتشبع بطنه؛ خدایا شکم او را سیر نکن»
حدیث غدیر از احادیثی است که میان فرق اسلامی جایگاه ویژهای دارد و هیچیک از مذاهب اسلامی آن را انکار نمیکنند. منتها برداشت شیعه از آن به معنای جانشین و خلافت بعد از پیامبر است و مذهب اهل سنت و برداشت آنها به معنای دوست و ناصر است که قطعاً این معنا غلط است و حضرت علی آن را به معنایی که شیعه فهمیده، در مواردی استناد نموده است.
جایگاه وجودی و ارزش هر انسانی زمانی مشخص میشود که مخالفین و دشمنانش در وصف او سخنانی را بگویند که جز تمجید و تکریم چیز دیگری نباشد آن هم دشمنانی قسم خورده و سرسخت، لذا افرادی به مانند معاویه بن ابی سفیان و عمروعاص و حتی دیگران کسانی بودند که در مدح حضرت علی (علیه السلام) مطالبی گفتند که به آن ایمان داشتند.
حضرت فاطمه زهزا دختر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بعد از رحلت پیامبر و طی خطبهای کوبنده در مسجد پیامبر و آگاهی مردم نسبت به وظیفه خود و جانشینی همسرش به عنوان خلیفه مسلمین، حدیث غدیر را که پدرش در آخرین حجی که با مسلمانان انجام داد و در حضور مردم بیان کرد به مسلمانان یادآوری نمود تا مسلمین به انحراف کشیده نشوند.
وهابیت، تقیه شیعه را کفر و نفاق میداند؛ در صورتیکه تقیه یکی از اشتراکات معارفی شیعه و اهلسنت است، فخر رازی ذیل آیه 28 سوره آلعمران میگوید: «تقیه زمانی جایز است که شخص در بین کفار از جان و مال خویش بترسد، اما شافعی تقیه را در بین مسلمانان نیز جایز میداند و تقیه برای حفظ مال را برابر با حفظ جان بهشمار میآورد.»
معاویه از اشخاصی است که در نزد اهل سنت و سلفیه محبوبیت خاصی دارد. این در حالی است که به اقرار ابن تیمیه معاویه اهل بدعت بوده است و بدعت گذار جایش در آتش جهنم است زیرا روایتی در منابع روایی اهل سنت موجود است که میگوید: هر بدعت گذاری گمراهی است و هر گمراهی در آتش است. بنابراین معاویه اهل آتش است نه اهل بهشت.
اصحاب پیامبر به دو صنف تقسیم میشوند، گروهی مخلصانه در کنار پیامبر و اهل بیت ایشان قرار گرفته و تا آخرین دقایق عمرشان از آنان حمایت کردند که جایگاهشان بهشت برین است و با پیامبر محشور میشوند. اما دسته دیگر کسانی هستند که موجبات آزار آن حضرت و اهل بیت او را فراهم نمودند، اما طبق حدیث جعلی هر دو گروه بهشتی هستند.
جانشین هر پیامبری بهعنوان هدایتگر امت آن پیامبر، محل مرجع و راهنمای مردم در دینشان میباشد تا مردم به انحراف کشیده نشوند و مسائل دین را از او سؤال کنند و از طرفی هم پیامبر او را به مردم معرفی کرد تا همگان او را بشناسند، چرا که مردم صلاح خود را نمیدانند و باید کسی باشد تا با راهنمایی به موقع همگان را به رستگاری سوق دهد.