مکاتب اهل سنت
از نگاه شیعه، حاکم اسلامی باید از جانب خدا نصب شود و مشروعیت الهی حکومتش را از خدا گرفته باشد و علاوه بر این، باید مقبولیت و مشروعیت سیاسی و مردمی را نیز داشته باشد تا حکومت وی فعلیت و عینیت بیابد اما از نگاه اهل سنت، حاکم اسلامی هرگز نیاز به مشروعیت الهی ندارد و تنها با مشروعیت سیاسی و مقبولیت مردمی میتواند بر مردم حکومت کند.
بیهقی از عالمان اهل سنت میگوید: حفظ اين اشعار بر همه مواليان و دوستداران على واجب است تا مفاخر آن حضرت را بدانند. حضرت علی با سرودن اشعاری مفاخر خود را در جواب نامه به معاویه بيان فرمودند: «محمّد، پيامبر خدا، برادر مهربان منست و حمزه، سرور شهيدان، عموى من، و جعفر، آنكه روز و شب با ملائكه در پرواز است ، پسر مادر من است، ...
نگاه شیعه و اهل تسنن در مقوله بیعت پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) متفاوت است. شیعه بیعت با امام و نائب امام را تنها در عینیت بخشیدن و تثیبت حکومت او نافذ میداند، نه در مشروعیت الهی آن؛ اما در نگاه اهل سنت، بیعت، نقش اساسی در مشروعیت بخشیدن حکومت حاکم دارد، اگرچه آن حاکم از جانب خدا مقبولیت نداشته باشد.
علمای اهل سنت بر این باورند که شیعه به کسی اطلاق میشود که پیرو حضرت علی باشد و معتقد است که جانشین پیامبر اکرم، علی است؛ طبق صریح آیه قرآن و روایات وارده از پیامبر اکرم، خصوصاً در جریان واقعه غدیر خم در حضور 120 هزار نفر که از حج برمیگشتند، اما از آنجا که حق همیشه آشکار است برخی از علمای اهل سنت نیز به انصاف سخن راندند.
تفکر شیعه بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) مخصوص کسانی بود که معتقد بودند خلافت و جانشینی از آن حضرت علی (علیه السلام) به واسطه سفارشات موکد پیامبر در مناسبتهای مختلف است، خصوصاً در آخرین حجی که در منطقه غدیر خم مسلمانان را جمع نمود و سخن الهی را ابلاغ کرد و در آنجا بود که پیروان واقعی از غیر واقعی منفک شدند.
بیعتی که پیامبر و امیرالمومنین برای حکومتشان از مردم ستاندند، به معنای این نیست که مردم ایشان را به عنوان حاکم انتخاب کنند، بلکه بیعت تنها به معنای تنفیذ، و فعلیت و عینیت بخشیدن به حکومت حاکم بر مردمی است که میخواهد بر آنان حکومت کند و مردم نیز با بیعتشان، پذیرش حکومت حاکم و ولایتپذیری خویش را اعلام مینمایند.
امام برای حکومت بر جامعه اسلامی، نیازمند مشروعیت سیاسی و مقبولیت از جانب مردمی است که میخواهد بر آنان حکومت کند؛ وگرنه مردمی که خواهان و پذیرندهی حاکمیت امام نباشند امام چگونه میتواند بر آنان حکومت کند؟! مردم به دلائل مختلف پس از وفات پیامبر، با پشت کردن به وصیت پیامبر و کوتاهی در حق امیرالمومنین با ابوبکر بیعت کردند.
امام امیرالمومنین(علیه السلام) با عثمان بیعت کرد نه از رو که عثمان شایسته مقام خلافت باشد بلکه تنها برای حفظ وحدت جامعه اسلامی با عثمان بیعت نمود چراکه اگر با عثمان بیعت نمیکرد و راه مقابله را برمیگزید وحدت جامعه اسلامی و مصالح امت اسلام، به خطر میافتاد و تفرقه و آشوب، مانع گسترش اسلام و باعث تضعیف اسلام میگشت.
مخالفین مذهب تشیع سعی میکنند تا اثبات کنند که شیعه اصل و اساس خاصی ندارد و هر چه را هم اگر دارند از مذاهب اهل سنت یا اقتباس از آنان است و این در حالی است که با مراجعه به تاریخ اسلام خواهیم فهمید که مذهب شیعه که متصل به اهل بیت پیامبر است صاحب تصانیف و تالیفات فراوان از زمان پیامبر و بعد از آن بوده است.
علیرغم ادعاهای خلاف واقع دشمنان وحدت که آبشخور وهابی_صهیونستی دارند، حکومت ایران در حد بسیار بالایی توانسته است، رضایت اهلسنت را جلب نماید؛ آنان مانند شیعیان آزادانه مناسک خود را انجام میدهند. آنها بالغ بر 15000 مسجد دارند که از تعداد مساجد شیعیان هم بیشتر است و 330 حوزه علمیه اهلسنت با 30000 طلبه در کشور فعالیت دارند.
چه بگوییم درباره مردی که همه اقرار به فضلش نموده و نتوانستند کتمان کنند. او چون مشک میماند که هرچه او را بپوشانند بوی خوشش انتشار مییابد و چون خورشید است که با کف دست پوشیده نمیشود و چون روشنایی روز است که اگر چشمی آن را ندید چشمهای زیادی آن را میبیند. پس او سرچشمه همه فضائل است وهر فضیلتی بعد از آن از او گرفته شده است.
جملاتی طلایی، که حجت را برهمه تمام میکند، اعترافاتی از خلیفه دوم در حق امیرالمومنین، علی(علیه السلام)؛ خلیفه دوم در موارد مختلف بارها در وصف حضرت فرمود:«اگرعلی نبود عمر هلاک میشد» «در مشکلی که ابوالحسن نیست قرار نگیرم» «هرگاه علی در مسجد حاضر باشد کسی حق فتوا دادن ندارد» «بهترين قاضى در بين ما،على است» اما افسوس، نتیجه چه شد؟
طبرانی و نسائی نقل میکنند که از عبدالله بن عمر در مورد مقایسه امیرالمؤمنین و عثمان سؤال شد؛ او گفت: از کسی درباره علی سؤال نکن! نيازی به سؤال نیست! ببين علی چه جايگاهی نزد پيامبر دارد؛ پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) درهای خانهی همهی صحابه را به داخل مسجد بست، ولی درب خانه علی بن ابیطالب را به همان حال خودش وا گذاشت.
بخاری در صحیح خود از قول ابن عباس نقل میکند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) تمام دربها به مسجدالنبی را بست، غیر از درب خانه ابوبکر؛ ابن حجر عسقلانی در شرح خود میگوید منظور درب نیست بلکه پنجره است و اقرار میکند که روایتی با سند قوی وجود دارد که درب خانهها به مسجدالنبی مسدود شد، غیر از درب خانه امیرالمؤمنین.