وهابیت
عقاید تکفیری و افراطی که امروزه جهان اسلام را مبتلا ساخته است و منشاء پیدایش آن وهابیت است، تنها به تکفیر ختم نمیشود، بلکه درمراحل بعد دستاویز کسانی قرار میگیرد که به راحتی با آن حکم به جنگ و کشتن افراد بیگناه را صادر میکنند. مجوز این افکار در کلام محمد بن عبدالوهاب به وفور یافت میشود که جنگ با مخالفانش را واجب میداند.
سردمدار وهابیت ابنتیمیه حرّانی در کتاب خود میگوید: «شیطان به سبب کشته شدن حسین (علیه السّلام) دو بدعت در میان مردم رواج داده یکی بدعت محزون شدن، گریه کردن و نوحهسرایی برای حسین (علیه السّلام) در روز عاشوراء...؛ دومی بدعت شادی و خوشحالی که اهلسنت در این روز دارند.» که در پاسخ میگوییم: اگر گريستن بر حسين بدعت است، بدعت خوبی است!
ازآنجاییکه دلایل و شواهد قوی وجود دارد که «وفات» هم شامل مرگ طبيعی و هم شهادت میشود، لذا دیگر جایی برای استناد به تقویمهایی که افراد بیاطلاع آن را نگاشتهاند، وجود ندارد. علاوه بر اینکه روایاتی در کتب شیعه و اهل سنت دال بر هجوم عمر و ابوبکر به خانه عمر وجود دارد که جای هیچگونه انکاری در این مورد وجود ندارد.
وهابیان پیرو آیین و مروج افکار کسانی هستند که هیچ ابایی از تکفیر مخالفان خود اعم از عالم و غیر عالم یا مسلمان و غیر مسلمان ندارند. نمونهی این افکار کفرآمیز کلام محمد بن عبدالوهاب است که میگوید من در برابر مشرکانی که علیه من استدلال میکنند از کتاب قرآن دلیل میآورم. این در حالی است که مخالفان او در آن زمان همه مسلمان بودند.
یکی از نقشهای اساسی ابنتیمیه، زیر سوال بردن فضائل اهلبیت (علیهم السلام) است. به عنوان مثال وی مدعی است که حدیث «ای فاطمه، به درستیکه خدا به غضب تو، غضبناک و به شادی تو، شاد میگردد» در کتب معروف اهلسنت نیست. در حالی که بزرگان و علمای اهلسنت که مورد پذیرش ابنتیمیه نیز هستند، این حدیث را در کتب خود نقل کردهاند.
در روایتی از زبان عمر بن خطّاب آمده که گویای اعتراف بزرگی از زبان اوست: «... عمر به امام حسین عرض کرد: آنچه بالای سر ما وجود دارد (و ما زیر سایه عزّتش هستیم) نخست از آن خداست، سپس به برکت وجود شما خاندان رسول خداست!» به راستی اگر این سخن بر زبان یکی از شیعیان و یا یکی از کتابهای شیعه بیان شود وهّابیت چه میکنند؟
تشکیل حکومت شیعی در ایران یکی از علل مهم دشمنی وهابیت نسبت به شیعیان میباشد، زیرا بسیاری از ملّتهای مسلمان، نقش ایران را در بیداری اسلامی میستایند و این موجب پذیرش ایران و دیدگاه شیعی میشود. در این میان وهابیون و سلفیون از این امر بسیار عصبانی هستند و از هر طریق ممکن قصد ضربه زدن به تفکر شیعی را دارند.
وهابیان بین حرف تا عملشان بسیار فاصله است. زمانی که با هجمهی اعتراضات علمای مسلمان مواجه میشوند، خود را از اتهامات وارده مبرا دانسته و میگویند ما هرگز مسلمانی را تکفیر نمیکنیم. در حالی که در عمل دایرهی اسلام را چنان تنگ میسازند که تنها افرادی که به باورهای وهابیت ملتزم بوده و پیرو عقاید ایشان باشند مسلمان میمانند و بقیه را جزو کفار میدانند.
ابوسعید خدری روایت کرده: پیامبر در روز غدیر که روز پنجشنبهای بود در که زیر سایه درختچهای ایستاده بود مردم را به سوی علی فراخواند. زیر بازوی او را گرفت و تا جایی که مردم به راحتی زیر بغلهای او را میدیدند، بلند نمود و پیش از آن که مردم متفرق گردند آیه اکمال نازل شد. پیامبر فرمود: الله اکبر برای کامل شدن دین، تمام گردیدن نعمت.
مهدویت ازجمله مسائلی است که میتوان گفت اکثر ادیان و مذاهب بهگونهای آن را قبول دارد، حتی برخی از آن برای رسیدن به اهداف خود مورد سوءاستفاده قرار داده است. ازجمله گروههایی درون دینی که از این واژه برای رسیدن به مقاصد فاسد و جنایات خود از این تفکر استفاده نموده است گروه تکفیری داعش است که در این نوشته به آن اشاره میشود.
اگر مبانی اعتقادی انسان، متکی به پشتوانهی محکم دینی و عقلی نباشد، حاصل کار این میشود که انسان در کلام خود به تناقضگوییهای فاحشی مبتلا میشود که قابل دفاع نیست. از جملهی این موارد سخنان محمد بن عبدالوهاب است که یک جا میگوید علمای اسلام از جاهلان مشرک هم پایینترند و جای دیگر میگوید آنها علوم بسیاری دارند.
کسانی که مدّعی «عدالت همه صحابه» هستند حاضرند روایاتی که در موضوع شکایت سپاهیان یمن وارد شده و در آنها خبر از دشمنی برخی از صحابه نسبت به امیرمؤمنان میدهد را بپذیرند. در روایتی میخوانیم: «در حالی که خشم در سیمای پیامبر موج میزد، سه مرتبه فرمود: علی از من است و من از علی هستم و او سرپرست همه مؤمنان پس از من است.»
یکی از شبهاتی که امروزه توسط وهابیت منتشر میشود، پوشیدن رنگ سیاه است. وهابیان با این اتهام که سیاهپوشی در مراسم ماتم، بر خلاف سنت رسول الله (صلی الله علیه و آله) است، در پی مبتدع خواندن مسلمانان هستند. اما باید گفت که سیاهپوشی علاوه بر اینکه امری عقلی است، مورد تایید سیره رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز میباشد.
وهابیت با مبانی بیاساس خود ابتدا به مسالهای اشتباه واقف میشود و سپس به دنبال این است که همگان را با خود همراه سازد حال اگر کسی با او همراه نشد شایستهی هر نسبت ناورایی است. مثلا محمد بن عبدالوهاب در کتاب کشف الشبهات خود، بدون اشاره به دلیلی محکم و متقن، به یکباره اعلام میکند جاهلان کفار از علمای اسلام داناترند.