مکان و زمان نزول آیه اکمال در روایات اهلسنت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از شبهاتی که پیروان وهابیت در مبحث غدیر به شیعه وارد میکنند این شبهه میباشد که آیه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً.[مائده/3] امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آيينى برگزيدم.» در روز عرفات نازل شده، نه در غدیر؛ در پاسخ به روایاتی که گروهی از علمای مورد قبول وهّابیت درباره نزول آیه «اکمال» در غدیرخم روایت نمودهاند، استشهاد مینماییم:
الف) روایت امام جوینی؛
ابوسعید خدری روایت کرده: «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر که روز پنجشنبهای بود، در زیر سایه درختچهای ایستاده بود، مردم را به سوی علی (علیه السّلام) فراخواند. زیر بازوی او را گرفت و تا جاییکه مردم به راحتی زیر بغلهای او را میدیدند، بلند نمود و پیش از آنکه مردم متفرق گردند، آیه «اکمال» نازل شد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: الله اکبر برای کامل شدن دین، تمام گردیدن نعمت و رضایت الهی با رسالت من و ولایت علی بن ابیطالب.»[1]
ب) روایت نطنزی؛
ابوهریره گوید: «هر که 18 ذی حجه، روز غدیر را روزه بگیرد، خداوند ثواب روزه شصت ماه را به او میبخشد و آن روزی است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دست علی (علیه السّلام) را گرفت و فرمود: آیا من به شما از خودتان سزاوارتر نیستم؟ گفتند: آری. فرمود: هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست. عمر بن خطاب گفت: تبریک، تبریک ای فرزند ابوطالب. تو امروز مولای من و مولای همه مردان و زنان مؤمن گردیدی! و اینجا بود که آیه «اکمال» نازل شد.»[2]
ج) روایت صالحانی؛
از مجاهد روایت شده: «هنگامیکه آیه اکمال در روز غدیر خم نازل شد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: الله اکبر برای کامل شدن دین، تمام گردیدن نعمت و رضایت الهی با رسالت من و ولایت علی بن ابیطالب، این روایت را امام صالحانی روایت نموده است.»[3]
د) روایت خوارزمی؛
ابوسعید خدری روایت کرده: «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روز غدیر که روز پنجشنبهای بود در حالیکه زیر سایه درختچهای ایستاده بود مردم را به سوی علی (علیه السّلام) فراخواند. زیر بازوی او را گرفت و تا جاییکه مردم به راحتی زیر بغلهای او را میدیدند بلند نمود و پیش از آنکه مردم متفرق گردند آیه «اکمال» نازل شد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: الله اکبر برای کامل شدن دین، تمام گردیدن نعمت و رضایت الهی با رسالت من و ولایت علی بن ابیطالب.»[4]
هـ) روایت ابن مغازلی؛
ابوهریره روایت کرده: «هر که 18 ذیحجه را روزه بگیرد خداوند ثواب روزه شصت ماه را برای او مینویسد و آن روز غدیرخم است. هنگامیکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دست علی (علیه السّلام) را گرفت و فرمود: آیا من از شما برخود شما سزاوارتر نیستم؟ گفتند: آری. حضرت فرمود: هر که من مولای اویم، پس علی (علیه السّلام) مولای اوست. عمر بن خطاب گفت: تبریک ای فرزند ابوطالب. تو امروز مولای من و مولای همه زنان و مردان مؤمن گردیدی! در اینجا بود که آیه «اکمال» نازل شد.»[5]
و) روایت ابونعیم؛
ابوسعید خدری گوید: «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر در حالیکه زیر سایه درختچهای ایستاده بود مردم را به سوی علی (علیه السّلام) فراخواند و این اتفاق در روز پنجشنبهای بود. حضرت در این روز علی (علیه السّلام) را فراخواند و زیر بازوی او را گرفت و بلند نمود تا جاییکه مردم به راحتی زیر بغلهای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را میدیدند. مردم متفرق نگردیده بودند که آیه «اکمال» نازل شد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «الله اکبر برای کامل شدن دین و تمام گردیدن نعمت و رضایت الهی و این نبود مگر با رسالت من و ولایت علی بن ابیطالب.»[6]
پینوشت:
[1]. «عن أبی سعید خدری: أنّ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) دعا النّاس إلی علیّ فی غدیر خمّ، و أمر بما تحت الشّجرة من شوک فقم، و ذلک فی یوم الخمیس، فدعا علیّا و أخذ بضبعیه فرفعهما حتّی نظر النّاس بیاض إبطی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ثمّ لم یفترقوا حتّی نزلت هذه الآیة: «ألیوم اکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» فقال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): الله أکبر علی إتمام الدّین و إتمام النّعمة و رضی الرّبّ برسالتی و بالولایة لعلیّ من بعدی الخ.» فرائد السمطین، امام الحرمین الجوینی، طبع المحمودی، ج 1، ص 74.
[2]. «عن أبی هریرة قال: من صام ثمانیة عشر من ذی الحجّة، و هو یوم غدیر خمّ، لمّا أخذ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بید علیّ فقال: ألست أولی بالمؤمنین من أنفسهم؟ قالوا: نعم یا رسول الله. قال من کنت مولاه فعلیّ مولاه. فقال عمر بن خطّاب بخ بخ یا ابن أبی طالب أصبحت مولای و مولی کلّ مسلم. فأنزل الله: «ألیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا.» کتب له صیام ستّین شهرا.» شواهد تنزیل، حاکم حسکانی، ج 1، ص 200.
[3]. «قوله تعالی: «ألیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» و بالإسناد المذکور عن مجاهد قال: نزلت هذه الآیة بغدیر خمّ قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): الله أکبر علی إکمال الدّین و إتمام النّعمة و رضی الرّبّ برسالتی و الولایة لعلیّ. رواه الإمام الصّالحانی.» شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، ج 1، ص 201.
[4]. «عن أبی سعید الخدری أنّ النّبیّ (صلی الله علیه و آله و سلم) یوم دعا النّاس إلی غدیر خمّ، أمر بما کان تحت الشّجرة من الشّوک فقم و ذلک یوم الخمیس، ثمّ دعا إلی علیّ، فأخذ بضبعیه ثمّ رفعها حتّی نظر النّاس إلی بیاض إبطه (صلی الله علیه و آله و سلم) ثمّ لم یفترقا حتّی نزلت هذه الآیة «الییوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» فقال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): الله أکبر علی إکمال الدّین و إتمام النّعمة و رضا الرّبّ برسالتی و الولایة لعلیّ بن أبی طالب.» مناقب علی بن أبی طالب خوارزمی، ص 80؛ به نقل از خلاصه عبقات الأنوار، سید حامد النقوی، مؤسسة البعثة، تهران، ج 7، ص 303.
[5]. «عن أبی هریره قال: من صام ثمانیة عشر من ذی الحجّة کتب له صیام ستّین شهرا و هو یوم غدیر خمّ، لمّا أخذ النّبیّ (صلی الله علیه و آله و سلم) بید علیّ بن أبی طالب فقال: ألست أولی بالمؤمنین من أنفسهم؟ قالوا: بلی یا رسول الله. قال: من کنت مولاه فعلیّ مولاه. فقال عمر بن الخطّاب: بخ بخ لک یا ابن أبی طالب، أصبحت مولای و مولی کلّ مؤمن و مؤمنة. فأنزل الله تعالی: «ألیوم اکملت لکم دینکم».» تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 8، ص 289.
[6]. «عن قیس بن الرّبیع عن أبی هارون العبدی عن أبی سعید الخدری: أنّ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) دعا النّاس إلی علیّ فی غدیر خمّ، و أمر بما تحت الشّجرة من شوک فقم، و ذلک فی یوم الخمیس، فدعا علیّا و أخذ بضبعیه فرفعهما حتّی نظر النّاس بیاض إبطی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ثمّ لم یفترقوا حتّی نزلت هذه الآیة: «ألیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» فقال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): الله کبر علی إتمام الدّین و إتمام النّعمة و رضی الرّبّ برسالتی و بالولایة لعلیّ من بعدی الخ.» تاریخ مدینه دمشق، إبن عساکر، دار الفکر، بیروت، ج 42، ص 228.
افزودن نظر جدید