وهابیت
خباثت و کینه ورزی های بریتانیا در ایجاد ضعف در ممالک اسلامی امری غیر قابل تردید است. حکومت عثمانی که در زمان خود نماینده فکر خلافت و پایه مقاومت در برابر تارج اروپاییها بود سد محکمی در برابر اهداف بریتانیا به حساب میآمد. این خود انگیزه مهمی بود تا بریتانیا به حمایت از فرقهها و تجزیه طلبهایی مانند آل سعود بپردازد.
روابط آل سعود با استعمار پیر«بریتانیا» در بین تحلیل گران دارای مخالفان و موافقانی است. البته اختلاف در جزئیات و نحوه اثبات آن است و الا تمامی محققان تاریخ آل سعود شکی ندارند که این رژِیم پیدایش و تحقق خود را مدیون انگلیس میباشد. این روباه پیر با اندیشهی شیطانی و استفاده از افراد شاخص، عبدالعزیز را در تاسیس آل سعود یاری کرد.
جریان موسوم به سلفیه خود دارای یک فکر ناسالم و ناآشنا به فکر به مبانی اسلامی است مبانی که در طول سالیان متمادی در فکر و اندیشه اسلامی جا گرفته است و مبنای تمدن بزرگ اسلامیشده است اما جریان ظاهرگرا با افکار غلط خود نتایج غلطی را به وجود آورده است. این نتایج در موضوعات کلامی و اعتقادی نیز بروز داشته است
در جامعه سعودی گروههای فکری مختلفی هستند. گروههایی مانند سروری، جامی، مدخلی، اخوانی و غیره که البته همگی تحت تاثیر مستقیم فکر سلفیگری میباشند. اما با یکدیگر به شدت در تعارضند؛ اما عموم مردم در سعودی اصولا با روشهای وهابیت چندان روی خوشی ندارند. ایشان زندگی را فطری و عادی و بدون تعصبات خشک وهابیت میبینند.
محمد بن عبدالوهاب میگوید: هر کس بگوید: ای آقای من، مرا یاری ده و مرا کمک کن، یا از چنین سخنان بگوید، باید توبه داده شود، زیرا چنین اموری شرک و گمراهی است و در صورتی که توبه نکرد، باید کشته شود. زیرا اموات قادر به عملی نیستند و هیچگونه قدرتی بر نفع و ضرر خودش ندارد، چه برسد به اینکه بخواهد حاجات دیگران را پاسخ گویند!
وهابیت با جسارت و گستاخی تمام، به تکفیر امت اسلامی از گذشته تا حال پرداخته است؛ از باب نمونه ابن عابدین حنفی به مناسبت بیان اوصاف و ویژگیهای خوارج مینویسد: یکی از ویژگیهای خوارج این است که تنها خودشان را مسلمان میدانند و تمامی مخالفانشان را تکفیر میکنند. پیروان محمد بن عبدالوهاب نیز همین ویژگی را دارند.
حسن بن علی سقاف بر این باور است که فرقی بین سلفی و وهابی نیست و هر دو گروه دو روی یک سکّه هستند و اعتقادات مشترکی دارند. وهابیها در داخل جزیرة العرب به وهابی حنبلی معروف میباشند و در خارج جزیرة العرب سلفی نامیده میشوند. وی میگوید: سلفیه معاصر به پیروان ابن تیمیّه حنبلی و مذهب امامان حنابله اهل تجسیم اطلاق میشود.
سیاست اصلی بنی امیه محو و نابودی اسلام محمدی و دفن نام و آثار پیامبر اکرم بود که متاسفانه همین تفکر امویان در اسلام ستیزی و دشمنی با پیامبر در آثار و عملکرد ابنتیمیه و محمد بن عبدالوهاب کاملا مشهود است. ابنتیمیهای که به تحریم زیارت قبر پیامبر و فتوی دادن به قتل کسانی که به قبور پیامبران و صالحان متوسل میشوند دستور داده است.
باورهای وهابیان است ریشه در قرون اولیه و امویان دارد. سیاست اصلی بنی امیه و در رأس آنان معاویه، محو و نابودی اسلام محمدی از جامعه اسلامی و دفن نام و آثار پیامبر اکرم بود. پس از معاویه در راستای همین سیاست، حجاج بن یوسف سقفی، از تبرک و توسل و زیارت قبر پیامبر اکرم با عبارات توهینآمیز، جلوگیری میکردند.
ابن تیمیه با مسلمین و غیر مسلمین درگیر بود. در میان مسلمین با فرق مختلف اهل سنت و شیعیان در گیری شدیدی داشت. وی با فتاوای خود علیه عقاید اشاعره، معتزله، شافعیها، حنفیها، مالکیها، صوفیه و توهین به سران صوفیه مثل ابن عربی، غزالی، قشیری، ابن عریف و شاذلی، جامعه اهل سنت آن دوران را به فتنه و درگیریهای شدید مذهبی مبتلا کرد.
با وجود گوناگونی و تعدد فرق و مذاهب اسلامی، ایجاد وحدت در میان صفوف امّت اسلام و مراقبت آن از مهمترین اولویّتی است که در دستور کار دین مبین اسلام قرار داشته که قرآن کریم و روایات شیعه و اهلسنت بر این امر مهم صحه گذاشتهاند اما در مقابل برخی مانند «ابن جبرین» که از مفتیان بزرگ سعودی است با این مهم مخالفت کردهاند.
افکار و پندارهای ابنتیمیه با مرگ او و شاگردش ابنقیّم، به بوته فراموشی سپرده شده بود، تا اینکه آرای وی توسط فردی به نام محمد بن عبدالوهاب نجدی حنبلی در قرن دوازدهم هجری قمری در منطقه نجد جزیرة العرب از زاویه انزوا و گمنامی بیرون آمد که جلوگیری از زیارت قبر پیامبر و توسل به ایشان از جمله مهمترین انحرافات او است.
از جمله راهکارهای ضد شیعی در خدشه و شبههسازی برای عزاداران حسینی (علیه السّلام) رفع اتهام از جنایتکار پلیدی همچون یزید بن معاویه و وجهه بخشیدن به اوست؛ به همین منظور از دیرباز برخی کوشیدهاند تا با وجود روشنی و آشکاری جنایات وی، قدری از لکهی ننگ ابدی وی بکاهند؛ در همین راستا با شبههافکنیهای گوناگون به تبرئه یزید پرداختند.
مستشرقان که داعیه اسلام شناسی سر میدهند، بدون اینکه تحقیق و بررسی کنند، با تکیه بر کتب برخی از علمای مذاهب اسلامی که نسبت به مذهب تشیع حقد و کینه دارند شروع کردند به مطالبی که با عقائد و افکار مذهب تشیع فاصله زیادی دارد. لذا در مقابل این مذهب مستدل و قوی شروع به جبههگیری کردند و سخنان نامربوط را نسبت به این مذهب بیان داشتند.