مباحث تاریخی
تکیه بر قومیّت و ملیّت و مرزبندیهای نژادی و منطقهای و تعصّب و افتخار ورزیدن نسبت به اموری از این دست، یکی از موانع وحدت به شمار میرود. فخر و مباهات نسبت به امور واهی و اعتباری و مقطعی و منطقهای؛ یعنی برتریجوییها و افتخارات متداول میان برخی ملل و اقوام و خانوادهها ـ که ملاک حق و باطل را تطابق خواست دیگران با تمایلات و خواستههای...
در میان جوامع و ادیان بویژه در دین اسلام با تمام مذاهب آن عزاداری و سوگواری وجود داشته است، چرا که این مراسمات امری انسانی و نوعی عاطفه و احساس میان مردم است که جهت تسلی دل و آرامش روحی و التیام و ناراحتیهای روانی در برابر مصائب و حوادث جانسوز و دردناک اشخاص برگزار میشود. که باعث خشنودی رضایت بازماندگان را فراهم میکند.
حادثه غدیر توسط 110 تن از صحابه و 89 تن از تابعين نقل شده است، و بزرگان اهل سنت، به وقوع آن یقین پیدا کرده، و به صحت آن اعتراف کردهاند: «برای حدیث غدیر سندهای فراوانی ذکر شده، هیثمی آن را در کتابش جمع کرده، و «ابن عقده» طرق این حدیث را در کتابی مستقل آورده که ابن حجر سند برخی از آنها را صحیح و برخی دیگر را حسن دانسته است.»
علیرغم متواتر بودن جریان غدیر خم در کتب فریقین، ولی باز برخی از مغرضین اهل سنت به خاطر جهل و نادانی و تعصبات بی جا و همچنین انکار بزرگان سلف خود، سعی دارند تا جریان مهم تاریخی غدیر را به بوته فراموشی بسپارند. روز عیدی که خلافت و وصایت پیامبر به مردم ابلاغ گردید و مسلمانان و حتی خلفای غاصب در این روز ابراز شادی کردند.
حدیث غدیر یکی از مهمترین و محکمترین احادیث وارده در میان فرق مسلمین میباشد لذا برخی سعی در کم رنگ جلوه دادن این حدیث میکنند و یا در صحت سندی و اعتباری آن خدشه وارد میکنند که حاکی از جهلشان میباشد، اما به اعتقاد بزرگان فریقین این حدیث علاوه بر متواتر بودن از حیث سند و اعتبار هم جایگاه والایی دارد و کثیری آن را تائید میکنند.
غدیر روز جشن و شادی برای تمام مسلمین عالم است که خداوند آن را برای همگان مایه چشم روشنی و فخر قرار داده است. هر چند در میان فرق مسلمین اختلاف است، اما دلیل نمیشود که حق مطلب ادا نشود و موضوع مهمی که در این روز اتفاق افتاده است را کسی انکار کند؛ لذا علمای اهل سنت هم به جایگاه بلند این روز اشاراتی کردهاند.
ابن تیمیه فرار از جنگهای صدر اسلام را توجیه میکند و میگوید: گاهی شجاعت شمشیر زدن در میدان نبرد است، و گاهی دعا کردن است؛ وی همچنین گفته است: شجاعت مورد نیاز رهبران، شجاعت قلبی است، از اینرو بدون شک ابوبکر از عمر شجاعتر و عمر از عثمان، و عثمان از علی و طلحه و زبیر شجاعتر بوده است؛ او اقرار خلفا و کلام علمای اهل سنت در مورد فرار خلفا از جنگها را نخوانده یا خود را به غفلت زده است.
به نقل تاریخ، عدهای از صحابه در جنگها فرار کرده و خود نقل کردهاند؛ ازجمله عایشه میگوید: «هرگاه پدرم ابوبکر روز احد را یاد میکرد، میگفت نخستین کسیکه در آن روز فرار کرد و سپس بازگشت من بودم.» و عمر نقل میکند: «در جنگ احد شکست خوردیم؛ به همین جهت من پا به فرار گذاشته و از کوه بالا رفتم، گویی که مرا همانند بز کوهی میدیدی.»
به اعتقاد اهلسنت، ايران در زمان خلافت عمر فتح شد و اين را به عنوان افتخاری برای اين خليفه ياد میكنند و در كوی و برزن به درايت و شجاعت از او میپردازند و میگويند اگر او نبود ايرانيان امروز مسلمان نبودند؛ اما طبق مطالبی که در كتب اهلسنت آمده، تنها افتخار عمر در جنگها اين بوده كه در صف اول فراريان، همانند ابوبكر و عثمان و سعد و عقبه و ... نبوده كه بعد از چند روز به سپاه اسلام ملحق شدند.
مدعیان خلافت در حدّ و اندازهی جانشینی پیامبر نبودند، بلکه در مواقعی موجبات ناراحتی رسول خدا را فراهم میکردند. ایجی مینویسد: «روایت شده رسول خدا نخست ابوبکر را به طرف خیبر فرستاد که او فرار کرد و شکست خورد. سپس عمر بن خطاب را فرستاد و او هم به همان سرنوشت دچار شد، پس در این هنگام پیامبر ناراحت و خشمگین شد.» و عبدالکریم خطیب میگوید: «در میدانهای نبرد، هیچ شجاعتی از ابوبکر دیده نشده است.»
علما بر این مطلب اتفاق نظر دارند که در رهبر و امام جامعه اسلامی، ویژگیهایی شرط شده است، از جمله: عدالت، دانش، اجتهاد، شجاعت، و صاحب رأی صحیح و...؛ این ویژگیها به صورت جامع و کامل فقط در حضرت علی (علیهالسلام) وجود داشت، و روایاتی که در فضیلت ایشان از صحابه و پیامبر اکرم نقل شده، این مطلب را میرساند.
از عمر درباره خلافت نقل شده: «بیعت با ابوبکر امری ناگهانی و بدون تدبیر بود، که خداوند شرّ آن را دفع کرد. ... اگر کسی دوباره آن را تکرار کرد، او را بکشید.» و به پسرش نیز گفت: «اگر خلیفه مشخص کنم، به ابوبکر اقتدا کردهام، و اگر خلیفه معین نکنم و به پیامبر اکرم.» که ابتدای این کلام صحیح است نه قسمت دوم آن؛ چرا که غیر از غدیر و موارد دیگر، درخواست قلم و قرطاس توسط پیامبر را شخص عمر اجابت نکرد.
ابن قتیبه دینوری از حضرت زهرا نقل میکند: «اجتماعی بدتر از اجتماع شما یاد ندارم، جنازه پیامبرتان را نزد ما رها کردید و به جانب سقیفه شتافتید و بدون مشورت ما بین خود هر چه خواستید کردید و حق مسلم ما را به ما باز نگرداندید.» ابن حجر هم از عمر نقل میکند: «هر كس از اين به بعد بدون مشورت با كسی بيعت كند، هم آن كسیكه مردم با او بيعت كردهاند، بايد كشته شوند و هم مردمی كه با او بيعت كردهاند، بايد كشته شوند.»
در منابع معتبر اهل سنت عذرخواهی برخی از مسببین اختلافات پس از رحلت پیامبر آمده است؛ مثلاً درباره خلیفه اول آمده است: «وی از جای برخاست و ضمن خطبهای از مردم عذر خواست و گفت: من برای تصدّی خلافت، هرگز حرص نورزیده و به آن رغبت نداشته و ...» و یا عمر بن خطاب در مورد بیعت با ابوبکر گفت: «بیعت با ابوبکر ناگهانی بود.» واحسرتاه از جهل صحابهای که دیگران را هم به دنبال خود به جهنم کشاندند و اقراری که بزرگان اهل سنت آن را در کتابهای خود نوشته، ولی دیدگاه خود را تغییر ندادند.