آسيب شناسي مشترك
یکی از علل جذابیت معنویتهای نوظهور، سادهنویسی و ادبیات احساسی و هیجانی آنهاست. در واقع، بررسیها نشان میدهد که نسبت مطالب آموزشی و انتقال مطلب در مقایسه با ایجاد هیجان در معنویتهای نوظهور خیلی کم است. همین موضوع باعث جذابیت این جریانها شده است. تا جایی که بعضی از آثار به ظاهر عرفانی که سمت و سوی درستی ندارند، به صورت رمان نوشته شدهاند.
مدعیان تناسخ با وجود اینکه اکثرا از غیرمسلماناناند، به آیات زیادی از قرآن تمسک جستهاند که با ارائۀ تفسرهایی از آیات مزبور، آنها را شاهد صدقی بر دیدگاه خویش یافتهاند. با وجود این همه احتمال، بر رد تناسخ چگونه میتوان احتمالی را برگزید که نه تنها شاهد محکمی ندارد، بلکه شواهد زیادی برخلاف آن وجود دارد.
قوهی اندیشه یکی از شئون آدمی است که در کنار دل و قوه درونی، جایگاهی بس رفیع در حیات معنوی او دارد. عقل محوری میتواند به عنوان پشتوانهی معناگرایی تصویر شده و یا مقابل آن ترسیم گردد. در واقع هر مکتبی که بتواند باطنگرایی را با عقل مداری در کنار هم جمع کند، قطعاً شانس بیشتری برای ادامه حیات و بقا خواهد داشت.
سهولت و نرمش در ذات هر دین آسمانی قرار دارد؛ چرا که به تعبیر قرآن کریم، دین الهی یک امر فطری است، یعنی گوهری است که خلقت انسانها آن را میطلبد. بنابراین دین اسلام (که کاملترین دین الهی است) نیز بر همین محور بوده و آسان گیری و نرمش، با احکام و قوانین آن همراه است. این حقیقت در کلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به زیبایی مطرح شده است.
دینگریز کردن آموزههای عرفانهای کاذب، به معنای کمرنگ شدن ایمان و کمنور شدن چراغ دین در زندگی افراد، واقعیتی است غیرقابلانکار؛ که باید با آسیبشناسی و همچنین آگاهی دادن مردم بهخصوص جوانان نسبت به آموزههای ناب عرفان اسلامی و همچنین مطَّلع کردن آنها از آسیبهای جدی عرفانوارهها، تا حد زیادی از انحراف و گمراهی جلوگیری به عمل آورد.
عقدهها موضوعات عجیبی که در اعماق وجود انسان قرار گرفته باشند تلقی نمیشوند، بلکه مجموعههای رفتاری پیوسته حاضری هستند همانند استعداد موسیقی؛ به بیان سادهتر عقدهها بخشهای رفتاریای هستند که به صورت تکه تکه به حیات خود ادامه میدهند و در «مَن» آدمی ادغام نشدهاند و به صورت گستره پررنگی از «علایق» خود را نشان میدهند.
مبلغ هر جریان و نگرش میتواند نمایندهای برای خود خارجی و عملی آن جريان باشد؛ به تعبیر دیگر، محبت مبلغ دینی در جذب افراد و اشتباه او در دفع آنان، تأثیر عمیقی دارد؛ چرا که این فرد، کارکرد قویتری در مقایسه با زبان او دارد. گروهی از فیلمها مبلغان دینی را افرادی خشن، بیرحم و سنگدل نشان میدهد.
در میان آثار سینمایی و تلویزیونی، موضوع فیلمهای زیادی بحثهای مربوط به خدای متعال است. در این میان برخی فیلمها به طور مستقیم و روشن به این مقوله میپردازند، اما گروهی دیگر به صورت تلویحی، این بحث را مطرح میکنند، به عبارت دیگر موضوع داستان فیلم بهگونهای است که با هر تفسیر ممکن به موضوع خدا نیز مربوط میشود.
نتقامجویی در مضمون بخشی از فیلمهای این بخش را میتوان به عنوان مجازات برای ظلم انسانهای تبهکار و بزهکار در نظر گرفت؛ ولی نباید این امر را فراموش کرد که در این فیلمها مجازات از راههای قانونی و براساس هنجارهای اجتماعی، ناپسند و ناممکن شمرده میشود که حاصل چنین نگرشی، ایجاد هرج و مرج و بیقانونی در اجتماع انسانی است.
قهرمانها و الگوهای فیلمها، تأثیر شگرفی در تغییر بینشها و کنشهای انسانی دارند. مخاطبی که با فیلم و شخصیتهای داستانی آن ارتباط برقرار میکند، در این پروسۀ تحول قرار میگیرد و اموری را از شخصیت داستانی، دریافت و از آن تبعیت میکند. نکتۀ بسیار مهم در این زمینه، نوع شخصیت داستانی و چگونگی پرداخت و نگاه به آن است.
میل به قدرت در انسان یک مسئله فطری است، جهتش نامحدود بوده و تعیّن خاصی ندارد. با توجه به اینکه با توسعه معلومات و معارف، انسان نیز جهت و تشخّص خود را پیدا کرده و به این تشخیص میرسد که چه کاری شدنی است و او میتواند انجام دهد و همچنین چه قدرتی برای انسان دست یافتنی است و میتواند آن را تحصیل کند.
بعضی از کسانی که به دنبال ارتباطات نامشروع هستند، لهو و لعب را در فرقههای مروج (عرفان وارهها) مشاهده کرده و به همین دلیل برای دست یابی به لذتهای زود گذر و غیر شرعی، به این مکاتب گرایش پیدا میکنند.بسیاری از عرفان وارهها این طور نشان داده میشود، که پیروی از هوای نفس، و افتادن در دام مواد مخدر، الکل و شهوت جنسی غیر مشروع میتوان به معنویت رسید.
هویت، عبارت از مجموعه خصوصیات و مشخصات اساسی اجتماعی، فرهنگی، روانی، فلسفی، زیستی و تاریخی همسان است که به رسایی و روانی بر ماهیت یا ذات گروه، به معنی یگانگی یا همانندی اعضای آن با یکدیگر، دلالت کند و آنها را در یک طرف زمانی و مکانی معین به طور مشخص و قابل قبول و آگاهانه از سایر گروهها و افراد متعلق به آنها متمایز سازد.
برخی از افراد گرویده به عرفانهای کاذب و دروغین، به دلیل مشکلات عقیدتی و فکری بوده که منشأ آن عدم معرفت به گزارههای دینی و عرفانی است. نگاه این گونه افراد به خداوند و عرفان اسلامی، نگاه معرفت شناسانه نیست. بنابراین عمده دلیل گرایش برخی از جوانان به این فرقهها، بیشتر به خاطر مسائل مربوط به ضعف در عقیده و ایمان و معرفت نسبت به خداوند متعال است.