وهابیت
یکی از سخنان بیاساس وهابیون، ادعای کتابت قرآن توسط معاویه است. آنان جهت فضیلتتراشی برای معاویه به دروغ، ادعا میکنند که معاویه کاتب وحی بود، در حالی که ذهبی و ابن حجر عسقلانی، کتابت نامههای رسول خدا (ص) به سران قبایل و پادشاهان را توسط معاویه میدانند و ابن ابیالحدید امیرالمؤمنین (ع) را کاتب وحی میداند.
معاویة بن ابوسفیان چهرهی شناخته شده در دشمنی با اهل بیت (ع) بود که گاهی برای امام حسن (ع) هدایایی ارسال میکرد. مفتیهای وهابی برای توجیه شخصیت او با تمسک به روایات شیعه ادعا کردند، پیامبر (ص) فقط از مؤمنین هدیه دریافت کردهاند. پذیرش این هدایا توسط ائمه (ع) گرفتن مقداری از حقوق غصب شدهشان است.
غیب دانستن انبیاء وغیر انبیاء، یکی از مسائل کلامی است که از دیرباز تاکنون اندیشمندان مسلمان را به خود مشغول کرده و درباره آن اظهارنظرهای متفاوتی ابراز داشتهاند. وهابیت در طول تاریخ برای تاختن به شیعیان این مسئله را بهانه قرار دادهاند و با اعتقاد شیعه به علم غیب غیرانبیاء، از جمله امامان، مخالفت کرده، شیعیان را به شرک و غلو متهم کردهاند.
عصمت الهی اهل بیت (ع) مهمترین ویژگی شاخصی است که در حقیقت، وجه تمایز میان اهل بیت با دیگران است. امامان شیعه به عنوان وارثان رسول خدا (ص) کسانی هستند که از جانب خداوند متعال به عنوان هادی و راهنمای خلقت، در تبیین راه سعادت برای بشر انتخاب شدهاند و برای ادای این وظیفه الهی، احتیاج به عصمت است تا نقصی در هدایتگری بشر پیش نیاید.
عصمت، از ویژگیهای خاص اهل بیت (ع) است که ادله نقلی فراوان دارد. وهابیون این ویژگی را رد میکنند. اخیراً در مورد عصمت تحدی کردهاند که شیعیان تنها یک روایت بیاورند که به عصمت امیرالمؤمنین علی (ع) اشاره شده باشد. بلاذری کلامی از حضرت علی (ع) آورده، که اشاره امیرالمؤمنین به عصمتشان برداشت، میشود.
مصحف حضرت فاطمه (س) کتابی است که در آن به انشاء امیرالمؤمنین علی (ع) اخبار آیندگان نوشته شده است. این اخبار را جبرئیل با حضور در منزل صدیقه طاهره (س) به اطلاع ایشان میرساند. وهابیون با اتهام به شیعه ادعا میکنند، شیعه احکام خود را از آن مصحف گرفته، اما روایات صادره از ائمه معصومین (ع) این ادعای باطل را رد میکند.
شنیدن صدای ملائکه و یا صحبت کردن با آنان، امری ممکن است و علاوه بر شیعیان، اهل سنت نیز به آن اعتقاد دارند. اما وهابیون که تافته جدا بافته از اسلام هستند، منکر وقوع این اتفاق هستند. دلیل آنان نقض خاتمیت انبیاء الهی است؛ در حالی که طبق این نظر ملائکه برای غیر انبیاء هیچگونه وحی و یا احکامی بیان نمیکنند و این سخن، ادعای وهابیون را رد میکند.
دشمنی وهابیون با حضرات اهل بیت (ع) برای همگان مشخص و اثبات شده است. صحبت کردن ملائکه الهی با حضرت زهرا (س) حقیقتی غیر قابل انکار است. در منابع معتبر اهل سنت ادعا شده بعضی از صحابه و تابعین با ملائکه صحبت و مصافحه کردهاند. بنا بر روایات موجود، این اتفاق، برای همه مسلمانان امکان پذیر است.
وهابیون با ایجاد شبهاتی پیرامون صحبت کردن حضرت زهرا (س) با ملائکه، معتقدند که چنین اتفاقی هرگز امکان ندارد. این در حالی است که در منابع معتبر روایی اهل سنت به نقل از رسول خدا (ص) به این واقعیت اشاره شده است.
مهمترین ظلمی که در حق اهل بیت (ع) پس از رحلت پیامبر (ص) شد، هجوم به خانه حضرت زهرا (س) و غصب خلافت امیرالمؤمنین (ع) است. یرخی با تحریف تاریخ، درصددند که این اتفاق ننگین را توجیه یا تکذیب کنند. کتابهای زیادی برای ثبت وقایع تاریخی ازجمله شهادت حضرت زهرا (س) نوشته شده که از جمله آن کتب، کتاب «مظلومیت برترین بانو» است.
افسانه ازدواج عمر با ام کلثوم از جانب وهایبون، حرفی بی اساس بوده است که اهل سنت به آن استدلال می کنند. آنان معتقدند این ازدواج، دلیل بر دوستی میان امیرالمومنین علی (ع) با شیخین است. در جواب این ادعا حاکم نیشابوری می نویسد: «عمر و ابوبکر به خواستگاری حضرت فاطمه (س) آمدند، اما رسول خدا (ص) فرمودند که او کم سن و سال است.
خداوند متعال برای خانه انبیاء الهی، احترام ویژه اى قائل شده است و ورود بدون اجازه به خانه آنها در قرآن نهی شده است و پیامبر (ص) در پاسخ به ابوبكر که پرسید: آیا خانه علی و فاطمه (سلاماللهعلیهما) نیز از همان خانهها است؟ حضرت فرمود: آری! از برترین آن خانهها است.
مفتیان وهابی میگویند حضرت علی (ع) هیچگاه از شیخین شکایت نکرد و این دلیل بر عدم وقوع شهادت صدیقه طاهره (س) است. اما یکی از شئون خلیفه، قضاوت است و امیرالمومنین (ع) شیخین را لایق این مقام نمیدانستند، در نتیجه هیچگاه شکایت نکردند.
توهینهای اخیر آقای گرگیج به ساحت اهل بیت (ع) سبب آن شد تا از امامت جمعه عزل شود. بر اساس روایات اهل سنت، ثمره مخالفت با حاکم اسلامی، مرگ جاهلیت است و همچنین حاکم میتواند برای تأدیب همگان، شخص متخاصم با خود را گردن بزند و اعدام کند. این حکم برای کسی است که مخالف با حاکم است که در روایت صحیح اهل سنت بیان شده است.