مکاتب اهل سنت
سوال میشود که میگویند چرا صحابه یا همان رجالیون صدر اسلام را نقد کرده و آنها را مورد سرزنش قرار میدهند؟ در جواب باید گفت صحابه تا مادامی که زنده بودند، به جهت حفظ مصالح اسلام و مسلمین، سخنی دربارهی آنان به میان نیامد و یا کمتر مطرح شد. زین پس آنان الگو هستند و باید مورد نقد و بررسی قرار بگیرند.
صحابه در نظر شیعه برخی قابل تمجید و برخی قابل تمجید نیستند. شیعه کسانی که در راه نصرت و یاری از رسول خدا، سختیها کشیده و با نفس و مال جهاد نمودند و تا آخر عمر نیز از راه مستقیم هدایت منحرف نشدندرا اکرام کرده است. اما امام سجاد سخنان خود را در مورد این مطلب در صحیفه ی خود آورده است.
یکی از احادیثی که امروزه بسیار بر سر زبانها افتاده و اهل سنت به طور گسترده به آن استناد می کنند ، حدیثی است که در مورد فضائل عایشه از پیامبر اکرم نقل می شود . اما آیا این حدیث واقعا از رسول خدا صادر شده یا این که هدف از نقل و نشر آن چیز دیگری است ؟
روایتی در مورد جنگ حضرت علی(علیه السلام) با دشمنان از ابن تیمیه به این مضمون آمده است که گفته هر کس با علی همراه نبوده و در جنگ ها نجنگیده برتر است از کسانی که همراه علی جنگیده اند، طبق این سخن ابن تیمیه قصد برتری دادن اصحاب معاویه و غیره را نسبت به امیرالمؤمنین را داشته است. اما در سخنان بزرگان اهل سنت چیز دیگری آمده است که بیان خواهد شد.
یکی از شبهاتی که ممکن است پیش بیاید این است که در زمان مقابله با منافقان چرا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با آنان پیکار نکرد و چرا آنان را از میان نبرد تا لکهای ننگ بر جامعه نباشند؟ حتی خود قرآن هم خطاب به پیامبر فرمود: با کافران و منافقان جهاد کن. حال با این آیه چگونه میتوان از این جهاد صرف نظر کرد؟
برخی بر این باورند که در زمان خلفا فتوحات بسیار زیاد بوده و به همین دلیل خلفا میتوانند برتر بوده باشند، چرا که موفق به گسترش اسلام شدهاند. حالا اگر واقعاً این برتری باشد، پس باید از پیامبر هم بالاتر باشند، چرا که در زمان پیامبر جنگ کمتر بوده است. حال آیا این جنگ و خونریزی جزء سنت پیامبر هم بوده است یا نه؟
در همین حدیث دوات و قلم شبهات زیادی وارد است از قبیل اینکه پیامبر فرموده که دوات و قلم بیاورید تا بنویسم آن چه که بعد از من به گمراهی نیفتید. حال گفته شده ممانعت عمر بهخاطر این بوده که او مطمئن بوده امت، بعد پیامبر گمراه نخواهند شد. پس یا این وجود عمر از پیامبر بیشتر میداند و یا پیامبر اکرم چنین چیزی را نمیدانسته است؟
یکی از شبهات وارده که در مورد حدیث دوات و قلم وارد می شود این است که در این باره عمر نبوده که نسبت هذیان به رسول الله داده بلکه کسان دیگری بوده اند. اما در منابع اهل سنت به صورت کلی آمده است که عمر این نسبت را به حضرت داده و این کار ناپسند را انجام داده است، در صورتیکه در کتب اهل سنت، این مطلب به او نسبت داده شده است.
یکی از مهمترین سوالات این است که آیا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با رأی عمر در ننوشتن وصیتنامه موافق بوده است؟ این شبهه در اذهان هست و اما خود اهل سنت گفتهاند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) غمگین و ناراحت شدند از این کار عمر و فرمودند: «از نزد من برخیزید، شایسته نیست نزد من به اختلاف بپردازید»
سوالی که ممکن است به ذهن بیاید این است که اصحاب پیامبر آیا به این وصیت نیاز داشتهاند یا نه؟ بیهقی میگوید: اگر اصحاب از نامهای که رسول خدا میخواست، برای آنها بنویسد، بینیاز نبودند، هر آینه آن حضرت نوشتن نامه را به دلیل اختلاف و بیهودهگویی آنان، ترک نمیکرد؛ اما این سخن با دو پاسخ مورد شک قرار میگیرد و ابطال میشود.
آیا امر پیامبر به حاضر نمودن قلم و دوات، امتحانی بوده است، یعنی پیامبر صرف امتحان کردن این امر را خواستار شده بودند؟ اما با دلایلی روشن رد میشود که این امر امتحانی نبوده است: ازجمله، کلام پیامبر در این امر، عدم علم غیب عمر، وجوب تبعیت در اوامر امتحانی، ناراحتی پیامبر پس از نافرمانی، دروغ بودن کلام پیامبر در صورت عدم قصد جدی.
گفته شده که امر رسول الله به آوردن دوات و قلم امری ارشادی بوده نه وجوبی؛ اما با دلایلی واضح میشود که این امر وجوبی بوده است و منع عمر بهخاطر ترس از بازنویسی کردن خلافت علی بر روی کاغذ بوده است، ازجمله دلالت ظهور امر، وصیت بودن، فهم باقی حاضران و کلام عمر در عدم لزوم این نگارش همه واجب بودن این امر را میرساند.
پیامبر اکرم در چند جا وعده داده بودند که اگر چنین کنید به ضلالت دچار نشوید، در بستر بیماری نیز که قصد مکتوب نمودن مطلبی داشتند که آنان گمراه نشوند، چرا عمر از نوشتن وصیت توسط پیامبر ممانعت به عمل آورد؟ اما دلیل آن این است چرا که او ترس از این داشت که پیامبر خلیفهی بعد از خود را انتخاب کند و دلیل ممانعت او این بوده است
ابن تیمیه گفته که مردم ابوبکر را مقدم بر همه میدانند و به او مقام والایی دادهاند، چرا که او برتر است ار همگان. اما با دو پاسخ کوتاه که یکی ضعیف شمردن این روایات است و دیگری تمام نصوص جلی و آشکاری که در مورد حضرت علی (علیه السلام) آمده است معلوم میشود که احدی از حضرت علی (علیه السلام) برتر نبوده است.