ناسیونالیسم
ماريا بروسيوس از ايرانشناسان مشهور جهان پيرامون فتح اوپيس به دست كورش كبير مینويسد: «در پاييز 539 [پيش از ميلاد]، ارتش كورش به شهر اوپيس در كرانه رود دجله رسيد. او آن شهر را عبرت و نمونهای برای [شهرهایی] كه بخواهند در مقابل او مقاومت كنند، قرار داد. بدين صورت كه او اهالی شهر اوپيس را وحشيانه كشتار و غارت كرد.
پیيِر بريان باستانپژوه و ايرانشناس مشهور جهان، در كتاب «از كورش تا اسكندر» به نكته قابل توجهی اشاره میكند، او نيز همانند ديگر تاريخ پژوهان روز دنيا، بر اين عقيده است كه تجاوز، غارت و كشتار مردم اوپيس، به دست كورش كبير صورت گرفته است. پيروزی كورش در نبرد اوپيس، با يك غارت وسيع و همچنين كشتارِ هر آنكس كه در پی مقاومت بود، همراه شد.
عدهای از باستانگرايان اصرار دارند كه قتل عام مردم اوپيس، از سوی ارتش بابيلون (بابِل) صورت گرفته، نه از سوی كورش. ليكن ما اسنادی از بزرگان ايرانشناسیِ جهان ارائه كرديم كه نشان میدهد، چنين جنايتی از سوی كورش كبير (كه به سرزمينهای اكدی تجاوز كرده بود)، صورت گرفت. كورش هخامنشی، شهر اوپيس را به آتش كشيد و مردم آن را قتل عام نمود.
جا دارد از كسانى كه از سر لجبازى، به رفتار حضرت ايراد مىگيرند، سؤالى بپرسيم! اگر شما حاكم مشروع يك جامعه باشيد، و عدهاى عليه شما جنگ مسلحانه به راه بيندازند؛ و مردم بيگناه را بكشند و به خزانه بيت المال حمله و غارت كنند؛ و شما هم آنان را به برادرى و مصالحه دعوت كنيد، و آنان به جاى پذيرش صلح، نماينده شما –كه غير مسلح براى دعوت به آرامش نزد آنان رفته- را به قتل برسانند، در اين هنگام، شما با آنان چگونه رفتار مىكنيد؟!
ایران برای تبدیل شدن به جامعهای بیهویت باید از فرهنگ و ارزشها و سنتهای اسلامی - ملی تهی میشد و رضاشاه مأمور این کار بود. روز 17 دی 1314 (روز کشف حجاب)، روزی که زنان ایرانی «مجبور» شدند، هویت هزاران ساله خود را به زور سرنیزه کنار بگذارند. آنگونه كه شاه دوست میداشت.
عبارت «نور به قبرش ببارد» ابداً هیچ ارتباطی با مقبره کورش ندارد. و تمامی تحیلیها و سخنانی که در این زمینه بافته شده، دروغ و ناشی از توهمات ذهن سیاه عدهای بیمار روانی است. در منابع تاریخی، مقبره کورش 6 پله ندارد، بلکه در حقيقت 9 پله دارد. درب آن نیز نه به سمت مشرق، بلکه به سوی شمال غربی باز میشود. لذا تمامی فلسفهبافیهایی که در این زمینه شده، کذب محض است.
آنچه در ادامه میآید، نصیحتها و آموزشهایی است که کمبوجیه اول، به پسر خود -کورش دوم (مشهور به کورش کبیر)- تعلیم میدهد که گزنفون (Xenophon) در قرن 4 پیش از میلاد در تاریخ مشهورخود به نگارش درآورد. کورش گفت: «حال پدر بگو بدانم چگونه ممكن است بر سپاه خَصم (دشمن) غلبه يافت؟» پدر گفت: «تو موضوعى را مطرح ساختى كه...
اولا اجرای حد مرتد که اجرا شد، باعث پاک شدن جامعه از جهالت و فساد گردید (و این رحمت خداست)، ثانیاً عبرت و مایه هدایت برای آیندگان گردید، ثالثاً باغبانی را در نظر بگیرید که برخی شاخهها و برگهای درختان، دچار آفت شده اند (و قابل اصلاح نیستند)، لذا باغبان این شاخهها و برگها را هَرَس میکند. مسلماً این رفتار وی به معنی بیعدالتی نیست. بلکه عین...
احمد کسروی جزو رهبران جنبشی بود که در پی ساخت «هویت ایرانی سکولار» بود، لیکن میبینیم که با وجود چنین تفکر افراطگرایانهای، ایشان خود اصالتاً ایرانی نبودند! به همین منوال، دیگر باستانگرایان (که در مقابل کسروی، عددی به حساب نمیآیند) هم چه بسا اصالتاً غیر ایرانی باشند. مثلاً ممکن است شخصی که ادعای اصالت ایرانی و نژاد آریایی دارد، در حقیقت از نسل...
این شواهد و قرائن (بتگرایی و بتپرستی کورش، حس خودبرترپنداریِ نژادی، تلاش مشترک کاهنان بابلی و یهودی برای بزرگداشت کورش، تلاش فراماسونهای معاصر برای احیای او، بیتوجهی و بدبینی بزرگان و فرهیختگان ایرانی نسبت به کورش و...) همگی نشانگر این است که کورش به راستی از سران ماسونی در جهان باستان بود. علاوه بر اینها، مبنای رفتار جریان فراماسونری...
هِنری کیسینجر، وزیر خارجه اسبق آمریکا و نظریه پرداز مطرح روابط بینالملل، چند مدت پیش در اشارهای صریح به قدرت معنوی مکتب تشیع، گفت که ایران در حال تشکیل مجدد امپراتوری عصر باستانی، این بار با برچسب تشیع است. به راستی جریان باستانگرایی اگر در پی احیای تمدن مورد ادعای خود است، پس چرا به دنبال تضعیف اسلامیت نظام میگردد؟ به راستی جریان باستانگرایی...
چند مدتی است كه پاره شعری در شبكههای اجتماعی دست به دست میگردد و از قضاء به حكيم ابوالقاسم فردوسی نسبت داده میشود و فحوایآن چنين است: «عرب هر چه باشد به من دشمن است، بد انديش و كژ خوی و اهريمن است». در اين باره بيان چند نكته لازم مینمايد. چنين سخن زشت و مبتذلی از حكيم فردوسی كه به گواه عالم و آدم، مسلمانی شيعه بود، جداً بعيد است. گذشته از اينكه چنين كلامی در...
مقبرهای که امروز به کورش هخامنشی نسبت داده میشود، در طول تاریخ، هیچ گاه در روایات ایرانی، مربوط به کورش شمرده نمیشد. بلکه در حوالی قرن 19 میلادی، چند انگلیسی و یهودی این مقبره را به دروغ به کورش نسبت دادند. در حالیکه تمام اسناد تاریخی و حتی شواهد باستان شناسی گویای آن است که این مقبره (یا بهتر است بگوییم معبد) ابدا ربطی به کورش ندارد.
در هیچ یک از بخشهای اوستا، و در هیچ متن دیگری از متون زرتشتی (متون تفسیری و روایی زرتشتی) نامی از کورش هخامنشی وجود ندارد. از سویی، کورش در تورات؛ کورِش (به عبری: כּוֹרֶשׁ و با فونت لاتین: Kowresh) نامیده شده است، نه سیروس! همچنین در هیچ بخشی از انجیل نام کورش نیامده است! و نه نام سایروس! بحث ذوالقرنین هم ربطی به کورش ندارد و دلایل بسیاری برای نقض آن...